نیما فرید مجتهدی- سمانه نگاه/
اشاره
زمستانهای بهارگونه، هواهای آفتابی، چند سالی است خواب از سر کشاورزان و مسئولان ربوده است. چندین سال است دراین فصلهای سردِ گرم، گلهایی که گوشه و کنار سکونتگاهایمان و در طبیعت می روید از نگونسار تا پامچال و بنفشه، لبخندی بر لبها نمینشاند. مدتهاست، شاید بیش از یک ماه که در دلِ زمستان، کف جنگلهای هیرکانی با فرشی از گلها، رنگارنگ شده است. اینها اما شواهدی تلخ بر گفتارها و هشدارهای کارشناسان محیط زیست و علوم جوی بود که بارها بارها عنوان شده بود. تغییر آبوهوایی با سرعتی حتی بیش از آنچه که فعالیت بشر در افزایش گازهای گلخانهای انجام میدهد، گریبانمان را گرفتهاست.
شاید کمی زودتر از پیشبینیها ولی بسیار جدیتر و ملموستر. تغییر آبوهوا، بارش را بهعنوانِ منبع اصلی تامین آب به اشکال مختلف متاثر کرده، کاهش حجم بارش، افزایش نسبت بارش باران به برف، بهم خوردن رژیم و رفتارِ زمانی بارش، افزایش شدت بارش، افزایش فراوانی دورههای خشک و شدت و دوامشان و همچنین افزایش فراوانی خشکسالی. اما مساله اینجا فقط بارش نیست. دماهایی که نباید در این موقع از سال اتفاق بیفتد، زمستانهایی که نباید بهار باشد. بر خشکیدگی ما افزوده است.
این دماهای افزایشی، محدود برف باریده را ناپدید میکند برفی که در کوهستانها آب انبارهای طبیعی هستند و مانند سدهای طبیعی، آب شیرین را به رایگان برای ما ذخیره کرده تا در زمانِ نیاز، در اختیارمان قرار دهد. بنابراین در فقدان یا کمبود این منابع بسیار مهمِ ذخیرهای در بالادست، ما ماندهایم با میراثهای ساخته شده توسط بشر در پاییندست و سازههایِ ذخیره آب، به نام سد که از روزگاران پرآبی به یادگار گذاشته شدهبود. احداث سدی بزرگ و اثرگذار به نام سدسفیدرود که اگر مدیریتِ جامع و مشترک، برای حوضههای بالادستی آن دیده میشد و بسیاری از معیارهای پیشبینیشده برای حفظ آن درنظرگرفته میشد، شاید امروز در این دوران خشکی، کمکی به حال ما میکرد. غافل از اینکه نه تنها این سازه بشری در پی رفتار نابهنجار از نفس خواهد افتاد، بلکه ابرچالش تغییر آبوهوا، معادلات را کلاً بهم خواهد زد.
در تمامی سالهایی که سدهای ساخته دست بشر یاری مان نکرد، بارشهای بهنگام کورسویی بود که در بسیاری از سالها، از حجم و شدت بحران کمآبی کاست. زمستان امسال، اما زمستانی است که معنای سختی را به شکل واقعی نمایان ساخت. البته دیگر باید معنای زمستان سخت را در ذهنها و تصمیمات مدیریتیمان تغییر دهیم، زمستان سخت در شرایط این روزهای درگیر با چالش تغییر آبوهوا، یعنی زمستان کم بارش.نگاهی به آمارهای داخلی استان و حوضه سفیدرود، نهیبی چندباره است بر ما، که روزهای سخت ما، پرتکرار شدهاند و غریب آنکه، هرسال که میگذرد انگار سال پیش نعمتی بود برایمان که قدرش را ندانستیم!
شاید بارشهای این روزهای اواخر بهمن ۱۴۰۱، باز مسکنی باشد که درد دیرینه تامین آب گیلان در کوتاهمدت به فراموشی سپرده شود، اما زمانه، زمانه دیگریست، زمانه، زمانه جنگ آب است. قهر طبیعت وقتی با کم تدبیری بشری همراه شود، نتیجهاش چالشهای بسیار به دنبال دارد. زمانه، زمانه سازگاری و انعطافپذیری و تابآوری است، زمانهای که اگر از امروز، همین امروز در میانه بهمن ۱۴۰۱ آستین بالا نزنیم، همین گیلان، که اکنون قایق نجات مهاجران آبوهوایی از دیگر نقاط کشور است، به گل خواهد نشست.
