رویداد خجستهای به همت دستاندرکاران موزهی رشت برگزار شد که در نوع خودش منحصر به فرد بود، اما از همان بدو افتتاحیه تا اختتامیه کم و بیش حرف و حدیثهایی به وجود آورد که نه در شان نام اساتیدی بود که آثارشان به دیوار آویخته شد و نه مدیران و همکاران محترم موزهی رشت. قصد ندارم به حاشیه بپردازم چون اصل کار، یعنی نمایش آثار بزرگانی چون محمد حبیبمحمدی و بهمن محصص اجلّ بر این حرفهاست. در اینجا میخواهم به این موضوع بپردازم که شکل اجرای چنین نمایشگاهی چقدر مهم است و نفس این کار واجد تشویق و خرسندی است. دستمریزاد که به چنین مهمی پرداخته شد و قطعا این کار با تجربههای به دستآمده زمینهی بهتر اجراکردن نمایشگاههای بعدی خواهد شد.
یک موزه به خودی خود مفهومی ندارد مگر با آثاری که در دلش جا داده است. بنابراین وجود تابلوهایی از محمد حبیبمحمدی و بهمن محصص در یک موزه، وزن و ارزش موزه را بالا میبرد. قرار بود مراسمی برای اختتام این نمایشگاه برگزار بشود که نشد. سخنرانانی قرار بود بیایند و راجع به اهمیت دو نقاش بزرگ گیلانی که آثارشان در موزه به نمایش درآمده صحبت کنند. اما ظاهرا کسانی مانع این کار شدند. بارها و بارها گفته و نوشته شده که هنر مرز ندارد و بایدپذیر نیست ولی هنوز کسانی هستند که خود را برتر از هنر و هنرمند میدانند و نظرات آلوده به تعصب خود را بر کرسی مینشانند.
اگر قرار باشد به چیزی افتخار کنیم، یکی از آنها هنرمندان و آفریدههای آنان است. چه شایسته خواهد بود که هر کسی خود را متولی و صاحبنظر در زمینهی هنر نداند و گوشهای بنشیند و بگذارد اهل فن به این کارها بپردازند. نمایشگاه برگزار شده در موزهی رشت میتوانست همچنان ادامه داشته باشد، با تمام تابلوهای به جا مانده از هنرمندان یاد شده و در زمانی طولانیتر تا همه بتوانند از این گنجینه دیدن کنند و در این فاصله پژوهشگران هنر به کار خود در معرفی سبک و ویژگیهای نقاشان یاد شده برسند تا نسل تشنهی هنر که سالها از دیدن این آثار محروم بوده بتواند تامل و مداقه کند که تمام خواست نقاشان هم همین بوده که نسلهای بعد از خودشان بتوانند به این آثار به دور از تعصب و تصمیمهای آلوده به سیاست دسترسی داشته باشند.
جایگاه حبیبمحمدی به عنوان نقاشی نوگرا که نقش مهمی در پرورش شاگردان و به تبع آن سلیقه و ذوق مردم داشت بر اهل فن پوشیده نیست. حال نوبت مردم است که بدانند چه یگانهای در این استان و شهر زیسته است و چه نگاهی به زادگاه و مردمانش داشته است. کسی که شاگردان برجستهای چون بهمن محصص پرورش داده و هر آنچه در چنته داشت به او آموخته و بعد از آن محصص با ذهن و دست پر به تهران و سپس اروپا رفت و در کسوت یک هنرمند جهانی ظاهر شد که بسیار قابل ستایش است.
نمایشگاه موزهی رشت فرصت مناسبی بود برای تعامل بین هنرمندان و پژوهشگران با مدیران یک نهاد ارزشمند چون موزه. کاری که نباید فراموش بشود وقتی با چنین نامهای بزرگی سر و کار داریم پس شکل برنامه و نوع اجرا بسیار متفاوت خواهد بود و لازم است برنامهای مناسب نام بزرگان تدارک ببینیم. میشد کاتالوگ نفیسی درست کرد، میشد کارتپستالهایی همراه با بروشوری با محتوای وزین در مورد زندگی و آثار این هنرمندان فراهم کرد. و چه خوب بود کسانی که با این موضوع زاویه دارند خود را وارد این قضیه نمیکردند. نام حبیبمحمدی و محصص زنده است و زنده خواهد ماند چرا که با اندیشههای زیبایی به خلق هنر پرداختند، و لازم است ما امانتدار خوب و امینی برای ارایهی آثارشان باشیم.