خانههامان در کدام کوچهی فراموشی گم شدند؟ این روزها که خانههای ما در شهرها و مناطق مختلف شبیه به هم شدهاند، جای خالی مامنی که از اقلیم و فرهنگمان نشان داشته باشند، بسیار احساس میشود. حالا مدتهاست که ساختمانهای بلند مرتبه قد میکشند و بناهای قدیمی با ایوان و تلار و غلامگرد و حیاط و حوض به خاطرهها پیوستهاند و در این میان ما و متولیان و فعالان ساخت و ساز نسبت به آن بخش از عناصر بومی که در وضعیت موجود میتوان با روزآمدسازی در خانههامان حضور داشته باشند، بیتوجه بودهایم.
بهزاد نیکفهم: برعکس تصوری که عامه در جامعهی ما از توجه به معماری بومی بعنوان یک اقتباس شکلی و فرمیک دارند اساسا آن چه که در بطن معماری بومی به مثابهی ادبیات کهن ما و سایر ساحتهای فرهنگی ما وجود دارد، موضوع شکلی نیست و بیشتر محتوایی است.
معماری بومی و ساحت محتوایی آن
از یاد نباید برد که معماری بومی تنها از لحاظ حفظ فرهنگ و زنده نگهداشتن بخشی از هویت و خاطراتمان از پیشینیان نیست که داری اهمیت است، بلکه این مهم درهم آمیخته با آسایشی است که خانه بعنوان مامن و پناه آدمی برای ساکنانش مهیا میسازد. «بهزاد نیکفهم خوبروان» معمار، مرمتگر و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در گفتوگو با مرور اظهار میکند: برعکس تصوری که عامه در جامعهی ما از توجه به معماری بومی بعنوان یک اقتباس شکلی و فرمیک دارند اساسا آن چه که در بطن معماری بومی به مثابهی ادبیات کهن و سایر ساحتهای فرهنگی ما وجود دارد، موضوع شکلی نیست و بیشتر محتوایی است. بعنوان مثال در پاسخ معماری به شرایط اقلیمی در کشور ایران میبینیم که در اقلیمهای مختلف، راهکارهای مختلفی در بنانهادن ساختمان شکل میگیرد. و اما حال باید توجه داشت که ساختمانهای شبیه به هم در سراسر کشور بنا شدهاند؛ آن هم کشوری که وطن اقوام مختلف با فرهنگهای مختلف و اقلیمی متنوع است.
نیکفهم در بخشی از سخنانش به موضوع زمینه پرداخته و میگوید: بستر طرح و زمینهای که ساختمانها در آن شکل میگیرند بسیار مهم است. این زمینه صرفا یک زمینهی اقلیمی یا فرهنگی نیست و مجموعهای ازساحتها را در چهارچوب زمینههایی نظیر اقلیمی، طبیعی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دربر میگیرد که ما از آن به کانتکس یاد میکنیم.
گفتنی است که کانتکس میتواند در بدو امر در مواجهه ما با طراحی یک ساختمان نقش بسیار مهمی داشته باشد. مثلا طراحی یک بنا در بافت تاریخی یا حاشیهای شهری مانند رشت با طراحی آن در بوشهر یا کردستان، نه فقط به لحاظ اقلیمی بلکه از ساحتهای مختلف نظیر زمینههای اجتماعی و فرهنگی با هم متفاوت است. در این میان باید توجه داشت که یکی از مخاطراتی که وجود دارد این است که موضوع زمینهگرایی در معماری را ما سهوا با یک سری فرمها و آرایههای ابتدایی که خیلی محتوا ندارند و ظاهری هستند اشتباه بگیریم و با تکرار آنها در بدنه و نمای شهری احساس کنیم که نسبت به این زمینه وفاداریم در حالی که این یکی از بدترین برخوردهایی است که در طول تاریخ معماری میتوان با موضوع زمینه و پیشینهی تاریخی انجام داد و البته این امری است که در کشور ما خیلی وقتها میبینیم به دست متخصصان و افرادی که در ادارات و ارگانهای ذیربط هستند رقم میخورد. در واقع مجوزهایی به ویژه در بافتهای تاریخی صادر میشوند که فاقد مفهوم و ایدهی درستی از تاریخ، هویت و معماری است.