کدامین به داد خواهد رسید، بارش فلات ایران یا جلگه گیلان!
چالش خشکسالی در حوضه کشاورزی گیلان، عمدتاً حولِ دغدغه تولید استراتژیک برنج است. نه اینکه ابعاد دیگر آن نمایان نشده اما، آنچه توان استان را در سالهای اخیر، به شدت به خود مشغول ساخته، تامین آب برای کاشت محصول برنج بودهاست. باتوجه به اینکه ۷۰ درصد شالیزارهای گیلان از شبکه آبیاری سدسفیدرود تغذیه آبی می شوند و عملاً وابستگی منابع آبی به شرایط جوی در محدوده فلات ایران بارز و چشمگیر است، ابتدا به چهار سناریوی احتمالی که هرسال میتواند برای ما رخ دهد نگاهی میاندازیم. اما در ابتدا باید بدانیم که تامین آب ِموردِ نیاز برنج استان گیلان، وابسته به دو منبع و جغرافیای داخلی و خارجی است.
بنابراین سناریوهای آبوهوایی مرتبط با خشکسالی گیلان را نسبت به آن میسنجیم. تغییر آبوهوا به دو صورت منابع آبی موثر بر تولید محصول عمده گیلان را نشانه رفته است. در فصل سرد و قبل از کشت، منابع داخلی که شامل رودخانه داخلی استان، آببندانها، چاهها و البته با توجه به موضوع بحث با کارایی و حجم کمتر چشمهها است، دیگری منبع خارج از استان که برآیند و شاخصه آن رودخانه سفیدرود است که منابع آبی اش از رشتهکوههای عمده ایران یعنی البرز و زاگرس و.. تامین میشود. اما آنچه که حداقل یک دهه است کشت برنج استان را با چالش روبهرو کرده، کاسته شدن از میزان آورد هر دو منبع به استان است که تابع دو عامل اصلی طبیعی و انسانی است.
سناریوی اول-سناریوی رایج-خشکسالی حوضه آبریز سدسفیدرود و ترسالی استان گیلان. این سناریو، سالهاست منجر به شرایط کم آبی و بحرانی در استان به ویژه در تامین آب مورد نیازِ بخش های اعظمی از شالیزارهای استان (حدود ۷۰ درصد شالیزارها) برای تولید برنج است. و چون در بسیاری سالها مولفه دوم آن، یعنی شرایط آب وهوایی گیلان، با بارش های بهنگام در فصل کشت به شکل معجزه آسا همراهی کرده است.
بنابراین در بیشتر مواقع، منجر به نجات از بحران خشکسالی استان و به حداقل رسیدن خسارات شدهاست. سناریوی دوم-ترسالی حوضه آبریز سدسفیدرود و ترسالی استان گیلان است که آنرا میتوان سناریوی کمبسامد (کم تکرار) گیلان در دو دهه اخیر نامید که در صورت وقوع موجب رفع نیاز آبی می شود. البته اگر بصورت سیل آسا و در زمان نامناسب و با شدت زیاد ببارد، چالش های مربوط به خود را به دنبال دارد. سناریوی سوم، خشکسالی حوضه آبریز سدسفیدرود و خشکسالی گیلان است که بنظر می رسد این شرایط تا این تاریخ، با شرایط سال زراعی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ مطابقت پیدا کردهاست و البته شرایطایست که باتوجهبه رفتار آبوهوایی و سناریوهای تغییر آبوهوایی احتمال رخداد آن بسیار زیاد است و آن را میتوان سناریوی بحران نامید.
نمونههای قابل توجه آن خشکسالی سال آبی ۷۸-۱۳۷۷ و ۸۸-۱۳۸۷ بودهاست. سناریوی چهارم، خشکی گیلان و ترسالی حوضه آبریز سد سفیدرود است که این سناریو، هرچند با شرایط آبوهوایی نرمال و تاریخی منطقه زیاد همخوانی ندارد ولی بطور محدود در برخی از سالهای گذشته، فراوانی موج های بارشی در نیمه غربی کشور که شرایط ترسالی را برای زاگرس رقم زده است نمونهای از رخدادهای کم تکرار طی دو دهه اخیر در نیمه غربی کشور است که آورد مناسبی برای ذخیره سد سفیدرود بهمراه داشته است.این سناریو را سناریوی نادر مینامیم.
