از میان بیست شهرداری که از آخرین ماههای سال ۵۷ تا به امروز مدیریت رسمی شهرداری را برعهده گرفتند چهار تن از شهرداران شهر رشت غیربومی بودهاند که کم و بیش همه آنها مدت بسیار کوتاهی بر مسند این قدرت تکیه دادهاند. از این چهار تن، دو شهردار در سالهای پیش از حاکمیت شورا و دو تن دیگر در زمانی بر مسند مدیریت شهرداری نشستهاند که کشمکشهای شورا و جنگ قدرت عرصه چالش برانگیزی را در مدیریت شهر فراهم کرد تا استقلال شهرداری کم رنگتر شود.
مروری بر مدیریت اجرایی و دیپلماسی عمومی آنها طی این سال ها، برای برخی از اعضای شورای پنجم که این روزها از حیث انتخاب شهردار فعلی ـ ناصر حاج محمدی ـ از مردم طلب حلالیت کردهاند و در ساحت عمومی، به نکوهش و ندامت خود پرداختهاند و همچنین شهردار فعلی که این روزها بیش از آنکه به عملکرد و رفتار مدیریتی خود طی این یازده ماه بیاندیشد دست به تغییرات شتابزده زده است، میتواند الگوی مورد وثوقی باشد که در آینده انتخابهای جامع و دقیق تری بعمل آورند. چندانکه آن ۱۶ شهردار دیگری که بومی بودهاند برخی از آنان نیز چندان اثر شایان توجه ای از خود به نمایش نگذاشتهاند.
یافتهها و شواهد مستند گویای این واقعیت است که اعتبار، شخصیت مدیریتی، پشتوانه سیاسی-اداری و دانش آکادمیک، از خصیصههای شهردارانی بوده که توانستهاند در این نیم قرن منشاء اثر فراوانی شوند.
عبدالله شیرخانی (۱۳۵۷ـ۱۳۵۶)
اولین شهردار غیربومی شهر رشت، عبدالله شیرخانی، اهل خانی آباد تهران بود که عمری در سیاست، ریاست و مدیریت اجرایی کشور پوست انداخته بود. او پیش از آنکه در گیلان صاحب منصبی شود، در شهرهای آبادان، کاشان، کرمانشاه و گرگان عناوین سیاسی و سمتهای مهمی را در اداره استان ها و شهرها تجربه کرده بود.
با اینهمه، آنچه که او را از دیگر مدیران میانی آن سالها متمایز میساخت، جایگاه او در ساختار وزارت کشور بود که مدتی ریاست بازرسی عالی وزارت کشور را با خود به همراه داشت. در کنار آن، نقش حساستری بعدها ایفا کرد و به مدت ۶ ماه معاون ناصر ذوالفقاری، شهردار وقت تهران شد و پس از آن به مدت ۶ ماه در دهه ۴۰ خورشیدی سرپرستی شهرداری تهران و شمیرانات را نیز برعهده گرفت و پس از مدت زمان اندکی شهرداری را به فتح الله فرود سپرد و خود به ریاست هیات نظارت بنگاه برق تهران منصوب شد.
بنابراین او زمانی به گیلان منتقل شد که دنیادیده ایی بود که مناصب و پله های قدرت را یکی پس از دیگری طی کرده و خود را در بالاترین نقطه مدیریت کلانشهری همچون پایتخت رسانده بود.
نمایندگی آب و برق سفیدرود رشت در ابتدای ورود به گیلان در دهه ۴۰ خورشیدی منصبی بود که برای چنین بزرگمردی، کوچک و در نقش یک بازی تدارکاتی ایفای نقش میکرد. اما او در همانجا نیز خوش درخشید و در مدت کوتاهی ریاست سازمان شیر و خورشید سرخ استان را بدست آورد.
او طی مدت ۳ سالی که در این سمت ماند، بانی و بنیادگذار بیمارستان فوق تخصصی قلب و عروق کوروش [حشمت جدید] و سپس بیمارستان روانپزشکی میرزاکوچک شد. کمی بعد، تاسیس دو بیمارستان در شهرهای آستانه اشرفیه و صومعه سرا جایگاه او را در بین مدیران عالی استان تثبیت کرد و به او بیش از گذشته اعتبار بخشید.
بنابراین وقتی پایش به شهرداری رشت رسید، بیش از یک دهه بود که در استان مناصب مهمی را پشت سرگذاشته و بسیاری از بزرگان و زعمای شهر به اعتبار، درایت و شجاعت او سرتعظیم فرود میآوردند. مردی که در اوج ملی شدن نفت، در جنوبی ترین نقطه کشور، مقام فرمانداری آبادان را عهده دار شده بود، حالا در بزرگترین شهر شمالی کشور میتوانست میراث شاخصی از خود برجای گذارد.
