مؤذن خواب است، نماز امت قضاست !!

0 387

به وقت آذر ماه سنه یک هزار سیصد و نود هشت هجری شمسی در ایران عزیز اسلامی اوضاع ملک و ملت و دولت اصلا بر وفق مراد ایرانیان نیست و آنچه در افق های پیش روی سپهر همیشه پرفروغ ایران عزیز اسلامی دیده می شود اقلا در کوتاه مدت رنگی از روشنایی ندارد.
از وضعیت نابسامان اقتصادی مبتلابه اقشار کمتر برخوردار گرفته تا مشکلات و فشار های طاقت فرسای داخلی و خارجی که دولت با آن ها دست و پنجه نرم می کند و مردمی که در خیابان ها مطالبات به حق و بیداد هرروز تنگ تر شدن سفره معیشتشان را فریاد می زنند و فرصت طلبان و اجانبی که در پوشش مردم شریف معترض قصد سواستفاده از مطالبات به حق آنان و ایجاد بحران های امنیتی برای کشور را دارند. بی شک همه ی این موارد مذکور و دیگر مشکلات متعدد اینچنینی که امروز درگیرش هستیم می توانند نتیجه مستقیم یا غیر مستقیم بسیاری از سیاست گذاری های غلط و ساز و کارهای غیرمعقول و نامتوازن جاری و ساری در رئوس اداره جامعه و حتی در فرهنگ های غلط رایج در مناسبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی شهروندان باشند که تشریح، تحلیل و ریشه یابی این علل و عوامل در این مقال نگنجد و نگارنده را البته قصد و توان شرح و بسط این عوامل در این صفحات محدود نیست. آنچه که به طور خلاصه درباره وضعیت امروز ما می توان گفت این است که «حال جامعه ما خوب نیست» و وقتی حال جامعه ای خوب نباشد ابتدائا خواص و نخبگان و فرهیختگان آن جامعه باید پاسخگو باشند که کی و کجا و چگونه غفلت ورزیدند که شد آنچه نباید می شد ؟!
سطوری که خواندید و می خوانید به تاریخ شانزدهم آذرماه یک هزار و سیصد و نودهشت از دوات قلم به صفحه کاغذ می آید و اساسن قصد و غایت نگارنده آن نیز تشریح و تحلیل نقش صاحبان شانزده آذر یعنی دانشجویان و جامعه دانشگاهی بر پدیداری این حال بد و تاثیر یا تاثرات آنان نسبت به وضعیت کنونی کشور است.