از بحث انسانی که مرتبط با اختلال وسیع در نظام بهرهبرداری از حوضه سفیدرود با برداشت بیرویه، عدم مدیریت یکپارچه و… گذر میکنیم که موضوع موردِ بحث در این یادداشت نیست. مسئله موردِ بحث، ابرچالش تغییر آبوهوا است. تغییر آبوهوا هر دو کانون تامینکننده آورد سالانه استان را متاثر کردهاست. آنچه از برآیند آمارهای موجود برمیآید نه تنها نشان از خشکسالیهای مستمر و فراگیر دارد که به میزان حجم بارش مرتبط است بلکه به شکلهای دیگر نیز بر آبدهی جریانهای سطحی خارجی و داخلی استان موثر است.
کاهش بارش نه تنها در کسری بودجه آب تاثیر دارد بلکه نوساناتی دیگر مسئله را بغرنجتر کرده است. تغییر رژیم بارش در ارتفاعات منطقه یکی دیگر از ناهنجاریهایی است که منطقه را درگیر خود کردهاست. بارش برف امری بسیار ضروری است اما آنچه در همراهی با آن مهم است بارش بهموقع برف بهویژه در ابتدای زمستان یعنی ماههای آذر، دی و در نهایت نیمه اول زمستان (چله بزرگ)، طبیعتاً تاخیری که در بارش برف و ناهنجاری که در زمان بارش آن به وجود آمده بهویژه با بارش برفهای اسفندماه که به بیان ساده برفهای گرمتری هستند از ماندگاری برخوردار نیستند.
علاوهبراینکه درصد و نسبت بارش باران به بارش برف در بسیاری از ایستگاهها افزایش معناداری یافتهاست. که خود بیانگر تسریع خروج آب از حوضهها و عدم انباشت آن است. در منبع داخلی تمام اتفاقات پیشگفته در حال تکرار است. بارش کمتر شده است، بارش ها ناهنجارتر، یعنی حدیتر شده است، خشکیها بیشتر، طولانیتر و شدیدتر شده است. اما داستان تغییر فقط به منابع و انباشت زمستانه برف و آبدهی آبراههها محدود نیست. آنچه گریبان گیلان را گرفته، خشکی بهار است. بهارهای تابستانه در گیلان با روزهایی که عدم بارش حتی تا ۶۰ روز متوالی در سال هم میرسد. بهار خاموش، انگار گدا بهار.
بارش موثر بارشی که از اواخر اسفند تا میانه خرداد کاستیهای سفیدرود و دیگر رودها را جبران میکرد چند سال است نمیبارد و یا بسیارکمتر می باردو این همان پاشنه آشیلی بود که استان از آن بهره میبرد و در بسیاری از مواقع از رخدادهای خشکسالی رها میشد. بارشی که در بسیاری موارد تنها مَفَر برای عبارت مدیریت منابع آب بود! اما نگاه صرف به آسمان داشتن، نه در حالت نرمال آبوهوایی و نه در دنیای وارونه آبوهوایی این روزها، منطقی نخواهد بود و نتیجه خردمندانه به دنبال ندارد. یکی از نشانههای آن، خشکی به نسبه دائمی است که در آمارهای ایستگاههای جلگه مرکزی گیلان مانند کیاشهر، بندرانزلی و فرودگاه رشت دیده میشود. این ایستگاهها در یک دهه اخیر در بسیاری از مواقع سال با کاهش ملموس بارش روبهرو بودهاند که این امر نتیجه عدم فعالیت سامانههای بارشی در سواحل جنوبی دریای کاسپین و نقش کمرنگتر دریای کاسپین در تامین بارش استان در سالهای اخیر بوده است.
بحران به روایت آمار
اگر به آمار روز ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ نگاه بیاندازیم، حجم مخزن سد سفیدرود در روز ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ به میزان ۱۷۱ میلیون مترمکعب است. تنها ۱۶ درصد از ظرفیت مخزن سد، تاکنون پر شده است! مقایسه این آمار با حالوهوای سال گذشته که اتفاقاً سال خشکی بود یعنی ۲۹۸ میلیون مترمکعب نشان میدهد که همیشه میتوان منتظر سناریوهای بدتری هم بود! اما مقایسه حجم سد با حجم به نسبه معمول یک دهه اخیر که نماینده آن را میتوان سال ۱۳۹۹ دانست که نشان میدهد که در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۹۹ بالغ بر ۷۳۹ میلیون مترمکعب بودهاست. باتوجهبه آمار موجود تنها ۱۶ درصد از مخزن سد در این روزهای پایانی بهمن تاکنون پر شده است.