اهمیت و ارزشهای شیرخانی آن بود که از پایین ترین مشاغل دولتی، به تدریج و در کوران کشمکش های سیاسی ـ اداری، پله به پله گام های بزرگتری نهاد و خود را در جایگاههای شایستهتری یافت. او به رغم آنکه، ریشههای بومی نداشت، اما خود را محکوم به جغرافیا نکرد.
به همین جهت بود که وقتی بلوار شهید انصاری ـ فرودگاه رشت را کلنگ میزد، هم انجمن شهر و هم بزرگان بازار هرکدام قدم پیش نهاده و پشتیبانی مالی و لجستیک پروژه را برعهده گرفتند. از همین رو بود که او طی کمتر از دو سال از مدیریت شهری رشت، هم به دستگاه شهرداری انسجام بخشید و هم به پروژههای شهری بهای بیشتری داد. پروژههای احداث بیمارستان های حشمت و میرزا کوچک جنگلی، احداث بلوار شهید انصاری ـ فرودگاه سردار جنگل، احداث چهار راه گلسار و مجسمه اسب دریایی، شروع احداث کمربندی ـ رینگ شهر، احداث زنجیره بلوارهای ورودی و خروجی، بخش پایانی خیابان شهید مطهری و خیابان لاکانی، کلنگ استادیوم خوش عقیده (شهید نامجوی فعلی) و احداث پل خیابان تختی……مهمترین پروژههایی بود که او به سرانجام رساند. اگرچه بخشی از این پروژه ها اهتمامی بود که بنای اولیه آن در دوران ریاست شیر و خورشید سرخ و حتی در دوره شهرداران قبلی، گذاشته شده بود، اما استمرار و تداوم اجرای پروژهها، یکی از خصلتهای نیکوخصال شیرخانی بود.
صادق خلیلی زمانی برصندلی ریاست شهرداری نشست که ایران در وخیم ترین شرایط اقتصادی کشور بسر میبرد. شهرها، نه تنها بودجه چندانی نداشتند که میبایست آذوقه و مایحتاج عمومی رزمندگان را نیز تامین میکردند. دقیقا مقطعی که، هاشمی رفسنجانی در خاطراتش از خالی شدن خزانه کشور سخن به میان آورده و یادآوری کرده بود که کشور حتی نمیتوانست بند پوتین رزمندههای جنگ را تامین کند.
اهمیت و ارزشهای شیرخانی آن بود که از پایین ترین مشاغل دولتی، به تدریج و در کوران کشمکش های سیاسی ـ اداری، پله به پله گامهای بزرگ تری نهاد و خود را در جایگاههای شایسته تری یافت. او به رغم آنکه، ریشه های بومی نداشت، اما خود را محکوم به جغرافیا نکرد.
عشق او به کار و خدمت به انسان و البته اعتبار و پشتوانه سیاسی ـ اجتماعی او در مناصب سیاسی کلان کشور از او شهرداری با کفایت و خدمتگذاری راستین به جامعه معرفی کرد.
صادق خلیلی عباس آبادی (۱۳۶۷ـ۱۳۶۶)
یک دهه پس از آغاز انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی، صادق خلیلی عباس آبادی اولین شهردار غیربومی پس از شیرخانی بود که به پیشنهاد حمید حاجی عبدالوهاب استاندار وقت، در سال پایانی جنگ، به عنوان شهردار رشت معرفی شد.
او پیش از مدیریت شهرداری رشت، شهردار شهرهای نکا، فریدونکنار، تنکابن و بابل در همسایگی استان گیلان را تجربه کرده بود که به جهت ساختار و بافت شهری، کم و بیش مشابه شهرستان رشت بود. مردی اخلاق گرا و متدین که به فضایل و خصایل انسانی بیشتر شهره بود.
پیش از او، اسماعیل فلاح، مسوولیت شهرداری رشت را برعهده داشت که از اقدامات اجرای او، این شهر، نه گامی به جلو رفت، نه گامی به عقب نشست. او ماموریت داشت که تنها به تثبیت وضعیت موجود بپردازد. در عوض، صادق خلیلی وقتی عهدهدار شهرداری رشت شد آشکارا بدنبال احیای شهر و سازندگی بود منتهی ایران در سال ۶۷، در وخیم ترین شرایط اقتصادی کشور بسر میبرد. از سه سال مانده به پایان جنگ، نه تنها بودجهای برای شهرها باقی نمانده بود که شهرهای پشت جبهه، ماموریت داشتند آذوقه و مایحتاج عمومی رزمندگان را نیز تامین کنند. به نحوی که، هاشمی رفسنجانی در آخرین جلسات فرماندهان نظامی جنگ، از خالی شدن خزانه کشور اظهار نگرانی کرده و گفته بود کشور حتی نمیتواند بند پوتین رزمندههای جنگ را تامین کند.
