غروب یک روز پاییزی کافه کتاب ایلیا، میزبان رونمایی کتاب «خروس جنگی» نوشته «امین حق ره » با حضور مولف اثر، حامد بهروز کار نقاش گیلانی و اجرای کوروش رنجبر هنرمند گیلانی بود.
در ابتدای مراسم «حامد بهروزکار »در مورد جایگاه جلیل ضیاپور در هنر ایران گفت: ضیاءپور آغازگر نقاشی مدرن، جنبش نوگرایی در هنر ایران و ادبیات تجسمی در ایران بود. او از گذشته هنر ایران نقبی زد به معاصریت. ضیاپور عقیده داشت؛ نقاشی غذای چشم نیست بلکه غذای اندیشه است و سعی داشت تربیت دیداری را نهادینه و آکادمیک کند و در دانشگاه ها جا بیاندازد.
وی افزود: ضیاپور تئوریسین خیلی خوبی بود. با هنر گذشته آشنایی داشت و میدانست چه چیزی را باید دنبال کند و بخواند و به چه شکلی در کارش بیاورد. او میگفت: “نقاش بی سواد عمله است “یعنی کسی که فقط نقاشی میکشد و دست و چشمش به کار است و مغزش اصلا به کار نیست و مطالعه نمیکند !
در نقاشی های او مخصوصا آنهایی که خود آن را شیوه ملی مینامد؛ مثلا وقتی بختیاری را میکشد رنگهای حاکم بر تابلو جدا از فضای ایلات بختیاری و لباسهایشان نیست، وقتی زن ترکمن را میکشد باز فضای ترکمن صحرا، رنگهای آنجا و حتی گاهی اوقات فرم ها را میبینید.
یعنی اقتضای هر کدام را بنا به موضوع انتخاب میکند اما نه این که سبکش جدا بشود فرمها از هم پاشیده شود. کارهایش خصوصا در سبک ملی دارای انسجامی است که بدون نام هنرمند نیز میتوان خالق اثر را شناخت این خصوصیتی است که با برداشت آگاهانهای که از هنر گذشته داشته انجام داده است. خیلی جاها کادرها را میشکند .
بهروزکار: دلیل این که برخی از نقاشان آن دوره سخن ضیاپور که مثلا کوبیسم را نمیپذیرند، عدم شناخت آنها از تاریخ هنر است. چون بسیاری از آنها مطالعه ای روی تاریخ هنر نداشتند. نقاشان چیره دستی بودند اما فقط غذای چشم میکشیدند!
بهروزکار اضافه کرد: دلیل این که برخی از نقاشان آن دوره سخن ضیاپور که مثلا کوبیسم را نمیپذیرند، عدم شناخت آنها از تاریخ هنر است. چون بسیاری از آنها مطالعه ای روی تاریخ هنر نداشتند. نقاشان چیره دستی بودند اما فقط غذای چشم میکشیدند!.
اگر از تاریخ هنر آگاهی داشتند میدانستند. مثلا ماتیس به نگارگری ایران رجوع میکند یا پیکاسو به هنر آفریقا و ژاپن رجوع کرده و خیلی چیزها را الهام گرفته و کارهای جدیدی بوجود آورده اند. ما همیشه فکر میکنیم که اروپایی ها همه این سبکها را بوجود آورده اند. ضیاپور سعی کرد یک ریل گذاری بکند برای هنر ایرانی که این پیشرفت وجود داشته باشد .
وی در ادامه تصریح کرد: سیطره شاگردان کمال الملک تا سالها بعد از رضا شاه نیز ادامه داشت . ضیاپور با اندیشه ای منسجم و اطلاعات بسیاری که توانسته بود از اروپا جمع آوری کند و تلفیقش با هنر و فرهنگ ایران توانست جلوی اینها بایستد و شروع کرد به تربیت بیننده برای دیدن آثار مدرن و معاصر که تا قبل از آن نبود و بسیار اهمیت داشت .
