یکی از ویژگیهای مشترک آثار ادبی اجتماعی، آگاهی دادن به مردم است که این آگاهیبخشی با رویکرد اعتراضی و یا اصلاحی اش در ایجاد انگیزه در حرکتهای اجتماعی بسیار تاثیرگذار است. چرا که ادبیات میتواند به صورت هدفمند، بار رسالت اجتماعی را به دوش بکشد و زمینه را برای تحولات اجتماعی هموار سازد.
این روزها نیز که یادآور رنجها و تنگناهای مبارزات و رشادت های آزادیخواهان گیلان در دوره های تاریخی گذشته است، می تواند برای جامعه معترض امروز رهتوشهای اجتماعی و فرهنگی داشته باشد.
محمدعلی افراشته یکی از شاعران و سیاست ورزان عصر مشروطه از بارزترین آزادخواهانی بود که جامعه آن زمان به خود دیده بود. او فرزند حاج شیخ جواد مجتهد بازقلعهای است که در سال ۱۲۸۷ خورشیدی در روستای بازقلعهی رشت به دنیا آمد. او را از پیشگامان شعر گیلکی و یکی از مهمترین طنزپردازان نامآور دهههای بیست و سی ایران بهشمار میرود.
ادبیات را هرگز نمیتوان از اوضاع اجتماع جدا نمود. افکار، عقاید و رویکردهای روشنفکران هر عصر، تابع احوال اجتماعی آن زمانه است شاید بتوان به یقین گفت، خط سیر ادبیات و هنر به تناسب تحولات ساختارهای اجتماعی در فرآیند زمان شکل میگیرد، ادبیات و هنر هر جامعه به منزله روح آن جامعه و ادبیات هر زمان، بازتاب واقعیتهای سیاسی، اجتماعی روشنفکران پیشرویی است که بر ذهن و زبان مردمان تاثیر میگذارند.
یکی از این افراد تاثیرگذار در زمانه خود «محمدعلی راد بازقلعهای» معروف به افراشته است. او فرزند حاج شیخ جواد مجتهد بازقلعهای است که در سال ۱۲۸۷ خورشیدی در روستای بازقلعهی رشت به دنیا آمد. او را از پیشگامان شعر گیلکی و یکی از مهمترین طنزپردازان نامآور دهههای بیست و سی ایران بهشمار میرود.
دغدغههای افراشته در شعر، مسایل اجتماعی و مصایب مبتلا به جامعه آن روز بود و دستمایهی اشعار گیلکیاش، مثلها و اصطلاحات و باورداشتهای مردم شهرها و روستاهای گیلان بود شعرهای گیلکی او آنقدر روان و صمیمی بود که برخی از آنها چون ضربالمثل در میان مردم باقی ماند. محمد پاینده لنگرودی برای گردآوری و چاپ اشعار گیلکی افراشته بسیار تلاش کرد. پاینده لنگرودی در مقدمهی کتاب افراشته نوشته است: «برای گردآوری اشعار افراشته از همه شیفتگان شعر و ادب گیلان مدد خواستم. در این میان دوست و همولایتی نویسندهام محمد آقازاده گیلانی، مجموعهای از تکورق های چاپی افراشته را با عنوان و حواشی مربوط به اشعار بین ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۴ در اختیارم گذاشت.»
بعدها به دنبال این پیگیریها، دکتر محمد باقری، مجموعه خطی اشعار گیلکی افراشته را از کتابخانه دانشگاه تهران به ارمفان میآورد که پاینده بر این نظر بوده که این نسخه خطی به احتمال یقین دستخط شخص افراشته بوده که همراه با هزاران کتاب دیگر، از طرف شادروان علیاصغر حکمت به کتابخانه دانشگاه تهران هدیه شده بود. بیشتر اشعار گیلکی این نسخه خطی در مجموعه چاپی قبلی نیز آمده بود. پایندهی لنگرودی در نهایت پس از گردآوری کامل، در سال ۱۳۷۳خورشیدی موفق به چاپ اشعار گیلکی افراشته به همراه برگردان به فارسی آن میشود.
افراشته علاوه بر گیلکی، شعر فارسی را نیز با زبانی روان میسرود. نام او پس از شهریور سال ۱۳۲۰ به عنوان شاعری مردمی و مبارز بر سر زبانها افتاد. وی در اسفند سال ۱۳۲۹، روزنامهای چهارصفحهای در قالب طنز و فکاهی به نام «چلنگر» را در تهران، با همکاری دوستانش چون: ابوتراب جلی، ممتاز میثاقی، مرتضی معتضدی، فریدون شهبازی، محمدامین محمدی و نصرتالله نوحیان و با شعار «بشکنی ای قلم، ای دست، اگر/ پیچی از خدمت محرومان سر»، بهانضمام کاریکاتورهای بیوک احمری و غلامعلی لطیفی راهاندازی میکند. لوگوی این نشریه یک ستارهی پنجپر است که از نمادهای سوسیالیست/ کمونیست محسوب میشود. به گفته نصرتالله نوحیان، عنوان چلنگر را صادق هدایت به افراشته پیشنهاد داده بود.
