۱۲ آذر ماه بودجه سال ۱۴۰۰ از سوی دولت تسلیم مجلس شورای اسلامی شد. قابل بحثترین نکته بودجه امسال، رشد مجدد جایگاه پول نفت در برآورد درآمدهای دولت است. سهم درآمدهای پیشبینی شده حاصل از فروش نفت در بودجه ۱۴۰۰، معادل فروش روزانه ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه نفت به قیمت هر بشکه ۴۰ دلاراست؛ به این برآورد ساده ننگرید، نکات ظریفی در آن نهفته است که تحلیل آن را فراتر از یک ضرب و تقسیم ساده در ردیفهای بودجهای مینماید.
از قدیم میدانیم، پس از بازگشت ایران به سهمیه اوپک در پیش از تحریمها و در دوران پسا برجام، بیشینه صادرات نفت خام ما کمی بیشتر از ۲میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه در روز بود. با توجه به این که بسیاری از میادین غیرمشترک ما تاکنون به دلیل کاهش تکلیفی تولید، بهرهبرداری را به حداقل رسانده بودند، بنابراین بازگشت به این سطح از تولید نیازمند مدت زمانی برای انجام اقدامات فنی شامل بهینهسازی تولید و حتی تمهیدات ازدیاد برداشت است.
فرض بر آن است که میزان نفتی که ایران در زمان تحریمهای ترامپ تولید کرده و در مخازن روی آب و مخازن ذخیره سازی زمینی ذخیره کرده است بتواند تا چند ماه این فرصت را برای صنعت نفت فراهم کند که تولید طبیعی روزانه به سطح ۲ میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه برسد.
از سوی دیگر، بازگشت تقاضا برای نفت ایران در بازار، خود مقولهای است که نیاز به زمان دارد، کشور هند که یکی از اصلیترین مشتریان نفت ایران است برای از سرگیری واردات از ایران اعلام آمادگی کرده و کره و ژاپن نیز بعید نیست به زودی به این جرگه بپیوندند، اما همه اینها در بهترین حالت برای ایران اتفاق میافتد و گنجاندن این اعداد در بودجه تنها در صورتی میتواند محقق شود که همه چیز بدون اشکال و در سر جای خود در کمترین زمان اتفاق بیفتد.
اگر در همین اثنا نگاهی به وضعیت بازار نفت بیندازیم متوجه میشویم که قیمت نفت که این روزها در کانال ۴۰ دلاری در حال صعود به ایستگاه بعدی است، چنان حالت شکنندهای دارد که افزایش غیر مترقبهای، مانند افزایش تولید لیبی، میتواند سیر آن را نزولی کند؛ اگر چه واکسیناسیون بر علیه کووید ۱۹ به زودی رونق و تقاضا را به بازار بر میگرداند، اما نیاز شدید مالی کشورهای تولیدکننده نفت و همچنین روند صعودی افزایش دکلهای نفتی در آمریکا، بازگشت احتمالی بایدن به برجام و پمپاژ نفت ایران و ونزوئلا، همه و همه عواملی هستند که باید با دقت بر شمرده شوند تا در نهایت تشخیص داده شود که بر آیند بازار به کدامین سمت خواهد بود.
اگر همان گونه که افکار عمومی و رسانهها از نتیجه انتخابات آمریکا انتظار دارند، ورود بایدن به کاخ سفید آغاز روند عقلانیت در ایالات متحده باشد، منطقی است که حمایت دولت جدید از توسعه انرژیهای نو بسیار بیشتر از تولید نفت شیل شود، ایالات متحده به پاریس، برجام و سایر معاهدات بین المللی بازگردد و البته انتظار نمی رود که از میلیاردها دلار سرمایهگذاری صورت گرفته در صنایع نفت و گاز چشمپوشی شود، فقط محتمل است که این سرمایهگذاری گسترش نیابد.
از سوی دیگر بازگشت ایالات متحده به برجام شرایطی را برای ایران فراهم میکند که در لیست کشورهای صادرکننده نفت جایگاه گذشته خود را پس بگیرد، اما اگر این بازگشت با توافقات مستقیم و یا غیر مستقیم در بین اعضای اوپک و همکاران برای کنترل بازار و قیمت نفت صورت گیرد و برای مثال بازگشت ایران به بازار تدریجی و بدون ایجاد شوک قیمتی اتفاق بیفتد، ممکن است راه بازگشت به ۵+۱ هموارتر گردد.
به عنوان جمع بندی باید گفت که از قلم نگارنده، میزان صادرات برنامهریزی شده برای نفت خام در بودجه سال ۱۴۰۰ یک خیز خوشبینانه است و یا یک رقص دیپلماتیک برای ایران که به سایرین نشان دهد که اگر عزم جدی برای بازگشت به روزهای پیشین وجود نداشته باشد، تغییرات جدیدی در بازار عرضه نفت خام اتفاق خواهد افتاد که نتیجه اش سقوط قیمت به کانال ۳۰ و یا ۲۰ دلاریست.