به قول یکی از نقاشانی که در کتاب نیز اقای حق ره به آن اشاره کرده؛ نقاشان سنت گرا معتقد بودند؛ ” نقاشی باید غذای چشم باشد” مثل کشیدن پرنده یا زن زیبای فتان در حال رقصیدن، در صورتی که ضیاپور عقیده داشت؛ نقاشی غذای چشم نیست بلکه غذای اندیشه است باید برای این ها کار بشود و کار بسیار سختی را در پیش گرفت .
وی با اشاره به این که ضیاپور سعی داشته تربیت دیداری را نهادینه و اکادمیک کند و در دانشگاه ها جا بیاندازد افزود: امروزه اگر شما به یک نمایشگاه نقاشی بروید و نقاش بگوید من حرفهایم را با تابلوهایم زده ام هرکسی میخواهد ببیند و ارتباط بگیرد دستاوردی است که ضیاپور موجباتش را در دهه ی ۲۰و ۳۰ انجام داده است .
در بخشی از جلسه «کوروش رنجبر» با بیان این که ضیاپور با نقاشی غربی مواجهه داشته البته تنها کسی نبوده که چنین مواجهه ای داشته پیش از او هم کسان دیگری را هم داشتیم که رفتهاند و دیده اند و آمدهاند، این سئوال را مطرح کرد که چه اتفاقی افتاد که ضیاپور چنین رویه ای را پیش گرفت؟
این که باب شده نقاشان امروز، استیتمنت statement مینویسند در مورد کارشان یا میدهند فرد دیگری برایشان مینویسد. به قول سوزان سانتاگ ما امروز بیش از آن که نیاز به محتوا داشته باشیم یا محتوایی بیش از آنچه نقاش در کارش ارائه داده نیاز به این داریم که با احساساتمان سر و کار داشته باشیم یعنی بیش از این که نیاز به کشف محتوا داشته باشیم، نیاز داریم بیشتر ببینیم و حس کنیم.
فکر میکنم ضیاپور از جمله کسانی بوده که واضع این نظریه در ۷۰ ، ۸۰ سال پیش بوده، اهمیت نوشته های آقای ضیاپور و ویژگی کارهای نوشتاری ایشان در بخش بررسی هنر بومی بافت عشایری تحقیقات در مورد پوشاک چه بوده است ؟
بهروزکار: ضیاپور با اندیشه ای منسجم و اطلاعات بسیاری که توانسته بود از اروپا جمع آوری کند و تلفیقش با هنر و فرهنگ ایران توانست به تربیت بیننده برای دیدن آثار مدرن و معاصر شروع کند که تا قبل از آن نبود و بسیار اهمیت داشت
بهروزکار پاسخ داد: یکی از کارهایی که ضیاپور انجام داد؛ این بود که به گذشته نقب میزند اما تکرارش نمیکند. در یکی از کارهایش به نام حمام عمومی که تصویرش در کتاب چاپ شده کسانی که با نگارگری آشنایی دارند وقتی میبینند یاد کتاب حمام هارون کمال الدین بهزاد میافتیم. همان را برداشته ولی طنازانه تر عمل کرده، این طعنه ای به کسانی است که نگارگری کار میکنند هم چراغی برای آینده که میشود این شکلی هم کار کرد.
او میگفت؛ باید فرزند زمانه خویشتن بود یعنی با زمان جلو رفت و بارها و بارها برای این کار سعی کرده است.
در ایران هنوز هم بیننده ها میگویند؛ این که کشیدی یعنی چه بیشتر دنبال یک مضمون ادبیاتی میگردند. حق هم دارند چون بعد از اسلام ادبیات ما همیشه به نقاشی چربش داشته چون تصویرگری حرام و قدغن میشود تا آنکه آل بویه شروع میکنند یک سری تصاویر را احیا کردن، ما فکر میکردیم در گیلان نیز ما ریشه های تصویری نداریم ولی شاهنامه ترکمنی یا سر بزرگ وجود داشت.
مسلما ضیاپور همه این ها را بررسی کرده چون به منابعی دسترسی داشته که آدمهای دیگر نداشتند یا دوست نداشتند دنبالش بروند یا سواد به آن شکلی نبوده که بتوانند تحلیل کنند. برای همین هرچه به عقب بر میگردیم، میبینیم ضیاپور درست است که که از خیلی ها در جاهایی کمک گرفته اما باز یکه و تنها است و نهایی ترین تحلیل ها را خودش مینویسد که از دید یک نقاش است نه از دید یک شاعر یا نویسنده یا نمایشنامه نویس و این خیلی مهم است.
