“اینجا/ خاورمیانه است/ و این لکنته که از میان خون ما میگذرد/ تاریخ است”.
به گمانم همین تکه از شعر حافظ موسوی کافی است که دریابیم با شاعری مواجه هستیم که شعر برایش تنها حادثه ای در زبان نیست، بلکه رخدادی است در دل زندگی، در متن جامعه، جایی که کلمات دیگر نمی توانند صرفا زیبا باشند، بلکه باید حقیقتی را حمل کنند، زخمی را نشان دهند یا نوری را در تاریکی بتابانند.
گروه شعر فارسی خانه فرهنگ گیلان در نهمین روز اسفند ۱۴۰۳ طی آیینی با سخنرانی دکتر سینا جهاندیده و سعدی گل بیانی به بررسی کارنامه ی شعری حافظ موسوی شاعر اجتماعی معاصر و نمایش فیلم مستند «گردو بر درخت مانده است» پرتره ای از حافظ موسوی پرداختند.
حافظ موسوی، زاده ی رودبار گیلان است سرزمین تاریخ و تمدن و رنج و گنج توامان . نوجوانی اش را در همین شهر گذراند اما برای تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی راهی تهران شد . زندگی را شعر و شعر را زندگی کرد و نیکبختانه شاعریت او تا هم اکنون ادامه یافته است. او از اعضای کانون نویسندگان ایران است و مدتی دبیر هیئت تحریریه مجله ی کارنامه بود.
نخستین مجموعه شعر حافظ موسوی با عنوان«دستی به شیشه های مه گرفته دنیا» سال ۱۳۷۳ منتشر شد و جایزه قلم زرین مجله «گردون» را کسب کرد. «سطرهای پنهانی»، دومین مجموعه شهر او پس از سه سال توقیف در وزارت ارشاد سال ۱۳۷۸ منتشر و به عنوان یکی از شش کتاب برگزیده شعر دهه ۷۰ انتخاب شد.
« شعرهای جمهوری» ، «زن، تاریکی،کلمات» ، «خرده ریز خاطره ها و شعرهای خاورمیانه» و «عکسهای فوری» آثار دیگری از این نویسنده است.
حافظ موسوی تلاش کرده که شعر اجتماعی را به جوانان برگرداند؛ نه شعر شعار زده دهه ۵۰ بلکه شعری که از فرمالیسم دهه ۷۰ عبور کرده ، شعر اجتماعی که خودش در یک قاب فرم قرار دارد
حافظ موسوی شاعر روایی، شاعر اجتماعی
« سینا جهاندیده» استاد ادبیات دانشگاه گیلان در این مراسم به دو جنبه مهم شعر حافظ موسوی یعنی «تصویر و روایت» و «شعر اجتماعی» پرداخت.
وی در باب اکنون شعر در ایران گفت : ما در عصر فرم هستیم عصری که معناها زیاد مهم نیستند و به همین دلیل به نظر من از عصری که اندیشه های جامعه شناختی و سوژه گرایانه داشت به عصر فلسفیدن بدون معنا گرایش پیدا کردیم .
شاعران ما اکنون دچار یک فراموشی سوژه شده اند. شعر متفاوت گفتن دارد از شعر انسان زدایی می کند اما بنظر من یکی از کسانی که می خواهد این عدم توازن را به هم بریزد و به یک تعادل برسد حافظ موسوی است.
حافظ موسوی در طی این سالیان دراز تلاش کرده که شعر اجتماعی را به جوانان برگرداند؛ نه شعر شعار زده دهه ۵۰ بلکه شعری که از فرمالیسم دهه ۷۰ عبور کرده ، شعر اجتماعی که خودش در یک قاب فرم قرار دارد .وی با اشاره به بررسی اشعار حافظ موسوی تا دهه 90 خاطرنشان کرد: «زن، تاریکی،کلمات» مهم ترین و کلیدی ترین دفتر شعر حافظ موسوی است . موسوی در این مجموعه به چیزی می رسد که گذشتگان ما نرسیده اند و آن اتفاقی است که در روایت و تصویر می افتد .
وی با تشریح این که شعر روایت ، شعر زمان دار واجد داستان و شخصیت است که در آن زمینه و فضای ارتباطهای انسانی وجود دارد. خاطرنشان کرد: حافظ موسوی در شعرهایش داستان می گوید اما معتقد است که من می خواهم روایت را با نگاه دیگری بیان کنم .
وی با اشاره به «کتیبه» اخوان به عنوان یک شعر روایی تصریح کرد : تفکر کتیبه شعر تمثیلی است اما حافظ موسوی این نوع نگاه را ندارد بلکه در تلاش برای تمثیل زدایی است .
