قیمت دارو افتضاح است

گزارش «شرق» از دغدغه این روزهای بیماران برای تهیه دارو

0 283

روزنامه شرق- نسترن فرخه/

اگر نتوانی به شکل آزاد دارو تهیه کنی، باید بمیری. حتی روزهایی بوده که فقط توانستم نصف دارو را تأمین کنم، هیچ‌کس به فکر بیمار نیست، هیچ‌کس. بیمار باید بمیرد.

این جملات مشابه، صدای بسیاری از بیماران است که برای درمان و تهیه دارو به هر دری می‌زنند؛ بیمارانی که درد بیماری را همراه با ترس کمبود و گرانی‌های هرروزه دارو تحمل می‌کنند و حالا خبرهایی از احتمال توقف بعضی از خط تولیدهای دارو که سندیکای صاحبان صنایع داروهای انسانی هشداری برای آن دادند و حذف ارز ترجیحی، ترسشان برای ادامه روند درمان را بیشتر هم کرده است.

این در حالی است که حمایت بیمه‌ای با وجود افزایش قیمت دارو چندان تأثیری برای هزینه داروی بخش زیادی از بیماران ندارد و حتی این افراد در گفت‌وگو با «شرق» از روند پیچیده بعضی بیمه‌ها برای تأیید نسخه و پوشش بخشی از هزینه دارو می‌گویند که با وجود بیماری خود یا عزیزانشان، این دوندگی‌ها شرایط سختی را برایشان به وجود خواهد آورد.

در داروخانه ۱۳ آبان چه خبر است؟

آفتاب ظهرگاهی صورت‌هایشان را پریشان‌تر کرده، هر‌کدام با آشفتگی نسخه‌ای در دست دارند و سراسیمه به سمت درهای داروخانه حرکت می‌کنند. بعضی برای تهیه داروی عزیزانشان و بعضی هم برای خودشان اینجا در داروخانه ۱۳ آبان حضور دارند و اغلب هم گله‌مند گرانی و کمبود دارو هستند و حتی بسیاری‌ از دوندگی‌ برای حمایت بیمه می‌گویند. آدم‌هایی که از یک میلیون تا چند‌ده میلیون در ماه هزینه تهیه دارو می‌کنند که بیشترشان جزء بیماران خاص و سرطانی هستند.

نگرانم قیمت دارو بیشتر از این شود

زن جوانی روی صندلی کنار داروخانه ۱۳ آبان نشسته و چشم به موزاییک‌های رنگ‌و‌رو‌رفته آن دوخته است. نسخه را از کیفش درمی‌آورد و می‌گوید: من اسم داروها را دقیق نمی‌دانم، چون بیمار فرد دیگری است، بند‌ه‌خدا شهرستان زندگی می‌کند و از فامیل‌های ماست که برای شیمی‌درمانی تهران می‌آید و من هم داروهایش را از تهران تهیه می‌کنم، چون این داروها در داروخانه‌های مهم تهران هم سخت پیدا می‌شود چه برسد در شهرستان. در این یک سال بیماری، حدودا ماهی یک میلیون و خرده‌ای هزینه دارو داده که البته در این یک سال افزایش قیمت هم داشته و اگر حمایت بیمه نباشد، هزینه‌ها خیلی بیشتر این هم می‌شود. خیلی وقت‌ها بوده که سر تهیه دارو اذیت شدیم، گفتند دارو نیست و کمبود پیدا کرده، برای همین از سه دارو یکی را به ما دادند. امروز هم که آمدم داروها را تهیه کنم نگرانم که دوباره قیمت‌ها افزایش پیدا کرده باشد.

هزینه تهیه دارو  واقعا بالاست

پیرمرد با مو و ریش‌ سفید، نسخه‌‌ پزشکی و گوشی تلفنی در دست‌، چند دقیقه‌ای با نگرانی جلوی داروخانه با تلفن صحبت می‌کند و چند قدمی این اطراف حرکت می‌کند، بعد از مکالمه از بیماری سرطان استخوان همسرش می‌گوید که تهیه داروها شرایط سخت اقتصادی را برایش ایجاد کرده و ادامه می‌دهد: حدود چهار میلیون و خرده‌ای هزینه داروها می‌شود که باید هر ۱۰ روز آنها را تهیه کنیم و مشخص هم نیست که حمایت بیمه‌ای وجود دارد یا نه؟ در کل ماهی ۱۴ میلیون برای هزینه دارو پرداخت می‌کنم. تا الان مشکل کمبود دارو نداشتیم، ولی واقعا هزینه‌ها بالاست. برای حمایت بیمه هم باید یک‌سری پروسه اداری را طی کنم که در این شرایط واقعا کار سختی است.

ماهی ۱۰۰ میلیون هزینه داروهایم می‌شود

رفت‌و‌آمد به این داروخانه زیاد است و هر لحظه زنان و مردان مختلفی در آن تردد می‌کنند. هر چند دقیقه صندلی‌های داروخانه پر و خالی می‌شود و حالا زن و مرد میانسالی روی صندلی روبه‌روی درِ اصلی نشسته‌اند؛ هر دو با شنیدن کلمه خبرنگار می‌ترسند که سفره دلشان را باز کنند و فقط با هم تکرار می‌کنند کمبود دارو در داروخانه هلال‌احمر خیلی زیاد است، آنجا شرایط بدتر است‌. از جملات نیمه‌کاملشان مشخص است که برای دارویی چند داروخانه را گشته‌اند ولی اطلاعات بیشتری ندادند.