دلایل مهجوریت معماری بومی گیلان
معماری گیلان با توجه به اقلیم و فرهنگ این منطقه بخشی مهم از هویت این خطهی سبز را تشکیل میدهد، اما تردیدی وجود ندارد که این معماری مهجور مانده است. «زینب سلیمانی» عضو هیأت مدیرهی انجمن معماران و شهرسازان گیلان دربارهی اصلیترین دلایل این مهجوریت به مرور میگوید: در مبحث آسیبشناسی معماری امروزگیلان عوامل متعددی را میتوان برشمرد که چالشهای موجود را سبب شدهاند. در نگاه تخصصی یکی از دلایل ریشهای را میتوان عدم شناخت صحیح معماری بومی دانست.
زینب سلیمانی: مبنای جهان بینی فلسفی و مبانی نظری در معماری ایرانی چیزی کم از معماری غرب نداشته و تنها نیازمند برقراری ارتباط بین این مبانی و دانش معماری روز است.
گفتنیست که معماری بومی گیلان به دلیل تنوع شرایط اقلیمی در بخشهای جلگهای و کوهپایهای از گونهبندهای متعددی برخوردار است که تمامی آنها نه تنها ریشه در شرایط اقلیمی، بلکه در نوع جهانبینی گذشتگان و مفاهیم سازندهی فضا دارد. پرواضح است که معماری را نمیتوان تنها در فرم محدود دانست و فضا زمانی شکل میگیرد که مجموعهای از فرم و معنا در کنار هم قرار گیرند. لذا به نظر میرسد برای شناخت بهتر معماری بومی لازم است پژوهشهای سازمان یافتهای در راستای بررسی مجموعهی این عوامل در گونهبندیهای متنوع انجام شود و نگاه به گذشته فقط محدود به تقلید از فرمها نباشد؛ بلکه به دنبال علتها و مفاهیم باشد.
انحطاط معماری در سطح ملی
این معمار یادآور میشود: به نظر میرسد از دیگر چالشهای مهمی که سبب مهجور ماندن معماری بومی گیلان شده، بحث کلی انحطاط موجود در معماری کنونی در سطح ملی است که گیلان نیز از این امر مستثنی نیست. آنچه تحت عنوان انحطاط نامیده میشود یا همان تقلید و کپیبرداری از آثار معماری غربی بدون شناخت مبانی نظری که پایه و اساس این آثار بودهاند، متاثر از عدم شناخت مبانی نظری معماری ایرانی است.
باید توجه داشت که هر یک از سبکهای مختلف معماری غربی در راستای جریانات فلسفی، فکری و اجتماعی در دورههای مختلف تاریخی در غرب پدید آمدهاند و تاثیری را که امروزه از آنها در معماری کنونی ایران و گیلان مشاهده میشود در بسیاری موارد فقط محدود به فرم بوده و این مساله به نوعی خودباختگی فرهنگی به همراه دارد. این در حالی است که مبنای جهان بینی فلسفی و مبانی نظری در معماری ایرانی چیزی کم از معماری غرب نداشته و تنها نیازمند برقراری ارتباط بین این مبانی و دانش معماری روز است.
ضعف آموزش
معماری بومی در بخش آموزش نیز با ضعفهایی همراه بوده و همچنین نقش رسانهها و رویدادها و مسابقات معماری را در این مساله یعنی معرفی و شناخت بهتر معماری بومی نباید نادیده گرفت. سلیمانی با بیان این نکته در ادامه گفت: ناگفته نماند که در سالهای اخیر فروش اراضی استان به افراد غیر بومی و ساخت و سازهایی که از سوی این افراد انجام گرفته هم بیتاثیر نبوده چرا که نه تنها این افراد خود با معماری بومی گیلان آشنایی نداشتهاند که گاه طرح و اجرای بناهای خود را به دست معماران غیر بومی سپردهاند و این امر نیز در مهجور ماندن معماری بومی گیلان تاثیر داشته است. حال آنکه همبستگی و همافزایی معماران و شهرسازان گیلانی در قالب گروهها و انجمنهای صنفی متقابلا میتواند تاثیر مثبتی در شناساندن معماری بومی گیلان داشته باشد.
نقش کمرنگ کاربر
سلیمانی با یادآوری این که در عرصهی فعالیتهای حرفهای معماری و عمرانی چه افرادی دخیل هستند، اظهار کرد: به طور خلاصه این افراد را میتوان در سه دستهی سرمایهگذار، طراح و کاربر مورد مداقه قرار داد که به نظر میرسد یک اثر معماری حاصل ارتباط مناسب و برقراری تعادل بین خواستههای این افراد است.