در اهمیت شعر حافظ موسوی همین بس که از یک طرف آن نگاه نقاد جامعهگرا در آثار او کارکردی شعری و از سوی دیگر مقولات زیبا کارکردی اجتماعی پیدا میکند
این استاد دانشگاه با بیان این که حافظ موسوی ذهن تئوریک دارد افزود: ذهن تئوریک او وارد شعرهایش می شود و از این رو مدام تفسیر میکند . بخشی از شعرهایشان تفسیری است یعنی تفسیر یک زندگی بنابر این مثل یک کارگردان سینما به جهان نگاه می کنند.
داستان مردی که نیمه شب در آشپزخانه سیگار میکشد را اینگونه روایت می کند :
” در آشپزخانه مینشینیم
و چیزی پنهان مانده در گلو را
دود میکنیم
دهن کجی قندان بهانه است
و تیزی براق کارد هیچ ارتباطی با وسوسه سمج
رگها نمیتواند داشته باشد
چطور بگویم
ما با سیگارهایمان دود می شویم
و جهان را از این که هست
تاریکتر می کنیم ”
جهاندیده تصریح کرد: می بینید که این شعر روایی و بسیار سینمایی است . از وسوسه خودکشی میگوید چیزی در متن هست که گفته نشده .
یکی از ویژگیهای شعر روایی موسوی این است که تصویر میدهد تا مخاطب چیزی را که در ارتباط با پارههای تصویر وصل میشود بسنجد و درک کند؛ و در این شکل هست که هم شعر اجتماعی بوجود میآورد و هم شعر فردی. به همین دلیل زندگی برای موسوی همیشه یک صحنه سینما است.
جهاندیده در ادامه در تشریح شعر تصویر گفت: در قدیم به شعرهای داستانی مانند لیلی و مجنون منظومه میگفتیم . اما در شعر مدرن منظومه به شعر روایی گفته می شود که در آن تصاویر برش خورده است . نمونه دقیق منظومه مدرن امروز “ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد ” فروغ بود . تفاوت این شعر با شعر موسوی در این است که اگر آن شعر را بخوانیم می بینیم قطعات زمان را می شکند و از خرده ریز خاطراتش یک منظومه میسازد . اما موسوی در شعرش قطعات مختلف روایت و داستانهای مختلف را میآورد و از آن یک منظومه میسازد.
موسوی در طول دفترهای شعرش مثلا «زن، تاریکی، کلمات» برش هایی از زندگی را به هم وصل میکند روایت میسازد، تئاتری فکر میکند،عناصر و تصاویر سینمایی را میآورد ،تلاش میکند از شعر ایدئولوژیک از تفکر تمثیلی فاصله بگیرد، شعر را به سمت ساختارهایی میبرد که در آن روایت و معنا هست اما تن به هیچ ایدئولوژی نمیدهد به همین دلیل شعرهای سیاسی که حافظ موسوی گفته برای مثال شعرهای خاورمیانه ای ، تعبیرهای کلان است شما این شعرها را نمی توانید با شعرهای گل سرخی یا حتی شاملو مقایسه کنید . مثلا شعر “در این جا چار زندان است” شاملو تمثیلی است.
میخواهد بگوید زندانی سیاسی چه نوع زندانی است. یا کتیبه تمثیل است. اما شعر موسوی را نمیتوانیم در یک دقیقه نشان دهیم.
بنابر این چیزی که در شعر موسوی خیلی مهم است بحث شکست روایت بحث تصاویر و مسائلی است که از شعر تصویری دارد .
این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: شعر اجتماعی به وسیله حافظ موسوی در حال تغییر است یا حداقل او تلاش خود را کرده که شعر دهه ۴۰، ۵۰ و حتی ۶۰ را دچار تحول بنیادین و بازسازی کند و شعر سیاسی دیگری را مطرح کند . شعر او سیاسی است اما مثل شعر سیاسی شاملو نیست چرا که تفکر تمثیلی دیگر در شعر ما خیلی جواب نمی دهد.
سعدی گلبیانی دیگر سخنرانی بود که در این رویداد از حافظ موسوی و شعرهایش سخن گفت .
وی بیان کرد: تجربهی شعریِ حافظ موسوی یک بنیان اجتماعی دارد و بر بستری از وضعیت سیاسی و اجتماعی دوران جریان پیدا کرده است.
در اهمیت شعر حافظ موسوی همین بس که از یک طرف آن نگاه نقاد جامعهگرا در آثار او کارکردی شعری و از سوی دیگر مقولات زیبا کارکردی اجتماعی پیدا میکند.
در واقع ما تجربه ی نوخواهی سیاسی و سرنوشت آزاد فرد را در شعر دورانمان در درونی شدنِ این تجارب در ساحتهای مختلف شعری باید جستو جو کنیم.
در شعرِ حافظ موسوی، بخصوص، پرهیز از تجرد و انتزاعگرایی ویژگی قابل تشخیصی است. در واقع ما میتوانیم در کنار این عینیگرایی، از نوعی خردِ اغلب مفهومی در کار او نشان بگیریم. خردی شعری که به طور صریحی وضعیت سوژهی ایرانی را در نظر دارد.