خدمت بزرگی که ضیاپور انجام داده این است که ادبیات تجسمی را جا انداخت و شیوه نقد نوشتن، نه نقد منفعل ( passive) بلکه نقد تند و صریح .
رنجبر ادامه داد: یکی از کارهای مهم دیگر ضیاپور نقب به گذشته بود. نه مانند نگارگران سنت گرا دائما تکرار گذشته. نگارگرانی مثل حاج مصورکه سیار نگارگر خوبی هم هست که از دلش فرشچیان و رستم شیرازی در میآید یا کمال الملک شاگردانش مثل علی محمد حیدریان هنوز هم ادامه دارد هستند ولی بسیار کم رنگ شده اند. این چیزهایی بود که ضیاپور همیشه با آن مخالف بود چون ما فرهنگ غنی داریم میتوانیم به گذشته برگردیم.
رنجبر در ادامه پرسید: ضیاپور جابه جا در برخی مطالب به کاشی کاری ایران و تاثیری که میشود از آن گرفت و این که نباید ارتباط با سنت مان را قطع کنیم اشاره میکند ویژگی کاشی کاری ما چه بوده که برای آقای ضیاپور جذاب بود؟
بهروزکار پاسخ داد: آقای ضیاپور معتقد بود؛ ما قبل از اروپایی ها کوبیسم داشتیم و کوبیسم ما دو بعدی است نه سه بعدی و حقیقت هم گفته است. هنرمندان ما در کاشی ها آنقدر طبیعت را به تجرید رساندند و فرم ها را مجرد کردند که در دو بعد به راحتی نشان میدهند. وارد مسجد شاه اصفهان که میشوید از همان اول با نمادها سر و کار داریم . مثلا در دوره صفویه شما شمسه میبینید، شمسه یا خورشید به دوره قبل از اسلام باز میگردد و شمسه همان الهه نگاهبان است.
هر کدام از مساجد قدیم که میبینید البته نه مساجد کنونی که هیچ زیبایی شناسی ندارند، مساجدی که طبق اصول معماری که در گذشته رایج بوده یعنی یا سبک خراسانی، آذری، رازی یا اصفهانی به این سبک ساخته میشدند. سبکها متفاوت بودند اما نقوشی که ما میبینیم گرچه تکامل پیدا کردهاند ولی ریشه شان به یک جا میرسد.
بهروز کار تصریح کرد: میتوانیم به جرئت بگوییم که کارهای ضیاپور ادامه دهنده همان نقوش است اما جنبه های رئالیستی کار را هم مجرد کرده و در کارش گنجانده کاری که قبل از ضیاپور کسی انجام نداده بود. البته بعد از او انجام شد ولی بدون آنکه بگویند ما از ضیاپور الهام گرفتیم و راه گشا بود. نگاه کنید به نهضت سقاخانه، همان است و شاید یکی از عللی که نهضت سقاخانه با این که خیلی موفق بوده و مهمترین نهضت دوره قبل از انقلاب است ولی پا نگرفت و نماند به خاطر عدم سواد تئوری نقاشانشان است. چیزی که ضیاپور داشت اما آنها نداشتند.
ضیاپور: “نقاش بی سواد عمله است ” کسی که فقط نقاشی میکشد و دست و چشمش به کار است و مغزش اصلا به کار نیست و مطالعه نمیکند !
ضیاپور هم تئوریسین خیلی خوبی بود آشنا به گذشته بود میدانست چه چیزی را باید دنبال کند و بخواند و چه جوری در کارش بیاورد. یک مثلی داشت که میگفت: “نقاش بی سواد عمله است ” کسی که فقط نقاشی میکشد و دست و چشمش به کار است و مغزش اصلا به کار نیست مطالعه نمی کند !