در نتیجه، طی یکسالی که صادق خلیلی، بر مسند شهرداری نشست، مدیریت او بر دستگاه شهرداری تنها در حد بقا بود. در نتیجه، جز خدمات شهری روزانه و تعریض خیابان لاهیجان و ساماندهی اولیه تازه آباد رشت اقدام موثری از خود نشان نداد.
ابراهیم خلیلی نگاه خود را هرگز به تضاد منافع حاکم بر شورای شهر و شهرداری معطوف نکرد. به واقع، نه حضورش در شهرداری، اراده و خواست او بود و نه اجماعی که پس از ۹ ماه درحذف او صورت گرفته بود برایش قابل درک بود. به تعبیر روشنتر، برای او هرگز مهره گردانان این عرصه قابل بازخوانی نبود.
اگرچه ایدههای بزرگی داشت اما متناسب با ضروریات آن روزهای شهر نبود. به رغم این، دو نکته در انتصاب و مدیریت او نهفته بود که نشانهای از تدبیر عاقلانه عبدالوهاب در انتصاب او بود و آن اینکه، خلیلی، پیش از شهرداری رشت، شهرداری چندین شهر را در تراز شهرستان رشت، مدیریت کرده بود و با فضای عمومی این نوع شهرها آشنایی داشت و دوم اینکه، پس از مدیریت رشت، او همواره پستهای مهم در همین قد و قامت را تجربه کرد. شهرداری ساری، سنندج، بروجرد، اراک و بعدها شهرداری منطقه ۱۳ تهران تنها بخشی از این پست ها در دهه ۷۰ و ۸۰ بود.
ابراهیم خلیلی (۱۳۹۳-۱۳۹۲)
ابراهیم خلیلی اولین شهردارغیربومی در دوران حاکمیت شوراهای شهر بود. او ربع قرن پس از صادق خلیلی عباس آبادی ـ دومین شهردار غیربومی ـ در ۱۴ مهر ۱۳۹۲ ه.ش با ۱۱ رای موافق، سه رای مخالف و یک رای ممتنع، شصت و سومین شهردار رشت شد. پیش از آن، در شهرهای مختلفی همچون مهرشهر، هشتگرد، نظرآباد، چهاردانگه و مناطق ۳، ۱۶، ۱۸و ۱۹ تهران شهردار بود. او ۹ ماهی در شورای چهارم، مدیریت شهر رشت را برعهده داشت و به حد نسبتا ملایمی بدنه شهرداری را از التهابات دائمی دور کرد.
با اینهمه، خود درگیر و دار اختلافات جناح بندیهای شورا شد و نتوانست بیش از ۹ ماه دوام آورد. در همین مدت کوتاه نیز پروژههایی را اجرا کرد. افتتاح پارک مفاخر، اجرای احداث زیرگذر شهید رجایی، احداث ۲۲ پل عابر پیاده، ساماندهی ورودی های شهر رشت، کلنگزنی ترمینال غرب و فاز اول جمع آوری آبهای سطحی در دوره او اجرا و بعضا افتتاح شد. اهمیت او در این بود که منش و مشرب فکری ملایم با جنبه های انسان دوستانه داشت اما تنوع مشاغل پیشین او از جمله سرپرستی فرمانداری شهر ری تا قائم مقام اداره ورزش تهران و مدیرعامل کارخانجات پوشاک مقدم تا معاون فنی کارخانه آبگینه از یکسو و از سوی دیگر فقدان تمرکز او در مدیریت شهری و شناخت ناکافی از فضای عمومی شهر و روابط در هم پیچیده شورا، مدیران شهرداری، نمایندگان مجلس و افراد متنفذ باعث شده بود که تسلطی در مباحث و معضلات شهری بدست نیاورد و شاید به همین دلیل، مهندسین و کارآموختگان شهری، کمتر به نظرات کارشناسی او ایمان میآوردند.
نصرتی به زودی دریافت که اختلافات و تنش های ناشی از تضاد منافع اعضای شورا و برخی از مدیران شهری، بیش از آنکه جدل و تضارب آراء برای حل بحران شهری و شهروندی بوده باشد، اغلب به بازتولید خشونتی منتهی میشد که در جذب منافع حداکثری در صحن شورا یعنی همان ساحت قدرت به نمایش در می آمد.
او اگرچه ایده های نسبتا ایده آلی چون شهر خلاق خوراک شناسی ارائه داد اما هرگز تضاد منافع حاکم بر شورای شهر را نتوانست به خوبی ردیابی کند. چند ماه پس از عزل او، یکی از مشاوران شهرداری گفته بود: «نگاه او هرگز به تضاد منافع حاکم بر شورای شهر و شهرداری معطوف نشده بود. به واقع، نه حضور او در شهرداری، اراده و خواست او بود و نه اجماعی که درحذف او صورت گرفته بود برایش قابل درک بود.