«دانشجو موذن جامعه است و اگر خواب بماند نماز امت قضا می شود» شاید کمتر دانشجویی پیدا شود که این جملات گهربار شهید بزرگوار مرحوم آیت الله «دکتر بهشتی» در تکریم و تجلیل مقام دانشجو را در پیام های کلیشه ای تبریک روز دانشجو یا در شعار های کهنه و رنگ و رو رفته سخنرانی های برخی مسئولین در این روز ندیده یا نشنیده باشد. احتمالا همه ما خواندیم و شنیدیم و مثل بسیاری از رهنمود های گرانقدر و ارزشمند دیگری که در اختیار داریم به سادگی از کنارش عبور کردیم.
اهمیت این سخن ارزشمند از شهید مظلوم دکتر بهشتی را در درک تناسب پدیدار شناسانه ی رخوت و رکودی که امروز حاکم بر فضای دانشگاه و نابسامانی و تشویشی که درجنبش های سیاسی خارج از دانشگاه دیده می شود شاید بهتر بتوان درک کرد. جنبش دانشجویی در ایران از تاریخ تاسیس دانشگاه در این کشور همواره مبدا و محمل موثری برای تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه پیرامون خود بوده و ملت ایران هیچگاه در جنبش های سیاسی اجتماعی خود به موفقیت دست نیافته اند مگر با محوریت یا همراهی جنبش های دانشجویی. از روزگارانی که انجمن های چپ و راست و مسلمان دانشجویی در داخل و خارج از کشور دوشادوش هم به مبارزه و روشنگری علیه نظام طاغوتی پهلوی پرداخته اند و موفق به سرنگونی دور جور شدند تا روزگاران پس از انقلاب که انجمن های اسلامی دانشجویان به فرموده آن امام همام با «تحکیم وحدت» خود تبدیل به پایگاه مهمی برای تربیت نیروی سیاسی در دانشگاه ها و بعد ها مبدا تحولاتی شدند.
آنچه که مسلم است این است که «دانشگاه مبدا تحولات است» و اگر انتظار داریم سیر تحولات جامعه به سمت و سوی اصلاح و خیر و نیکی بگرود باید در نظر داشته باشیم که این مهم جز در معیت وجود فضایی پویا و پررونق و فعال در دانشگاه و نقش آفرینی پررنگ دانشجویان در تحولات اجتماعی محقق نخواهد شد. مادام که رخوت و رکود و سستی در فضای فعالیت سیاسی و دانشجویی حاکم باشد وضعیت همین می شود که هست. جریان های سیاسی اصلاح گر تضعیف می شوند، میل و رغبت آحاد جامعه به فعالیت سیاسی در کانال های مشروع موجود کاهش یافته و یاس و ناامیدی در جامعه مستولی می شود، نمایندگان و منتخبان مردم در سازمان های سیاسی دیگر خود را پاسخگو به ملت نمی دانند چرا که مطالبه گران مطرحی پیش روی خود نمی ببیند و بالتبع اعتبار و وزن نظرات کارشناسی و پژوهش های علمی نزد مردم و حاکمان کاهش یافته و سیاست گذاری های غلط در سطوح مختلف مدیریتی و حتی سبک زندگی مردمان جامعه روز به روز بیشتر و بیشتر شده و می شود آنچه که نباید بشود.
در نتیجه استیلا و استمرار این فضای رخوت انگیز و آنگاه که سطح نارضایتی عمومی به مرز های بحران رسیده و جنبش های اعتراضی در جامعه شکل می گیرد اینجاست که یکی از مهم ترین پیامد های غیبت ناشی از رخوت دانشجویان برایمان بیش از پیش عینیت یافته و آشکار می شود.
اعتراضات به بدترین نحو ممکن ظهور و بروز پیدا می کند و شعارها و مطالبات مردم معترض به سمت جریان های سیاسی نامشروع متمایل شده و به اغتشاش و آشوب کشیده و این نیروی عظیم مردم که به عقیده امام راحل بزرگوارمان «بزرگ ترین قدرت موجود» (۱) است و حتی به عقیده ایشان می تواند «چراغ راه روشنفکران» (۲) باشد به انحراف کشیده خواهد شد و ماحصلی جز تباهی برای جامعه نخواهد داشت.

