ترافیک ۴۵ کیلومتری در تنها مسیر دسترسی گیلان به اردبیل؛
حیران دعوا نمیخواهد؛ جاده و زیرساخت میخواهد
در تعطیلات سه روزه هفته گذشته که از روز چهارشنبه آغاز شده بود؛ شاهد موجی از ورود خودروهایی بودیم که از هر سو به استانهای شمالی وارد و بعد از آن خارج میشدند. هجوم مسافران به قدری بود که آزادراه تهران شمال، جاده چالوس و رودبار مسدود شدند.
اما در این میان چیزی که در اخبار ترافیکی جادههای شمال گم شد، ترافیک بسیار عظیمی بود که در گردنه حیران، مرز مهآلود میان گیلان و اردبیل ایجاد شد و گردشگران و مسافران را به شدت کلافه کرد و به ستوه آورد.
مشاهدات خبرنگار مرور حاکیست؛ از تونل حیران تا مرزبانی آستارا برای ساعات متوالی همهچیز قفل شد؛ خودروها در آخرین روز تعطیلات تا پنج لاین در جاده بودند و ساعتهای زیادی در همانجا ماندند.
وجود تلهکابین و سورتمه و دهها استراحتگاه شاید بخشی از این حجم سنگین ترافیک قفل شده را توضیح دهد، اما قطعا این توجیه چنین آشفته بازاری نیست.
مردم سوال میکنند که چرا باید تنها راه ارتباطی گیلان با اردبیل چنین وضعیتی داشته باشد؟ چرا سالهاست هیچ اقدام جدی برای تعریض، ایمنسازی و ساماندهی این مسیر فوقالعاده خطرناک و یا تعریف یک مسیر دسترسی دیگر انجام نشده است؟
این گردنه، شیب تند و پیچهای مرگبار دارد، اما نه خبری از زیرساخت درست است و نه مدیریت بحران. در حالی که همه خبرها پر بود از ترافیک رودبار و بستهشدن جاده تهران–شمال، معضل حیران عملا به فراموشی سپرده شد.
مسافرانی که قصد برگشت از اردبیل به گیلان را داشتند در این مسیر بعضا تا ۱۰ الی ۱۵ ساعت در راه ماندند. خودروها از شدت توقفهای طولانی خاموش میشدند، و مردم حتی یک مکان مناسب برای استراحت نداشتند.
چنانچه نه پلیس راهی برای مدیریت وضعیت در صحنه بود و نه اکیپ راهداریای که برای گرهگشایی ترافیک اقدامی انجام دهد. در واقع مردم در یک جاده بسته و بیهیچ راه فرعی، ساعتهای طولانی رها شدند.
حالا پرسش ساده این است: آنهایی که همیشه برای گردنه حیران یقه میدرند و مدعیاند این محدوده به گیلان تعلق داشته و دارد، چرا به فکر توسعه، زیرساخت و ایمنسازیاش نیستند؟
حیران فقط شعار و دعوا نمیخواهد؛ جاده میخواهد، زیرساخت میخواهد، نگهداری میخواهد. فقط کافیست وضعیت بسیاری از جادههای گیلان به خصوص همین جاده دسترسی را مقایسه کنیم با جادههای اردبیل که سالهاست بهسازی شده و توسعه پیدا کردهاند.
حیران هنوز هیچ ندارد؛ نه امکانات، نه مدیریت، نه حتی یک جاده استاندارد. عدم تعریض و نبود پیش پا افتادهترین زیرساختهای جادهای در گردنه حیران، در واقع لکه ننگی است بر کارنامه عملکردی مدیران گیلان که در تمام این سالها برای حیران فقط شعار دادند.
مدیرانی که شب و روز از اقتصاد دریامحور و گسترش راهآهن تا آستارا سخن میگویند، در عمل حتی از برآوردن ابتداییترین نیازهای ترانزیتی و تجاری برای استان عاجز ماندهاند. آستارا به عنوان شهرستانی مرزی و در مجاورت دریای کاسپین که باید دروازه تجارت، ترانزیت و منفعت اقتصادی باشد، عملا و بی هیچ دلیل منطقی دست خالی و بدون ارزش افزوده عمرانی رها شده است.
اگر بگوییم گیلان در یک بنبست تمامعیار ترانزیتی گیر افتاده است بیراهه نگفتهایم. گیلان نه در رودبار راه مواصلاتی استاندارد دارد، نه در آستارا و نه در حیران.