چند قدم آن‌طرف‌تر مرد جوانی با دو دست صورتش را گرفته و به زمین نگاه می‌کند، روی یکی از همین نیمکت‌های اطراف داروخانه نشسته، با ناامیدی در جواب سؤال‌هایی از قیمت دارو سری تکان می‌دهد و می‌گوید: همه چیز افتضاح است، افتضاح. من سرطان کبد دارم، الان باید یک آمپول تهیه کنم که ۷۰ میلیون است، هزینه بقیه داروها هم گران است، الان یک سال است که هزینه دارو می‌دهم، پوستم کنده شده و مرتب قیمت دارو افزایش پیدا می‌کند. از سال گذشته شاید ۷۰ یا ۸۰ درصد افزایش داشته. الان من ماهی صد میلیون هزینه دارو می‌کنم و بیمه اگر هم کمک کند ۳۰ درصد است. همه اینها که گفتم غیر از هزینه درمان و بیمارستان و کارهایی که باید در خانه انجام دهم، است. مثلا دارویی کمبود دارد و قیمتش ۴۰ هزار تومان است، باید از بعضی داروخانه‌ها با قیمت دو میلیون تهیه ‌کنیم.

روند اداری برای حمایت بیمه بسیار دشوار است

پسر جوانی با چند کیسه دارو به‌سرعت از داروخانه بیرون می‌آید، از حرف‌زدن امتناع می‌کند و با عجله به سمت ماشینی که پارک شده می‌رود و فقط می‌گوید: داروها برای بیماری سرطان است، ماهانه حدود پنج، شش میلیون هزینه آن می‌شود، ولی بیمه ما صددرصد هزینه‌ها را پوشش می‌دهد. بعد هم به‌سرعت می‌رود.

در همان لحظه مادر و دختری از داروخانه بیرون می‌آیند؛ نسخه دست دختر جوان است و مادر می‌گوید: برای تهیه داروهای زانوی من آمدیم، هنوز نمی‌دانم هزینه داروها چقدر خواهد شد، اما فکر می‌کنم آزاد حساب کنند. امیدوارم دارو تحت پوشش بیمه باشد چون در این صورت بیمه ما پوشش خوبی خواهد داشت. فقط مشکل این است که روند تأییدیه بیمه بسیار دوندگی دارد و پیچیده است.

چند دقیقه بعد مرد موتور‌سواری جلوی داروخانه پارک می‌کند و با عجله نسخه‌ای از کیفش بیرون می‌آورد و به داخل داروخانه می‌رود، بعد از چند دقیقه بیرون می‌آید و به نظر منتظر، گوشه‌ای می‌ایستد. دست و صورتش از تابش نور آفتاب سوخته و موهای روی سرش هم با نامنظمی در مسیر باد حرکت می‌کند، با صدای آرام حرف می‌زند که برای بیمار کلیوی خود به دنبال دارو است و بین صحبت‌ها به سرسام‌آور‌بودن قیمت‌های دارو حتی با حمایت بیمه اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: راستش را بخواهید، از بیمه فقط اسمش را داریم و الان ما ماهی دو میلیون تومان هزینه دارو می‌کنیم و حدود پنج، شش ماه است که شرایطمان به همین شکل است. دارویی که اوایل حدود ۹۰۰ هزار تومان می‌شد، الان به دو میلیون تومان رسیده است. از دیگر هزینه‌ها که بخواهم بگویم فقط همین که ماه گذشته حدود ۹۰ میلیون هزینه عمل دادیم و چون بیمه تکمیلی نداریم، حمایت خاصی هم نخواهیم داشت.

همه چیز افتضاح است

حالا نور خورشید با زاویه ملایم‌تری می‌تابد و تعداد رهگذران این خیابان کمی بیشتر شده است. از این بین، پیرزنی که راه‌رفتنش نشان از درد پا دارد، به‌سرعت وارد داروخانه می‌شود و چند دقیقه بعد سراسیمه و عصبانی بیرون می‌آید و پیاده‌رو را طی می‌کند. به‌سرعت همراهش می‌شوم و با صدای لرزان می‌گوید: برای تهیه داروی سرطان خون آمدم اما درست‌و‌حسابی کسی راهنمایی‌ام نمی‌کند. الان می‌گویند باید بیمه سلامت بروم که الان همه‌جا تعطیل شده و دستم به جایی بند نیست. برای هزینه دارو هم باید بگویم قیمت‌ها افتضاح است و شما خودت تا آخرش را ببین. الان هم گفتند دکتر باید کدی بنویسد که من نمی‌دانم چیست. همین را بگویم که اگر نتوانی به شکل آزاد دارو تهیه کنی، باید بمیری. حتی روزهایی بوده که فقط توانستم نصف دارو را تأمین کنم، هیچ‌کس به فکر بیمار نیست، هیچ‌کس. بیمار باید بمیرد.

پیرزن بعد از اتمام حرف‌هایش بدون کلامی با همان درد پا لنگان‌لنگان راهش را ادامه می‌دهد و زیر لب با خود جملاتی را زمزمه می‌کند و دور می‌شود و همچنان بیماران یا بستگانشان برای تهیه دارو در این داروخانه رفت‌و‌آمد می‌کنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.