وقتی میگفت؛ سواد منظور توانایی در خواندن و نوشتن نبود منظورش این بود که بتواند یک متن قدیمی را بخواند و تحلیل کند. ضیاپور در آخرین سخنرانی اش در دانشگاه اصفهان سال ۷۳-۷۲ کاملا اشاره داشت به شیخ اشراق سهروردی و در مورد سید حسین نصر و ویکتور شوون سخن میگفت و میدیدی که این مرد با گفته های همه اینها آشناست .
ضیاپور هوایی تازه در جامعه ایران
سپس مجری برنامه از «امین حق ره » در خصوص انگیزه اش برای نوشتن کتاب در خصوص ضیاپور پرسید .
نویسنده کتاب «خروس جنگی» گفت: جلیل ضیاپور هنرمندی است که توانست در هنر معاصر ایران و حتی سبک زندگی ایرانی در گذر از سنت و کهنگی یک صدای تازه ، یک هوای تازه برای جامعه ایرانی ایجاد کند
وی یادآور شد: دهه ۸۰ با گروهی تصمیم گرفتیم روی جنبشگران و کنشگران هنر معاصر ایران که نوگرا و گیلانی هم هستند کار کنیم که یکی از آنها ضیاپور بود که همایش باشکوهی هم برایشان در انزلی برگزار کردیم بعد از آن ارتباطات با کسانی که به نوعی با ضیاپور مرتبط بودند و خانواده ایشان برقرار شد و اطلاعاتی به دست آمد که فکر کردم میتوان روی آن کار کرد از همان زمان مطالعه بر روی اندیشه شان به آرامی شروع شد و فهمیدم روی زندگی ایشان خیلی کم کار شده مستندی ساخته شده بود توسط آقای آزادی ور در اواخر عمرشان .
حق ره: مبنای تمام زندگی ضیاپور این است که نشان بدهد هنر کهن ایرانی با هنر معاصر روز دنیا هماهنگی دارد. مدام تکرار میکند حرف من را گوش کنید. در بخشی از مقاله اش مینویسد؛میگویم «این سنت به کار میآید باید برگردیم به گذشته » اما به جایی میرسد که عملا رها میکند.
اما در مورد این که از کجا آمده چگونه بالیده کجاها رفته و آنچه در زندگی اش رخ داده و کوشش هایی که داشته خیلی مدون نبود. فکر کردم که میشود این کار را انجام داد از همان سال ها شروع شد و سال ۹۶ ، ۹۷ هم پایان یافت. اما کار درگیر برخی ماجراها و موانع شد و این ماجراها برای آدمهایی که دغدغه مند هستند انگیزه پایداری و ادامه ایجاد میکند .
حق ره در ادامه بیان کرد: محتوای زندگی ضیاپور درخشان است و فکر میکردم که خوب است ثبت شود. خانواده ایشان همسرشان تا زمانی که در قید حیات بودند خانم صابر تهرانی و دخترشان مهشا ضیاپور عزیز در کنارشان بودند .
بسیاری از پژوهش های ضیاپور بعد از دوران نقاشانه اش که تعدادشان خیلی هم زیاد نبود در دوره ای است که با خانم صابر تهرانی ازدواج کرده اند و معلوم است یک سنگر اطمینانی بوده که این همه کار پژوهشی را در حوزه های مختلف، این همه سفر در گوشه گوشه های ایران و کار در مورد پوشاک، زیور آلات نقاط مختلف که ضیاپور در کنار خلق آثار نقاشی روی آنها کار کرده است.
کتابی دارد از پوشاک آدم ابوالبشر تا امروز و واقعا کار درخشانی است و اگر در بسیاری آثار هنری میبینید همه ثمره پژوهش های ایشان است و البته در حوزه آموزش و تدریس در دانشگاه خیلی موثر بوده است.
این پژوهشگر اضافه کرد: ضیاپور آنقدر زندگی پرتلاطم و پر فراز و نشیبی داشته که میتوانسته سوژه یک فیلم شود. البته فقط ایشان نیست ما مجموعه ای از شخصیت های موثر در گیلان داریم که حیرت میکنم چطور مردم ما میتوانند به آن بیتوجه باشند. این ها همه تحولات بزرگی در ایران معاصر به خصوص عصر نوگرایی انجام داده اند. اما عجیب است که نسبت به آنها بیتفاوت بودیم.
