به تازگی میشنویم که ریزگردها به گیلان سرسبز حمله ور شدهاند و شگفتی دیگری در قرن جدید ایجاد میکند. حال این پرسش مطرح است که آیا گیلان سرسبز هم ریزگرد و خشکسالی خواهد داشت؟!!
باید بگویم متاسفانه این شگفتی غریب نیست و عمری ۱۰ ساله دارد. یعنی یادگار قرن گذشته است که همراه ما در زمان سفر میکند؛ اولین هشدارها را توسط سازمان هواشناسی استان میتوان در گزارشها و اخبار سال ۹۴ خواند، و اکنون سال ۱۴۰۰ کانون های ریزگردهای استان گیلان به عدد ۱+۴ رسیده است؛ ۴ کانون از خارج از استان و یک کانون پراکنده از داخل استان. کانونهای خارجی، شبه جزیرهی عربستان – میان رودان اولین کانون این ریزگردها است که پس از طی مسافت زیادی و عبور از تنگهی منجیل (شاید نقطه ضعف رشته کوه های البرز در گیلان) به ما تحمیل شده است که بدلیل مسافت زیادی که این ریزگردها پیمودهاند ذرات سنگین نشست کرده و ذرات ریزتر و البته سرطان زا به ما رسیده است، کانون دوم آسیای میانه، بیابانهای شمال غربی دریای کاسپین و قفقاز، کانونهای سوم وچهارم این ریزگردها هستند که پس از عبور از پهنای دریای کاسپین مهمان تحمیلی و مهاجم استان گیلان هستند. از علل این ریزگردها میتوان به خشک شدن تالابها و دریاچهای محلی و کاهش باران و در پی آن کاهش رطوبت خاک دانست. در واقع کانون داخلی شاهکار مهندسی نوین، سدها هستند که بدون ارزیابی محیط زیستی پیش از ساخت و پس از ساخت احداث میشوند.
در گیلان که سرزمین آب بندانها و تالابهاست نیز فکر احداث سدها پیروز معادلات مدیریت منابع آب بوده است و پس از احداث سدسپیدرود و شهربیجار هم اکنون در حال احداث دو سد بزرگ مخزنی با نام های پلرود، شفارود هستند بدون اینکه ارزیابی محیط زیستی پایداری داشته باشند. بسیار مشهود است که ارزیابی پس از احداث و در حال بهره برداری سد سپیدرود نیز انجام نشده است. بیابانها با شنهای روان و ریزگردهای ناشی از خشک شدن دریاچه پشت این سد خود گویای نداشتن ارزیابی محیطزیستی سدها در ایران به ویژه گیلان است. شنهای روان مهمان تازهای در گیلان نیستند همین شنها بودند که روستای سیاهپوش قدیم را پس از زلزله در خود بلعیده و مردم روستا مجبور به ساخت روستا در منطقهای دیگر شدند. این ریزگردها سبب برهم زدن تعادل زیستی گونههای جانوری و گیاهی میشوند و همچنین ایجاد بیماریهای تنفسی و ریوی همچون آسم و سیلیکوزیس، بیماریهای قلبی عروقی مثل ترومبوز، افزایش فشار خون، سکته های قلبی(با کاهش ضربان قلب) سبب می شود.
شاید جالب باشد بدانید که مهمترین عامل جابجایی ریزگردها بادها هستند و به راحتی هر گیلانی متوجه میشود که بادهای منجیل تا چه مسافتی میتوانند ریزگردهای بیابانهای پشت سد منجیل را جابجا کنند و این پایان آسیبهای ریزگردها برای استان ما نیست. این مهمانها با حضور مداومشان( در نظر داشته باشیم چیزی حدود ۱۰ سال درگیلان ریزگردها مشاهده میشوند) در کنار تهدید سلامت فردی و تخریب اکوسیستم منطقه سبب بیاعتمادی نهادی، کاهش نشاط اجتماعی، نارضایتی عمومی، رکود کسب و کارهای محلی و گردشگری، اختلالات روانی میشوند که همهی این عوامل میتوانند سبب کاهش سرمایه اجتماعی منطقه شود.
