از شاخصهای پیشرفت جوامع، برخورداری از آموزش و پرورشی پویا، کارآمد و توانمندی ست که در جهت رفع نیازهای جامعه گام بر میدارد. با این نگاه که آموزش و پرورش درآمدزا نیست، در ایران بی مهری گریبان آموزش و پرورش را گرفته است. آموزش و پرورش در جامعه ما به دلایل مختلف جایگاه مناسبی ندارد و بر اساس شواهد و آمارهای موجود، هیچگاه در عمل در اولویتهای نخست دولت مردان و مسئولان نبوده است اینکه وزارت آموزش و پرورش همیشه و به صورت دائمی درگیر مسائل بودجه و اعتبارات مانند کسری در تحقق مطالباتِ اولیه، پرداخت نشدن به موقع پرداختی های مصوب و قانونی و… می باشد خود دلیلی بر این مدعاست.
پرسنل این وزارتخانه با مجموعه ای از تخصص های متنوع، در جای جای این سرزمین پهناور برای رشد و بالندگی فرزندانِ این سرزمین حضور دارند.
منطقی ست که آموزش و پرورش به لحاظ تربیت نسل آینده کشور از اهمیت بالایی برای حاکمیت برخوردار باشد. با این رویکردِ منطقی باید، وزرا و مدیرانی بر مسند وزارت و ریاست بنشینند که علاوه بر آشنایی با بدنه و مطالبات به حق همکاران به بهبود عملکرد مجموعه کمک کرده و طرح هایی با کاربرد مناسب و ایده های قابل اجرا داشته باشند.
این نهاد به لحاظ گستردگی و حساسیتهای سیاسی و اجتماعی با مشکلات ریز و درشتی دست به گریبان است که رفع آنها بسیار مشکل بوده و هست. بنابراین کسانی باید اداره امور را در دست بگیرند که هم با تجربه و خوشنام بوده و هم مدیرانی کارآمد و طراح باشند تا از عهده امور برآمده و با برنامهریزی دقیق و کارشناسی شده با اجرای طرحهای مفید و کاربردی، بتوانند از بار مشکلات کاسته و در مسیر وظایف ذاتی آپ حرکت کنند.
وزارت آموزش و پرورش علاوه بر شش معاونت آموزش ابتدایی، آموزش متوسطه، پرورشی و فرهنگی، تربیت بدنی و سلامت، حقوقی و امور مجلس و در نهایت، توسعه مدیریت و پشتیبانی از سازمانها و مراکز مهمی تشکیل شده که در سطح معاونت وزیر به عنوان مجموعههای وابسته به این وزارت خانه تعریف و ساختاردهی شدهاند و تحت مدیریت وزیر آموزش و پرورش اداره میشوند.
مجموعههای مدیریتی بزرگ، مهم و پیچیدهای چون سازمانهای پژوهش و برنامهریزی آموزشی، نوسازی توسعه و تجهیز مدارس، آموزش و پرورش دانشآموزان با نیازهای ویژه، سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان، دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش، پژوهشگاه تعلیم و تربیت، مرکز سنجش و پایش کیفیت آموزشی، دانشگاه فرهنگیان با نزدیک به یک صد پردیس دانشگاهی و دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، صندوق ذخیره فرهنگیان و دهها دستگاه ریز و درشت دیگر که توسط وزیر تولیت میشوند و علاوه بر اینها ادارات کل آموزش و پرورش استان ها که وظیفه نظارت بر آنها نیز با وزیر آموزش و پرورش است.
یقینا هیچکس نمیتواند بر همه این مجموعه بزرگ و قوانین، مقررات و ضوابط حاکم بر آنها اشراف کامل داشته باشد، ولی به دلیل بزرگی این سیستم انتظار میرود وزیر آموزش و پرورش سابقه مطلوبی از مدیریت در سطح حداقل یکی از معاونتهای وزارت آموزش و پرورش را در کارنامه داشته باشد. مهمتر از آن، باید مشاوران، معاونان و مدیرانی را برگزیند که با این ساختار متنوع آشنا بوده و توانایی راهبری معاونتها و ادارات تابعه را داشته باشند. در تمام سطوح مدیریتی آموزش و پرورش، باید شناخت از کف، دغدغه ها، توانایی های همکاران و سیستم، به عنوان اصلی ترین و مهمترین شاخص انتصاب لحاظ شده و مدیران مراحل رشد را از بدنه ی قدرتمند و پرتحرک و توانای آن آغاز کنند.
انتصاباتِ سیاسی در همه ی دولتهای گذشته آفتِ اقتدار و پویایی این نهادِ استراتژیک بوده و در دولتِ اخیر حساسیت های عمومی بیشتری را ایجاد کرده است. معرفی آقای باغگلی به عنوان اولین پیشنهاد آقای رئیس جمهور به مجلس، بیشتر شبیه یک شوخی تلخ با همکاران آموزش و پرورش بود که منجر به واکنش های تندی در آموزش و پرورش و جامعه شد. همین امر باعث شد که مجلس شورای اسلامی به او رای اعتماد ندهد. پس از وی مسعود فیاضی به مجلس معرفی شد که او نیز نتوانست نظر مثبت نمایندگان مجلس را جلب کند. به علت اینکه مدارس در آستانه بازگشایی بود، رییس جمهور علیرضا کاظمی را به عنوان سرپرست منصوب کرد تا چرخ امور را در دست بگیرد تا مشکل بیش از این نشود. بعد از چندماه بلاتکلیفی، یوسف نوری توانست آرای لازم را در مجلس به دست آورده و بر مسند وزارت تکیه بزند.
اکنون بیش از یک سال از وزارت یوسف نوری میگذرد و بیشتر انتصابات او و تیمش در رده های مختلف ستادی تا ادارات کل صورت گرفته که نشان از اوجِ اعمال نفوذ نهادها، نمایندگان و جریانهای مختلف دارد. این امر منجر به دلسردی، عدم کارآمدی و تشدید بحرانهای داخلی آموزش و پرورش شده تا جایی که باری به مشکلات دست نخورده این نهاد که نیاز به چالاکی و پویایی دارد افزوده است.
متاسفانه اغلب افرادی که توسط وزیر آموزش و پرورش برای تصدی مسندهای گوناگون این وزارتخانه انتخاب شدهاند، از توانایی اداره امور ناتوان بوده و کارایی لازم را ندارند. این نقصِ بزرگ تا ادارات کل و نواحی و مناطق مشهود است و در قالب انتصابات وابستگی جریانی، اولین شاخص و بی تجربگی شاخص بحرانی و نگران کننده میباشد.
وزارت آموزش و پرورش از جمله وزارتخانه هایی است که باید در آن تا حد ممکن دیدگاه های حزبی و گروهی نادیده گرفته شده و افرادی اداره امور را برعهده بگیرند که تجربه و توانایی لازم را داشته باشند. اگر غیر از این باشد، نه تنها چرخ امور این وزارتخانه نخواهد چرخید، بلکه بر حدت و شدت مشکلات نیز افزوده خواهد شد. باید بساط تبعیض خودی و غیرخودی برچیده شود تا مردان و زنان کاربلد و توانا فرصت پیدا کنند پست های مدیریتی را به دست آورده و با توانایی خود به رفع مشکلات بپردازند.
با این حجم از مشکلات، مطالبات و تبعیضها، آموزش و پرورش زمینِ مناسبی برای تجربهاندوزی و آموزش مدیران در سطوح مختلف نیست.