شاید امروزه راه یافتن معماری بومی به منازل مسکونی برای علاقمندان به فرهنگ گیلان یک رویا باشد؛ اما می توان به این موضوع اندیشید که برای تحقق این رویا چه راهکارهایی وجود دارد
اما در معماری امروز سرمایهگذاران که تحت عنوان کارفرما خطاب میشوند بیشترین کنترل و تاثیر را در فرایند ساخت بناها داشته و معماران به دلایل گوناگون که یکی از آنها مسایل اقتصادی است در موارد بسیاری تحت تاثیر نظریات کارفرما به انتخاب و طرح میپردازند. و مهمتر از همه به نظر میرسد که نقش کاربر و توجه به آن بسیاراندک است و این فرایند را از تعادل خارج کرده است. در حالی که کاربران همان مردمی هستند که در نهایت بناست از این آثار معماری استفاده کنند و تامین رضایت و آسایش آنها بخشی از اهداف معماری بناست. متأسفانه هم اکنون تنها در موارد محدودی همانند پروژههای میراث فرهنگی و پروژههای گردشگری شاهد این امر هستیم که هنوز نگاهی به معماری گذشته و بارقههایی از آن در این آثار دیده میشود.
نقش اقتصاد
شاید برخی بهرهمند شدن ازمعماری بومی را نیازمند به امکانات اقتصادی بیشتر بدانند اما سلیمانی در این باره میگوید: نکتهی قابل توجه اینجاست که آنچه که اجرای معماری بومی نیازمند آن است توجه به امکانات اقتصادی نیست و بیشتر از همه نیازمند اطلاعات و دانش و شناخت درست از اصول کاری و مبانی فکری گذشتگان است و لازمهی این امر انجام پژوهشهای محوری در ارگانهای مختلف شهری و روستایی و آموزش اصولی در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها و همچنین سلسله برنامههای فرهنگی در راستای معرفی و شناخت معماری بومی از سوی رسانهها و ارگانهای مختلف دولتی است و آنچه تحت عنوان امکانات اقتصادی مطرح است بیشک نه تنها بیشتر از ساختوسازهای امروزی نبوده بلکه میتوان در راستای صرفهجوییهای اقتصادی برنامهریزی و مدیریت شود.
تحقق یک رویا
شاید امروزه راه یافتن معماری بومی به منازل مسکونی برای علاقمندان به فرهنگ و هویت گیلان یک رویا باشد؛ اما میتوان به این موضوعاندیشید که برای تحقق این رویا چه راهکارهایی وجود دارد. تعیین ضوابط و مقررات کارآمد از سوی متولیانی چون نطام مهندسی و شهرداری و توجیه مناسب فعالان ساختوساز از جمله مواردی است که در این راستا به ذهن میرسد.
اما سلیمانی در بخشی از اظهاراتش تصریح میکند: در صورت برقراری تعادل بین خواستهها و نیازهای سه گروه اصلی سرمایهگذاران، معماران و کاربران میتوان امیدوار بود که در روند انحطاطی معماری امروز تاثیرات مثبتی ایجاد شود. آنچه مسلم است انسان معاصر و نیازمندیهای معاصر نباید نادیده گرفته شود و لازم است معماری با مردم و برای مردم انجام شود. در این میان بحث فرهنگسازی از طریق رسانهها و رویدادهای معماری میتواند بسیار تاثیر گذار باشد.
همچنین به نظر میرسد برای شناخت بهتر معماری بومی لازم است پژوهشهای سازمان یافتهای در راستای بررسی مجموعه عوامل تاثیرگذار در گونه بندیهای متنوع معماری بومی گیلان انجام شود و نگاه به گذشته فقط محدود به تقلید از فرمها نباشد، بلکه به دنبال علتها و مفاهیم باشد.
در پایان لازم به تأکید است که عرصه فعالیت حرفهای معماری گیلان در حال حاضر نیازمند این امر است که زبان و فهم مشترکی از معنا بین سرمایه گذاران، معماران و مردم برقرار و فصل مشترکی از خواستههای این افراد تعریف و برنامه ریزی شود که معماران و شهرسازان استان در صورت همبستگی بیشتر در کنار یکدیگر میتوانند تاثیر بسیاری در این چالش داشته باشند و این امر نیازمند فعالیتهای فرهنگی، آموزشی، پژوهشی و رسانهای متوالی است.
بسیار عالی ک کامل 👏