شعر حافظ موسوی حادثهای در زبان نیست که در یک لحظهی تجلی و به طور تصادفی تکوین پیدا کرده باشد. در اغلب شعرهای او مثل ” پروژهی شعرهای خاورمیانه” با نوعی طرحریزی و به قول براهنی “پیشاندیشی” در شعر روبهروییم
در واقع شعر او حادثهای در زبان نیست که در یک لحظهی تجلی و به طور تصادفی تکوین پیدا کرده باشد. در اغلب شعرهای از کار درآمدهی او مثل ” پروژهی شعرهای خاورمیانه” با نوعی طرحریزی و به قول براهنی “پیشاندیشی” در شعر روبهروییم. پیداست که پروژهی این شعرها ریخته شده و حالا در لحظهی سرایش، اثر از نفوذ خودآگاه در ناخودآگاه و یا از حلول ناخودآگاه در خودآگاه ساخته شده است. بنابراین آن خرد شعری که حرفش را زدیم، همچون ایستادن در میانهی شهود و ساختن است.
این دانش آموختهی دکترای زبان و ادبیات فارسی در ادامه افزود: این مسئله متضمن یکی دو دلالتِ دیگر در وضعیت تالیفی حافظ است، اول آنکه به خود شعر به منزلهی ژانری برای اندیشیدن دلالت میکند و این سوارکردن یک قطعهی جدید بر ماشین شعر فارسی است، در واقع از تولیدی هنری حکایت دارد که تمام قد روبروی یک سنتِ ادبیِ ذهنیِ مداراگرِ آریگو میایستد.
وی از خرد شعری آثار حافظ موسوی بعنوان اندیشیدنی ادبی با شعر تعبیر و خاطرنشان کرد : البته یکی از روشهای این اندیشیدن ادبی، این خردِ شعری، استفاده ی گاه و بی گاه از روایت است . روایت به منزلی تکنیکی که نیمنگاهی به ادبیات داستانی و وضعیت مخاطب نمونه نمای دوران دارد.
در واقع موسوی از منطق روایت برای ایجاد تعلیق و دستکاری شیوههای معناسازی استفاده میکند. روایتِ او روایتِ زندگیهاست، از حدیث نفس دور است، لحنها معمولا سوم شخص است و کار با زاویه ی دید، همچون کاشتن دوربینی مستند (چنان که در شعر خیلی از دوستان) در واقعیت نیست.
منطق بیانی در شعر حافظ موسوی در بیشتر شعرهایش منطقِ حرف زدن از چیزهاست، یک جور ضد شعر. در عین حال این حرف زدن از چیزها با یک لحظهی گرهگشایی، درگیر لحظهی رخدادنِ شعر میشود.
شعر حافظ موسوی شعری است که تلاش دارد از برق چشمان آن که از تاریکیهای آینده به امروز زل زده است سخن بگوید، شعری که قصه گویانه تجارب تلخ شکستهای بزرگ و امیدواریهای کوچک روزانه را برای نسلهای بعد تعریف خواهد کرد. شعری که گاه از عناصر ضد شعر مثل خردهریزهای خاطره و اشیای معمولی و زبانی که در صورت ساده و در کل شکل دارد ساخته میشود، شعری که گاهی غرب را با لحنی باشکوه و موجز فرامیخواند که ببین من از سرزمینهای عشق و شهود با شما سخن میگویم و گاه، خاورمیانه را میگوید ”این لکنته که از میان خون ما میگذرد تاریخ است“، هرچند خِرد این شعر بر لبهی مخاطرهآمیزی از واقعیت و هنر میرقصد، خِرَدی که بر صخرهی لرزان زیبایی پای میکوبد.
حدیث دیگران از شعر حافظ موسوی
«شمس لنگرودی» در بخشی از مصاحبه اش در فیلم «گردو بر درخت مانده است» در مورد شعر حافظ موسوی گفت: کار سختی است که یک حرف ساده و سرراست را چنان بزنی که شعریت آن نیز حفظ شود.
من اعتقادی به شعرهای دارای پیچیدگیهای نالازم، بدون شفافیت کلامی، فاقد تصاویر دقیق و بدون زبان پاکیزه ندارم و خوشبختانه کارهای حافظ موسوی از این عیب ها مبرا است .
اردشیر رستمی نیز در باره شعر حافظ موسوی بیان کرد : موسوی سعی میکند با انتقال سوسیالیزم به عشق و خروج کلمه سوسیالیزم از بار سیاسی و دادن آن به اجتماع ، تعهد شعر را به انسان و عشق بسپارد و بتواند آن را نجات دهد.
احمد پوری نیز در گفت و گویی در این مستند پیرامون آثار حافظ موسوی از روایت در شعر او و تعهد اجتماعی و تعهد این شاعر به هنر سخن گفت .
نظرات بسته شده است.