حق ره در ادامه با اشاره به اینکه یک آسیبی که هست که هنر ادبیات و فرهنگ ما به شکل افراطی سیاسی است اظهار کرد: برای همین برخی از چهره های ایران معاصر، مشمول بی تفاوتی می شوند برای این که در دوره ای فعالیتهایشان در همراهی با یک جریان سیاسی نبوده است . ضیاپور چون همراه یک جریان سیاسی غالب نبود دیده نشد.
رنجبر پرسید در زمانی که دنبال اطلاعات بودید آیا حلقه گم شده ای نیز بود ؟
نویسنده کتاب پاسخ داد: شانسی که داشتم پیش از آن زندگی نامه ضیاپور منتشر نشده بود. ولی یکی از موانع همین بود که ما گاه هیچ اطلاعات و سندی نداشتیم . مثلا دوره ای که ایشان دانشجوی ممتازی میشود بورس میگیرد و میرود برای فرانسه اطلاعاتی نداشتیم جز یک سری مطالبی که خودش گفته است.
از مهمترین دوره ای که او به اروپا رفته آنچه دیده و آموخته و با آن مواجه شده بیش از یکی دو صفحه مصاحبه های خودش نداریم بنظرم مشکل از کسانی است که با او روبه رو شده اند، او ایده ای را آورده و از او سوالی نپرسیده اند درگیر کسانی شده که شیوه قدمایی داشته اند و چیزهای نو را نمی پذیرفته اند و نتوانسته خودش را اثبات کند و آنچه باید را بگوید.
نقاشان سنت گرا همه جا عنوان کرده بودند که او خصم سنت است در حالی که ضیاپور در سخنرانی هایش گفته؛ تمام بحث من این است که ما زودتر از غربی ها به اینها رسیده ایم ولی کسی گوش نمی داد .
حق ره تصریح کرد: مبنای تمام زندگی ضیاپور این است که نشان بدهد هنر کهن ایرانی با هنر معاصر روز دنیا هماهنگی دارد. حالا کوبیسم را پیش میکشد به خاطر این که شکل هندسی دارد با کاشی کاریها تطابق دهد. مدام تکرار کرده حرف من را گوش کنید ولی عجیب است تقریبا در تمام مقالاتش در بخشی می نویسد دارید اشتباه می کنید حرف مرا گوش کنید. میگویم «این سنت به کار میآید برگردید به گذشته » و تا جایی میرسیم که عملا رها میکند .
در ادامه نشست رنجبر بعنوان مجری برنامه به مقالهای از ضیاپور در کتاب خروسخوان اشاره کرد با این عنوان که در دنیای امروز از هنر نقاشی چه باید خواست. که در آن برای کسی که هیچ آشنایی با نقاشی ندارد میگوید؛ چطور باید نقاشی را ببینید و از نقاش چه انتظاری باید داشته باشند.
او بعنوان شاهدی بر علاقه ضیاپور به هنر گذشته ایران افزود: این همه کار تحقیقی که در مورد پوشاک و زیورالات ایران انجام داده نشان از علاقمندی اوست.
حق ره نویسنده کتاب نیز در ادامه جلسه در خصوص تاسیس انجمن خروس جنگی و انتشار مجله ای با همین نام گفت: خروس جنگی هم بعنوان مهمترین جنبش نوگرا و هم مجله شکل گرفت و افرادی مانند نیما در آن مینوشتند و شعر خروس ” قوقولی قو خروس میخواند از درون نهفت خلوت شب” اشاره به همین است. در موسیقی حنانه که میگویند اولین تجربه گری ها را در موسیقی چند صدایی داشته در این مجله مینویسد، تئاتری های در حال تجربه تئاتر مدرن در این مجله مینویسند، معرفی آرتیست های درجه یک از خواننده تا نوازنده اما کسی به این مساله مهم نپرداخته که چرا انجمنی با این همه اهمیت جدیت و تازگی از هم میپاشد. یک جا سخنرانی خود اوست که مرا محاکمه کردند و گفتند شما تبلیغ کمونیسم میکنید. کوبیسم را هم بعنوان مدرک عنوان کردند. در حالی که ضیاپور هیچگاه درگیر مسائل سیاسی نبود.
