مردی که لبخند بر چهرهی گیلانیان نقش میزد، درگذشت. «رضا نظری»، هنرمند طنزپرداز محبوب گیلانزمین در سومین روزِ زمستان از عالم خاک کوچید اما یاد همهی لحظههای سراسر نشاطی که بر صحنهی نمایش یا قاب جعبهی جادو برای ما رقم زده است تا همیشه باقی خواهد ماند. او از اهالی شهر ساحلی انزلی بود اما آوازهی طنازیهایش در گیلان و ایران پیچیده بود. جُنگهایش که برگزار میشد، صفهای طویل برای تهیهی بلیط شکل میگرفت و کم نبودند آنها که چندین بار به تماشایش می رفتند. کسانی که پای نمایشهای او مینشستند میگفتند، زمان تماشای نمایش همهی مشکلات را از یاد میبریم و تنها میخندیم. و البته باید گفت نمایشهای نظری تنها برای خنداندن روی صحنه نمیرفت و در تار و پود آثارش، بازتاب مشکلات اجتماعی و فرهنگی به وضوح قابل مشاهده بود. او حتی آنها که سخت میخندند را خندانده است. اجراهای رضا نظری ضبط میشد و دست به دست میچرخید و اهالی شهرهای بسیاری در خانههاشان به تماشای آنها مینشستند و میخندیدند و برای ساعتی از بند دلنگرانیها رها میشدند. گیلانیها نقشآفرینی خاطرهانگیز او در «نخالههای دلباخته»، «دزدان ناشی»، «شب نشینی در گورستان»، «من فیروز ۲۵ سال دارد»، «تموم حرفات دروغ بود»، «این چند پدر ۱ و ۲» و «جنجالی های ۲» را از یاد نمیبرند. وی همچنین در سریالهایی چون «کوچه خندان»، «سرخوشها»، «آن سنگ گران»، «کمیسر دلنازک»، «بستنیسرای داغ»، «عطر ترنج» و «خانه پدری» به ایفای نقش پرداخته است.
رضا نظری در نهمین روز از تیرماه سال ۱۳۵۵ پا برجهان خاک نهاد. تحصیلاتش مدیریت خدمات بندری بود و حدود سه دهه از زندگیش با نمایش درهم آمیخته بود. و اما در ماههای اخیر سایهی هولناک سرطان، سلامتش را از او گرفت. هنرمند محبوب گیلانزمین در برابرغول بیماری ایستاد و تلاش کرد تا به زندگی باز گردد. مردم هم که دلواپسش بودند، از پنجرهی دنیای مجازی او را به فرداهای روشن، امیدوار میساختند؛ اما مرگ سرانجام مردی که میخندید و میخنداند را با خود برد.