در یک سالی که از همهگیری ویروس کرونا میگذرد تحلیلهای متفاوتی از تأثیر آن بر زندگی اجتماعی ارائه شده است. تهدیدهایی که برای انواع مقاومت در نظامهای تمامیتخواه وجود دارد و فرصتهایی که میتواند پس از همهگیری یا تغییر شیوههای سازماندهی فضا ایجاد کند. در اینجا به بهانهی ۱۶ آذر قصد دارم به تأثیر این وضعیت جدید بر جنبش دانشجویی اشارهای کوتاه کنم. کوتاه از این جهت که بیشتر گفتن از مختصات این وضعیت مطالعه و پژوهشی زمانمند نیاز دارد که نه در اینجا میتوان آن را ارائه داد و نه دلمشغولیهای زندگی روزمره فرصت آن را ایجاد میکند.
تأثیر کرونا بر دانشگاههای بر هیچکس پوشیده نیست. تهی شدن فضا از کاربران اصلی آن و تقلیل یافتن فضای دانشگاه به مکانی برای بروکراسی اداری چیزی است که بارها و توسط افراد مختلف از آن صحبت شده است. قربانی اصلی این وضعیت جدید به باور من زنان دانشجو هستند که تنها امکان رهایی از زنجیرهای پیدا و پنهان خانواده را فقط بهواسطه یا بهانهی دانشجو بودن تجربه میکردند.
فرصت بیرون ماندن از خانه بیش از مقدار مقرر یا امکان زندگی مستقل در یک شهر دیگر دستخوش تغییر شدهاند. از طرفی خالی شدن دانشگاه از دانشجویان فرصت سرکوب جنبشهای دانشجویی و پراکنده کردن صداهای متفاوت را برای گروههای اقتدار ایجاد کرده است. دانشگاه نیز به عنوان یک نهاد موازی با دیگر نهادهای مقتدر در جامعه، الگوهایی از سرکوب و شیوههای بازنمایی واقعیت خاص خود دارد که با مجازی شدن آموزش نه تنها دچار فروپاشی نشده است بلکه به قدرت خود باقی است. اگر باور داشته باشیم که «هر جا قدرت است، مقاومت نیز هست» (فوکو، ۱۹۹۰) پس باید الگوهایی از مقاومت را نیز در این وضعیت جدید جستوجو کنیم.
عبارت «جنبش دانشجویی» پیشفرضی معناشناختی را حمل میکند. این ترکیب اضافی به فعالیتهای گروه خاصی از افراد در یک فضای مشخص برچسب میزند. یعنی همزمان که با یکپارچه کردن صداهای متنوع آنها را رساتر میکند، صداهای خارج از آن را نادیده میگیرد. اگرچه جنبش دانشجویی بهعنوان یک واقعیت اجتماعی-سیاسی در گفتوگو با دیگر صداهای کمتر شنیده شده است اما هویتیابی خود را از طریق نهادی انجام میدهد که در جنگ اقتدار حتی بر کلیسا پیروز شده است. وابستگی این صداها به واقعیتی فضایی به نام «دانشگاه» دقیقاً امکان سرکوب این صداها از طریق کنترل و اعمال محدودیت بر دانشگاه را ایجاد میکند. همهگیری کرونا وابستگی دانشجو به فضای دانشگاه را دگرگون کرده است.
حالا دیگر دانشگاه هم به دلیل تعدد کلاسهای مجازی و تجربهی متفاوتی که از فضا ارائه میدهد ماهیتی هتروتوپیک پیدا کرده است. هتروتوپیک به این معنا که نوعی نامکان، تجربهای از بودن و نبودن همزمان در فضا را برای دانشجو ایجاد کرده است. هتروتوپیک شدن دانشگاه فاصلهی بین روایت آشکار و روایت نهانی از زیست روزمره جوانان را افزایش میدهد. شکل برخورد با حراست دانشگاه و قوانین محدود کنندهی آن از طریق فضای مجازی متفاوت با تجربهی پیشین است. توانایی بلاغی بازوهای قدرت در فضای مجازی کاهش مییابد و انواع مختلفی از روایتهای موازی در برخورد گروههای مختلف ایجاد میشود. این تنها روایت اصلی است که بهصورت فضامند نمود پیدا میکند و روایت نهانی دانشجویان در فضاهای مجازی یا جمعهایی بدون حضور ناظر مقتدر شکل میگیرد.