نویسنده خروس جنگی با یادآوری این که جلیل ضیاپور سال ۱۳۲۸ زمانی که شمار افراد با سواد خیلی پایین بوده به ایران آمده و شروع کرده به اعلام مواضع هنر مدرن، چاقو خورده، تابلوهایش پاره شده تاکید کرد: خواندن زندگی جلیل ضیاپور و رفیقانش این انگیزه را به ما میدهد ما خیلی جلوتر از آن زمانیم حداقل بخش زیادی از جامعه این پیام نوخواهی و تحول را در هر عرصه ای گرفته ، ما نسبت به نسل آنها انگیزه ی کمتری داریم .
هنرمندی به سان داوینچی
در بخش دیگری از نشست مجری برنامه از حامد بهروز کار خواست که در مورد شرایط ایران در حال و هوای دوره ای که انجمن خروس جنگی توسط ضیاپور شکل گرفت، چه شاگردانی توسط ضیاپور پرورش یافتند و تاثیری که ضیاپور روی هنر ایران داشت و انتشار مجله خروس جنگی و تشکیل انجمن و فعالیت های انجمن در چه راستایی بوده و چه کارهایی کرده توضیح دهد.
بهروزکار در این باره گفت: اگر بخواهیم دامنه فعالیت های ضیاپور را با یک شخص بزرگی در کار هنر مقایسه کنیم من شاید داوینچی را مثال بزنم که در چند رشته کار می کرده است .
مهمترین هنرمندانی که از ضیاپور الگو گرفتند نیز میتوان به بهمن محصص اشاره کرد. کسی که هم نقاشی کشیده، مجسمه ساخته، شعر گفته، ترجمه کرده تئاتر کارگردانی کرده و نقد هم نوشته این یکی از مهمترین شاگردانش بوده و دیگری هم سهراب سپهری بود
ضیاپور در مجله خروس جنگی هم در مورد تئاتر و شعر نظر میداده. مهمترین هنرمندانی که از ضیاپور الگو گرفتند نیز میتوان به بهمن محصص اشاره کرد. کسی که هم نقاشی کشیده، مجسمه ساخته، شعر گفته، ترجمه کرده تئاتر کارگردانی کرده و نقد هم نوشته این یکی از مهمترین شاگردانش بوده و دیگری هم سهراب سپهری بود.
ما اگر بخواهیم نقاشی معاصر ایران را حتی امروز محک بزنیم ببنیم گیلان کجای کار ایستاده کافی است ۱۰ تا ۱۲ اسم از نقاشی معاصر ایران نام ببریم که همه گیلانی اند؛ افرادی چون ضیاپور ، بهمن و اردشیر محصص ، ویشکایی، بریرانی، ناهید سالیانی، محمد حبیب محمدی ، آغداشلو ، فریده لاشایی، دادخواه ، اغلب این ها را که نگاه کنید همه دستی در نوشتن دارند . این را می توانم به جرئت بگویم اولین کسی که سنگ بنای ادبیات تجسمی را گذاشت ضیاپور بود.
انجمن خروس جنگی بیشترین تاثیری را روی ادبیات تجسمی داشت شیوه نقد نوشتن تا قبل از آن وجود نداشت . بعد از آن است که روزنامه اطلاعات ماهانه و بعد مجله سخن شروع کرد .
سال ۴۲ خانم سیحون که او نیز گیلانی است گالری سیحون را پایه گذاشت که امروز قدیمی ترین گالری خصوصی ایران است منتهی خروس جنگی سعی در تربیت دیداری اشخاص و پیشبرد افکار جامعه به سوی معاصریت داشت به فکر فروش آثارشان نبودند. بیشتر برای این که بگویند کار معاصر به چه شکلی میتواند باشد وگرنه گالری ها باز میشوند و بسته میشدند چون پیوست اقتصادی نداشتند .
در ادامه این برنامه پیام مهشا ضیاپور در خصوص انتشار کتاب خروس جنگی برای حاضران پخش شد.