ظاهرا در تعطیلات چند روزه اخیر چندین میلیون نفر گردشگر وارد گیلان شده است و این حجم بالای مسافر به طور کلی سیستم روتین زندگی بومیان را بهم ریخته و موجبات اعتراضات وسیعی را فراهم کرده است. در قبال این معضل اما دو رویکرد وجود دارد.
۱.رویکرد غیرتوسعهگرا؛ این رویکرد، مقصر را مسافرانی میداند که باعث ترافیک شدند، پمپ بنزینها را خالی از بنزین کردند، کنار پیادهروها چادر زدند و لباسهایشان را به طنابها آویختند، زبالهها را به امان خدا در طبیعت و خیابان رها کردند، با لباسهای خانه در خیابانهای شهر تردد کردند و غیره و غیره که همه را ناشی از فرهنگ مسافرین میداند و سخت معتقد است که آنها به جای پول و سرمایه فقط زشتی و زحمت میآورند.
۲.رویکرد توسعهگرا؛ این رویکرد معتقد است توده انسانها در هرجای دنیا اگر به امان خدا رها شوند میتوانند دست به کارهایی بزنند که نابهنجار و آلوده است. به طور مثال اگر در آلمان کسی زباله به خیابانی نمیریزد یا چراغ قرمزی را رد نمیکند ناشی از خوب بودن همه آلمانیها نیست، دلیلش وجود قوانین سخت و جریمههای سنگینی است که در آن کشور وجود دارد.
یا به طور مثال اگر دزدی در هرجای دنیا آزاد باشد مطمئنا کسی در ایمنترین و مدرنترین شهرهای فعلی دنیا هم امنیت نداشت. این وضعیت را بیدولتی میگویند. یعنی وقتی دولت قوی و مقتدری وجود نداشته باشد بسیاری از انسانها میتوانند خطرآفرین باشند.
اقتدار هم به معنای داشتن اسلحه نیست. اقتدار از قانون سرچشمه میگیرد. حال تصور کنید اگر در گیلان قوانین حمایتی از سرمایهگذارها وجود داشت، قوانین اقتصادی شفاف و غیررانتی وجود داشت و سیستم اقتصادی به جای فساد، سالم و بهرهآور بود و استان مملو از هتل و اقامتگاه و هاستل بود آیا بخش بزرگی از چادرخوابها با هردرآمد و سطح اقتصادیای کنار خیابان اتراق میکردند؟
بر فرض که بعضی از مسافران حتی با داشتن ماشینهای آخرین مدل و پول کلان، فطرت سفر درست حسابی و خرج کردن پول را هم نداشتند، آیا با وجود قوانین و مجازات و جریمههای سنگین، آیا جرأت چادر زدن کنار خیابان را داشتند؟
آیا در گیلان فرودگاه یا راهآهن درست و حسابی وجود دارد که خیلی از مسافران را گرفتار راهبندان چند ده ساعته اتوبان نکند؟ آیا سیستم حمل و نقل عمومی داخل شهری استانداردی برای جابجایی مسافرین وجود دارد؟
ما در گیلان هیچ چیز استاندارد و کافیای نداریم که اگر داشتیم میتوانستیم از تک تک این موارد برای شهروندان گیلان و بخش خصوصی درآمدزایی کنیم. در واقع در گیلان نه تنها هیچ برنامهای برای بهرهوری و سودآوری از مسافر نداریم بلکه با به امان خدا ول کردنشان یک وضعیت بیدولتی را به وجود آوردهایم تا بعضی از مسافران هر رفتاری که دلشان میخواهد انجام دهند و موجب ناراحتی به حق بومیها شوند.
درست است که خیلی از مسافران دچار فقر فرهنگی هستند و بدون برنامهریزی سوییچ را داخل ماشین میکنند و به یکباره وارد اتوبان میشوند و وقتی هم به مقصد میرسند زباله میریزند و کنار خیابان بساط پهن میکنند و شلوارهای خانگی چارخانه با کفشهای مردانه ورنی و پیراهنهای یقهدار رنگی میپوشند اما بیاید روراست باشیم آیا در نبودشان شهر و استانمان و طبیعتمان عاری از زباله و کثیفی است؟ عاری از ترافیک است؟ عاری از دعوا و جنگ و جرم است؟
متأسفانه گیلان بهشت نیست و شاید با آمدن این دسته از مسافران به جای بدتر و زشتتری هم تبدیل شود ولی بیاید یک بار برای همیشه تکلیفمان را با توسعه روشن کنیم.
توسعه یعنی فراهم آوردن بستری برای رشد و پیشرفت، یعنی زیرساخت، یعنی قوانین سفت و سخت، یعنی برنامه داشتن برای مبارزه با هر نابهنجاری و یعنی درآمدزایی از هر فرصت اقتصادی و گردشگری.
مسافر با خودش پول میآورد، به اندازه جیبش پول میآورد ولو کم باشد و این ما و سیاستهای اقتصادی و توسعهگرایانه ماست که باید بداند چطور با رضایت پولش را از جیبش به دخل اقتصاد استان بیاندازد که خداروشکر مسئولان ما هیچ وقت این را ندانستند و یاد نگرفتند و احتمالا هم هیچ وقت یاد نخواهند گرفت. پس خواهشا در چنین اوضاعی به جان هم نیافتید.
نظرات بسته شده است.