به تعبیر روشن تر، برای او هرگز مهره گردانان این عرصه ملموس نبود.» بنابراین، به یک تعبیر، او در جایگاهی نشست که بدون حاشیه، روابط دیگری شکل گیرد و چون محل دقیق منافع گروهها را نمییافت بنابراین، سهوا مطابق امیال آنها هم عمل نمیکرد که آن روابط به سهولت پیش رود. در نتیجه شورا و شاید لابی های قدرت، مدت کوتاهی توانست او را در جایگاه یک شهردار تحمل کنند.
مسعود نصرتی(۱۳۹۷ـ۱۳۹۶)
مسعود نصرتی، آخرین شهردار غیربومی پیش از ناصر حاج محمدی بود که او نیز همچون سلف خود، کمتر از ۱۱ ماه بیشتر دوام نیاورد. او پیش از شهرداری رشت، این بختیاری را داشت که سالهای مدیدی در بدنه شهرداری قزوین در پستهای مختلف مدیریتی خدمت کرده بود و در این دستگاه یک مدیر ورزیده و کارآزموده محسوب میشد.
نصرتی در سیزدهم شهریور ماه ۱۳۹۶ ه.ش با ۱۱ رأی قاطع اعضای پنجمین دوره شورای اسلامی شهر رشت به عنوان شصت و پنجمین شهردار رشت و اولین شهردار منتخب پنجمین شورای شهر انتخاب شد. در دوره کوتاه مدیریتش، بیشترین خدمت او، بازپرداخت نزدیک به ۲۰۰ میلیارد تومان بدهیهای انباشته شده پیمانکاران دوره ثابت قدم بود که به کوهی از بدهی ها تبدیل شده بود.
از سوی دیگر، در همین مدت کوتاه او توانست بودجه ۱۵ میلیارد تومانی قطار شهری را که از فهرست بودجه مصوب دولت خارج شده بود احیا کند و مجددا این را در اولویت و دستور کار سازمان برنامه قرار دهد و شاهد مهمتر از همه، متانت و بردباری توام با احترام او، گفتمان حاکم بر شورا و شهرداری را متحول کرد. این کوشش زاید الوصفی بود که در کمتر از یازده ماه عملی و در بین اعضای شورا حاکم شد. با اینهمه، به رغم موفقیت ها و کامیابی ها در این دوره، نصرتی به زودی دریافت که اختلافات و تنشهای ناشی از تضاد منافع اعضای شورا و برخی از مدیران شهری، بیش از آنکه جدل و تضارب آراء برای حل بحران شهری و شهروندی بوده باشد، اغلب به بازتولید خشونتی منتهی میشد که در جذب منافع حداکثری در صحن شورا یعنی همان ساحت قدرت به نمایش در میآمد.
درایت و کیاست او این بود که پیش از آنکه دیگران از اعتبار و پشتوانه او منافعی را دنبال کنند به تشخیص خود، زودتر از موعد از صندلی ریاست برخاست و تن به استعفا داد تا خود را در جایگاه بهتری نشاند. بعدها، در آن جایگاه ـ رئیس سازمان همیاریهای شهرداریها کشور ـ با اعطای بودجه ۹۱۰ میلیارد ریالی به شهرداری رشت در دوره حاج محمدی، منشاء خیر و خدمات تحسین برانگیزتری نسبت به ریاست او در دستگاه شهرداری رشت شد.
سرنوشت چهار شهردار غیربومی دهههای گذشته، بیش از آنکه معطوف به جغرافیا و عیار آنها به روابط در هم تنیده با قدرت و لابی های سیاسی مورد ارزیابی قرار گیرد، به اصالت و اعتبار آنان در مناصب گذشته، دانش و تجارب ارزنده شان در پستهای پیشین معنا یافته است. از میان این چهار تن، دو شهردار که پیش از ریاست شهرداری رشت، در مناصب و جایگاههای مهمتری بودهاند توانستند با اندوخته های مدیریتی، پشتوانههای سیاسی ـ تشکیلاتی در مجال کوتاهی که به آنها تعارف شده بود منشا خدمات ارزندهای شوند.
آثار و عملکرد ارزشمند آنان، بیش از آنکه به جایگاه و نقش آفرینی شوراها و نمایندگان مجلس، بسط یا محدود شده باشد بیشتر به اصالت و نقش کاریزمای آنان متکی بوده است والا کیست که نداند در این سالها، زیان و مضار شوراها همواره بیشتر از خدمات آنها بوده است. اما تاریخ ـ دست کم ـ در همین شهر کم سراغ ندارد، چنانچه مدیری شایسته، برنامهریز و سیاستمدار را بر کرسی بنشانند میتواند خدمات ارزندهتری از او انتظار داشته باشند.