در پدیدار شناسی علت ظهور و بروز این بی عملی موجود در دانشگاه گرچه علل بسیاری از موارد و موانع از بیرون دانشگاه همچون برخی برخورد های نه چندان شایسته برخی از نهاد های خارج دانشگاه در واکنش به برخی فعالیت های دانشجویی مطرح است لکن به عقیده نگارنده علت اصلی ظهور و برروز این وضعیت نامطلوب را باید در خود دانشگاه و ساز و کارهای رایج در آن دانست. پولی شدن نظام آموزشی و باز شدن بی رویه درب های دانشگاه و جذب فله ای دانشجو و به دنبال آن تنزل وزانت و اعتبار مقام دانشجو در جامعه نسبت به سال های گذشته گشته و سبب شده است که ما امروز در دانشگاه با خیلی عظیمی از دانش آموزانی مواجه باشیم که تهی از هرگونه دغدغه متعالی و اجتماعی صرفا به جهت خالی نبودن عریضه از مدرک تحصیلی یا فرار از خدمت اجباری و یا بیکاری و گذران وقت در دانشگاه ها پرسه می زنند. اغلب نیز سطح تحلیل و آگاهی شان از وضعیت موجود جامعه ای که بناست آینده آن را بسازند تفاوتی با عوام درس و دانشگاه ندیده ندارد و اساسا اعتقاد و علاقه بیشتری نسبت به تماشای استندآپ کمدی و شرکت در برنامه های همسریابی و مواردی از این دست نشان می دهند تا علم آموزی و فعالیت موثر دانشجویی !
در چنین فضای مسموم و جو مبتذلی که حاکم در دانشگاه است بالتبع وضعیت تشکل های دانشجویی که به مثابه ستون های جنبش دانشجویی عمل می کنند نمی تواند وضعیت مطلوبی باشد. در چنین فضای آلوده و مسمومی بالتبع اندک دانشجویان دغدغه مند و توانای موجود در دانشگاه به حاشیه رانده شده و سرشار از یاس و ناامیدی کنج عزلت گزیده استیلای میانمایگان را تماشا می کنند.
آنچه که در سطور فوق خواندید ترسیم کلی بود از وضعیت موجود در دانشگاه های ایران که طبیعتا استان عزیزمان گیلان و بالاخص «دانشگاه گیلان» به عنوان یکی از مهمترین دانشگاه های مادر شمال کشور نیز از این وضعیت مستثنی نیست.
«ابتذال» به معنی واقعی کلمه آن چیزی است که امروز در مهم ترین مرکز علمی شمال کشور با آن مواجهیم. کرسی های علمی که نه تنها تولید علم بلکه حتی دیگر تکثیر علم هم نمی کنند و دانشجویانی که در گروه های دوستیابی دانشجویی به مراتب بیشتر و بهتر یافت می شوند تا سر کلاس درس ! البته دغدغه هایی هم همچون برقراری غرفه های بازی و تفریح در مناسبت های مختلف در جای جای دانشگاه، افزایش کمیت و کیفیت مسابقات سالانه استندآپ کمدی دانشجویی، برگزاری کارگاه های آموزشی «چگونه عاشق شویم» و مواردی از این دست هم دارند که الحق و الانصاف در پیگیری این قبیل مطالباتشان تا حدود بسیاری هم موفق بوده اند.
آنچه که بیش از این موارد موجبات تعجبمان را فراهم می آورد اما مشروعیت بخشی و حمایت دستگاه مدیریتی دانشگاه و سیاست گذاران فرهنگی آن به این قبیل امیال دانشجویان و به عنوان مثال کانالیزه کردن دغدغه هایی همچون « رل یا سینگل» بودن دانشجویان در برنامه های رسمی و با حمایت و حضور همه جانبه اساتید و دانشجویان دانشگاه است. این در حالی است که طرح های اجرای بسیاری از برنامه های سیاسی، اجتماعی، علمی و … با درب های بسته تالار حکمت مواجه می شوند و به محاق می روند.
تشکل های دانشجویی دانشگاه نیز در ذیل همین فضای مبتذل قرار گرفته و تهی از دانشجویان توانمند و شاهد استیلای میانمایگان اند. تشکل های ریشه داری که طی سال های نه چندان دور گذشته با صف های بلند دانشجویان برای عضویت و فعالیت دانشجویی در پشت درهای خود مواجه بودند امروز تعداد اعضای فعالشان به زحمت به اعداد و رقمی می رسد و اهم فعالیت های سالانه شان در بهترین حالت ممکن چیزی جز برگزاری برنامه های روتین و تکرار مکررات نیست و کاملا تهی از خلاقیت و ابداعات موثر است. «انحصار طلبی میانمایگان» معضل جدی است که تشکل های دانشجویی در دانشگاه گیلان با آن مواجه اند و عزل و نصب های غیر معقول و حتی بعضا غیر قانونی در تشکل ها موجبات تضعیف هر چه بیشتر و کاهش تاثیرگذاری تشکل های دانشجویی گشته است.
نتیجه این استیلای میانمایگان کار را به جایی رسانده است که برخی انجمن های دانشجویی که روزگارانی یک بیانیه چند خطی شان در دانشگاه غوغا به پا می کرد امروز نه حتی از صدور یک بیانیه معقول و موجه بلکه حتی از نوشتن یک بیانیه بدون غلط املایی هم عاجزند و عموما نسبت به بسیاری از مسائل و حوادث سیاسی اجتماعی جامعه بی تفاوت و بی موضع اند و اگر هم احیانا موضعی اتخاذ کنند مواضعشان آنچنان دلسرد کننده است که قجای هیچ گونه امیدواری باقی نمی گذارد.
نگارنده سطوری که خواندید خود را در حد اندازه های پیچیدن نسخه برای بهبود اوضاع فعلی نمی بیند و آنچه در این مرقومه خواندید بیشتر به قصد تشریح و توضیح اوضاع فعلی دانشگاه نگاشته شده است. لکن آنچه به وضوح و برهمگان روشن است و در پایان باید به صورت خلاصه برآن تاکید کرد این است که حال امروز جامعه ما خوب نیست و دانشگاه و دانشجویان که می توانند و می بایست طبیب جامعه باشند خود اوضاعی به مراتب وخیم تر دارند و هیچ دورنمای روشنی برای بهبود این وضعیت دیده نمی شود و اصلاح این وضع موجود و رفع رخوت جاری نیازمند تغییرات کلی و اساسی در سیاست گزاری و ها خط مشی های کلان دانشگاه و عزم و اهتمام بیشتر جامعه دانشگاهی برای بیداری است.

پی نوشت:
1. صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۱۲۱
2. همان، ص ۲۱۲

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.