پس از همهگیری کرونا در فضای دانشگاهها (به معنای هتروتوپیک آن) نوعی مقاومت پوشیده و بی سروصدا ایجاد شده است. از آنجا که امکان فعالیت آشکار منتفی است، مقاومت بهجای سازمانهای رسمی به شبکههای غیررسمی مجازی یا میان گروههای دوستان و آشنایان محدود میشود. این شکل از مقاومت میتواند برای خنثی کردن نظارت مناسب باشد. در این شیوه هیچ رهبری، هیچ رئیس شورای صنفی یا دبیر کانونی نیست که بتواند دستگیر شود. هیچ فهرست اعضایی وجود ندارد که بتوان بازخواست کرد، هیچ اعلامیهای نیست که نیاز به تقبیح آن باشد و هیچ فعالیت علنی که توجهی را جلب کند.
منطق این شیوهی مقاومت برجا گذاردن کمترین ردپاست. این شکل از سیاست با پوشاندن ردپای خود نهتنها خطراتی که فعالانش را تهدید میکند به حداقل میرساند بلکه مرزهای آنچه «مجاز» است را تحت فشار میگذارد و به چالش میکشد. هرگونه انعطاف در نظارت و مجازات ممکن است باعث شود که کمکاری به اعتصاب آشکار، داستانهای عامیانه از پرخاشگری به درگیری رودررو و رؤیاهای منجیگرایانه به سیاستهای انقلابی تبدیل شوند.
مادامی که درک خود از سیاست را به فعالیتی محدود میکنیم که آشکارا اعلام شده است، به اجبار به این نتیجهگیری وادار میشویم که گروههای فرودست فاقد زندگی سیاسی هستند یا اینکه زندگی سیاسی آنها محدود به لحظههای استثنایی انفجار عمومی است. چنین کاری به معنای نادیده گرفتن قلمرو سیاسی گستردهای است که بین خاموشی و شورش قرار دارد. البته نباید روایت نهانی را بدیلی برای مقاومت عملی دانست اما قطعاً شکلگیری روایتهای نهانی و تأثیر پنهان آنها بر بازنماییهای واقعیت شرط شکلگیری مقاومت آشکار است.
جنبش دانشجویی باید وابستگی پرسود و زیان خود به مرزهای معهود دانشگاه را از بین ببرد. نهادهایی جدید ایجاد کند و پذیرای تکثر روایتهای نهانی باشد. عبارت «جنبش دانشجویی» و ایستایی ترکیب مصدر ساز «جنبش» باید جای خود را به فاعلیت «جنبنده» دهد. اگر بازپسگیری فضای سنتی دانشگاه در دوران همهگیری ممکن نیست میتوان به فضاهای جدید و تجربیات جدید از فضا دستیافت. جنبش دانشجویی بهاجبار این فرصت را دارد تا به جنبش زندگی روزمره تبدیل شود و به شکلی کلیشهای اما ممکن هر روز ۱۶ آذر و هر مکانی دانشگاه باشد. اینگونه میتوان از دلالتهای تاریخی ۱۶ آذر نیز فراتر رفت و روز دانشجو را در نسبت با امروز دانشجویان بازتعریف کرد.
«نه ارواح و نه اشباح و نه قدیسانِ کافورینه به کف
نه عفریتانِ آتشینگاوسر به مشت
نه شیطانِ بُهتانخورده با کلاهِ بوقیِ منگولهدارش
نه ملغمهی بیقانونِ مطلقهای مُتنافی
تنها تو آنجا موجودیتِ مطلقی،
موجودیتِ محض،
چرا که در غیابِ خود ادامه مییابی و غیابت
حضورِ قاطعِ اعجاز است.»
شاملو
منابع:
اسکات، جیمز سی. (۱۳۹۶). سلطه و هنر مقاومت. ترجمه: افشین خاکباز. نشر مرکز. تهران.
Foucault, M. (1990). The history of sexuality: An introduction, volume I. Trans. Robert Hurley. New York: Vintage.