کاهش سرمایه اجتماعی یعنی کاهش سرمایه اقتصادی و سرمایه انسانی و این توالی و کاهشهای مداوم و تقویت ضعفها و تهدیدها در نهایت تخریب سرزمین همیشه بهار گیلان! را رقم زده است.(روندی که شاهد آن هستیم) یک نکته ی مهم پنهان این است که در حال حاضر کانون داخلی ریزگردها شامل ماسه زارها و بیابان های ناشی از خشک شدن دریاچهی پشت سد سپیدرود است اما ده سال آینده دریاچههای نیمه خشک سه سد دیگر بدان معناست که سه کانون ریزگرد جدید در راه است( البته امیدواریم که سدهای دیگری مانند لاسک به این سدها اضافه نشود)
با توجه به اینکه سالها فعالیت اجتماعی داشتهام و این فعالیت ها سبب شده نگاه حل مساله را در من تقویت بیشتری پیدا کند تا نگاه دلواپس؛ پس پیشنهادهایی برای حل مساله ارایه خواهم داد.
اولین و مهمترین و البته در دسترسترین راهکار، شفاف سازی وضع موجود است. پنهانکاری نمیتواند مشارکت عمومی را دربرداشته باشد پس ضرورت دارد کارگروهی با عنوان سازگاری با ریزگردها در ستادبحران تشکیل شد( اگر چنین کارگروهی تشکیل شده بنظر نیاز است ابراز وجود کند) و این کارگروه با انتشار بولتن، بروشور، اینفوگرافیک و … ، برگزاری کارگاه های و سمینارهای اطلاعرسانی درخور به آگاهیرسانی عمومی از شرایط موجود ریزگردها بپردازد.
همزمان در کنار آگاهیرسانی ضروری است که روشهای سازگاری با ریزگردها به مردم آموزش داده شود زیرا عموم مردم از روستانشین، شهرنشین تا مسولین و تصمیم گیران نیازمند این هستند که بدانند چه روشهایی برای سازگاری با ریزگردها وجود دارد. هماهنگونه که نیاز دارند درباره میزان اشعه فرابنفش و سازکاری با آن اطلاع داشته باشند اما ندارند. اما در کنار آگاهی رسانی و آموزش نیازمند برنامه عملهای اجرای برای کاهش ورودی ریزگردها نیز است و برای این مهم نیازمند برگزاری کارگاههای هم اندیشی حل مساله استانی، ملی و حتی بی المللی هستیم تا بتوان برنامه عمل مناسبی برای ریزگردها تدوین کرد. بر روی کارگاه های حل مساله بین المللی و بین منطقهای تاکید دارم چرا که تمامی کانونهای بزرگ ریزگرد استان از کشورهای دیگر به استان گیلان تحمیل شده است.
پس ضروری است ستادبحران استان با همکاری سازمان محیط زیست کشور و وزارت امورخارجه با تکیه بر کنوانسیونهای ” مقابله با بیان زایی” و ” محیط زیست دریای خزر(تهران)” خواستار برگزاری کارگاههای هم اندیشی منطقهای بین کشورهای حاشیه دریای کاسپین برای حل مساله ریزگردهای استان گیلان شود. چرا که سه کانون از چهارکانون این ریزگردها از این کشورها به سمت ایران میآید و این نشان از مسایل محیطزیستی آن کشورهاست. به طور حتم تمامی کشورهای حاشیه دریای خزر نیازمند دریافت راهکارهای پایدار برای مقابله با خشکسالی هستند. بنابراین مدیریت جامع ریزگردهای گیلان باید دیده شود و ضروری است با تاکید بر نگاه سازگاری نه صرفا مقابله با ریزگردها تشکیل شود.