آورد ورودی سد در تاریخ ۱۷ بهمن عدد ۱۲۷ میلیون مترمکعب را نشان میدهد که اگر با شرایط ۱۳۹۹ مقایسه شود نشان از کسری مشخص دارد رقم ۵۵۸ میلیون مترمکعب در همین زمان در زمستان ۱۳۹۹. اگر به آمارهای ۲۰ ساله اخیر سد سفیدرود نگاهی بیاندازیم واقعیتها مشخصتر میشود. آوردِ سدسفیدرود از ابتدای بهمن تا تاریخ ۱۷ بهمن، ۲۰ میلیون مترمکعب است که در مقایسه با میانگین ۲۰ ساله آن برای بهمن ماه، که رقم ۱۴۴ مترمکعب است، ۶۸ درصد کاهش را نمایش میدهد.
نکته قابل توجه اینکه در خشکترین و کمآبترین زمان سد سفیدرود در سال ۰۱-۱۴۰۰ رقم ۸۴ میلیون مترمکعب را ثبت کردهاست. حال در فرصت باقیمانده تا پایان بهمن باید دید که آیا آوردِ کم امسال، رکورد خواهد زد یا اینکه حداقل شرایطی چون شرایط خشکسالی سال ۱۴۰۰ را تجربه می نماییم. نگاهی به آمارهای هواشناسی هم شرایط داخلی مناسبی را نمایش نمی دهد. بارش سال زراعی گیلان تا تاریخ ۱۷ بهمن ۳۱ درصدی کاهش داشتهاست. این شرایط برای حوضه سد سفیدرود برابر است با ۳۶ درصد.
اگر دقیقتر به آمارهای داخلی استان نگاه کنیم، وضعیت ایستگاههای کوهستانی بغرنجتر است و با توجه به اینکه آبخیزها و آبخوانهای ما بر این مناطق واقع شدهاند طبیعتاً وضعیت بد این مناطق اثرهای وسیعتری دارد. میانگین کاهش بارش در ایستگاههای مناطق کوهستانی گیلان برابر با ۵۶ درصد است. بیشترین کاهش مربوط به ایستگاه دیلمان با رقم ۹/۶۴ درصد است. فارغ از اینکه امسال شدت خشکی منطقه تا این زمان چشمگیر بوده و یا اینکه حتی تا پایان سال زراعی یا اصلا در پایان زمستان امسال چه میزان بارش خواهیم داشت، آنچه مسلم است مسئله کاهش بارش و ناهنجاری در آن یه مسئله عادی در شرایط آب وهوایی گیلان شده است.
یعنی تعریف جدید از شرایط آبوهوایی باید صورت بگیرد و پاشنه بر روال معمول نچرخد. نکته جالب اینکه علیرغم سالها خشکسالی متوالی و تبدیل آن به یک رویه معمول، هنوز نگاهمان به آسمان، نگاهی است که ۲۰ سال پیش بود. برای آبوهوای جدید گیلان باید طرحی نوع از نیازسنجی و تامین نیاز ریخت. با یک نگاه میانمدت به این مسئله که با این روند، شرایط همچنان منجر به خشکی و گرمی بیشتر خواهد شد.
در گرماگرم نگارش این مقاله اولین برف جلگه گیلان در حال باریدن است شاید اما میزان کسری باران و آبدهی رودخانههایی مانند سفیدرود و به ویژه رودهای داخلی استان، اندکی بهبود یابد. اما این همان مُسکن گولزننده است که پناهی برای رفع روزمره و خیلی کوتاهمدتِ بسیاری از مشکلاتی است که در تامین آب استان، ریشه دواندهاست. باشد که بارانی ببارد، امسال را به سالی دیگر وانهیم و این وانهادنها سالهاست در استان، علیرغم دلسوزی کارشناسان و دغدغههای بیشمار کشاورزان، همچون غدهای سرطانی به سال بعد واگذار میشود. کدامین روز، همچون این کسری بیسابقه به سراغمان خواهد آمد و شاید دیگر آن باران نبارد، بارانی که چتری است برای تنآسایی آنانی که تنها دغدغهاشان روزمرگی است و به سراغمان خواهد آمد نه باران بلکه خشکی….