بیشتر مطالب و اشعار این نشریه را خود افراشته مینوشت. نگاه و بیان طنز او به همراه انتقاد سیاسی و اجتماعی از اوضاع زمانه چاشنی تمام مطالب بود. افراشته پیش از آن نیز در مجله «توفیق» سابقهی طنزنگاری داشت، اما نقد طنزآمیز او در چلنگر هدفمندانهتر و بی باکانهتر بود.
افراشته اشعار و داستانهای سیاسی و اجتماعی خود در نشریه چلنگر را با تاثیر از جریانات جامعه میسرود و همین مورد جهتگیریهای سیاسی وی را مشخص کرده بود. حوادثی مانند: حضور استعمار در ایران، ملی شدن صنعت نفت، قطع رابطه با انگلستان، حادثه ۳۰ تیر ۱۳۳۱، جنگ جهانی دوم، حوادث کشورهای مجاور، نظام ارباب رعیتی، اوضاع بد اقتصادی، تغییر سیاست استعمارگران و مانند آن در تکوین فکری او نقش پررنگی داشت.
عاقبت چلنگر با کودتای مرداد ۱۳۳۲ توقیف شد و افراشته بعد از آن مدتی مخفیانه زیست و سرانجام در سال ۱۳۳۴ خورشیدی با همکاری عوامل حزب توده از ایران خارج و در کشور بلغارستان اقامت گزید.
او درآن کشور به یادگیری زبان بلغاری پرداخت و با نام مستعار «حسن شریفی» به نوشتن، سرودن و همکاری با مجله فکاهی «استرشل» (زنبور سرخ) پرداخت. مجموعه داستان انتقادی «دماغ شاه» دستاورد سالهای زندگی او در آن کشور است.
افراشته، صادقانه به حزب پایبند بود و در نخستین کنگره نویسندگان و شاعران ایران که با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی در تیرماه ۱۳۲۵ به مدت ده روز در تهران برگزار شده بود، شرکت کرد. این کنگره یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی و هنری سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ خورشیدی بود. مفاد قطعنامه این کنگره آن بود که نویسندگان ایران در نظم و نثر، از سنت دیرین ادبیات فارسی، یعنی طرفداری از حق و عدالت و مخالفت با ستمگری و زشتی را پیروی نمایند و در آثار خود از آزادی، عدل، دانش و رفع خرافات، صحبت کنند. در این کنگره علاوه بر محمدعلی افراشته، چهرههایی چون: صادق هدایت، نیما یوشیج، دهخدا، احسان طبری و ملک الشعرای بهار نیز شرکت داشتند. افراشته در این کنگره دو شعر از مشهورترین اشعار خود را به نامهای «شغال محکوم » و «پالتوی چهارده ساله» را قرائت کرد.
اعتمادزاده( بهآذین) نویسنده و مترجم گیلانی، افراشته را شاعر توده نامیده و یکی از اساسیترین بنمایههای اشعار سیاسی و حزبی او را مبارزه بیامان با نظام ارباب رعیتی حاکم بر جامعه کشاورزی ایران میداند. او بر این باور است که رشتههای خویشاوندی، افراشته را با طبقات مختلف و حتی متضاد اجتماع پیوند داده است. افراشته، دولتسرای مالکین بانفوذ و کلبه گالیپوش دهقانان بیچیز را توامان از نزدیک دیده و با عیشها و ناکامیهای هر دو گروه آشناست. نصرتالله نوحیان نیز درباره افراشته گفته است:« در برههای از زمان، شعر افراشته شعار مردم بود و کلامش تا پایینترین طبقات جامعه نفوذ میکرد. به جرات میتوانم بگویی تا کنون هیچ شاعری چون او نتوانسته است در عمق جامعه نفوذ کند. علت نفوذ کلام افراشته در مردم، صراحت، سادگی کلام، بی پیرایگی، همدلی و همزبانی او با توده مردم است».
از دیگر آثار منتشرشده افراشته بعد از مرگش، میتوان به مجموعۀ آثار محمدعلی افراشته (۱۳۵۸ش) و چهل داستان(۱۳۶۰ش) به کوشش نصرتالله نوح اشاره نمود. افراشته سرانجام در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۳۸ بر اثر سکته قلبی در شهر «صوفیه» بلغارستان درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
در پایان آنکه افراشته راهگشای و بزرگترین شاعر ادبیات گیلکی و یکی از طنزپردازان به نام ادبیات معاصر به ویژه دوره پهلوی دوم است. طنز رئالیستی او در آثارش برگرفته از تجربیات زیستی اوست و این همان چیزی است که در ذهن و دل تودهها نشست و امروز به رنج خاطرات بدل شده است. به قول شفیعی کدکنی، «افراشته در تاریخ طنز، در قلمرو ادب فارسی هیچگاه فراموش نخواهد شد و ایبسا در سالهای آینده، بار دیگر با نفوذی بیشتر وارد قلمرو مطالعات ادبی نسلهای آینده شود». نام محمدعلی راد بازقلعهای چون تخلصش، همواره در عرصهی ادبیات اجتماعی ایران افراشته و پابرجاست.