«صادق بریرانی» سال ۱۳۰۲ خورشیدی در بندرانزلی چشم به جهان گشود. او از اولین نسل هنرمندانی بود که همسنگ و همقدم با نیما و جریانی که در ادبیات ایجاد کرده بود، سعی داشت همان بدعت و نوآوری او را در فضای هنرهای تصویری کشورمان ایجاد کند.
ایران به درآمده از رخوت و سستی دوران قاجار که سعی داشت با فضای هنرهای تصویری جهان معاصر خود همکلام شود و البته این مهم به آسانی شکل نگرفت چون رخت تازه به تن فرهنگ کردن هرگز آسان نبوده و البته نیست؛ چرا که این فرهنگ است که همیشه غالب است و شکل میدهد و نه بالعکس.
دانشگاه تهران که تاسیس شد، یکی از دانشکدههای زیرمجموعهی آن دانشکدهی هنرهای زیبا بود که به ریاست و همت «آندره گدار» شروع به کار کرد. و اما در این میان باید گفت، یکی از نخستینها و مستعدترینها، صادق بریرانی بود. او پس از پایان تحصیلات خود در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به اروپای پس از جنگ دوم رفت؛ ایتالیا و فرانسه نخستین مقصدهای او بودند. بریرانی سعی داشت ضوابط و جهان تصویری تازه را کشف کند، چیزی که برای دانشجویان آن روز ایرانی بسیار ناآشنا و سخت بود.
وی در ایتالیا با طراحی گرافیک آشنا شد؛ مفهوم تازهای که محصول جهان پرتکاپو و اروپای از جنگ به در آمده بود که سعی در باز تعریف تمام مفاهیم داشت. بریرانی با زیرکی بسیار این بروز شدن و هنر مدرن اروپا را مطالعه کرد. زندگی او و همقطارانش اولین تجربیات تصویری مدرن انسان ایرانی است. او یکی از موفقترین طراحان پوستر ایرانی در نسل نخست است. در آن سالهای که با تحقیر، طراحی گرافیک را نقاشی تبلیغاتی میگفتند!
فراموش نکنیم تلاش بریرانی و جمع یارانش بود که فضا برای تجربه کردنهای نسل بعد را فراهم کرد. نسل بعدی که اکثرا در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران از شاگردان او بودند؛ از جمله مرتضی ممیز، فرشید مثقالی، آیدین آغداشلو و ….
او در ابتدای شکلگیری فستیوال فیلم تهران مدیر هنری و طراح گرافیک این رویداد بود اما از دورهی دوم، مرتضی ممیز برجای او نشست. بریرانی در کنار کار حرفهای و تدریس در محیط آموزشی، مقام مشاور در وزارت فرهنگ و هنر وقت را بر عهده داشت.
گفتنیست، از نخستین تلاشها برای بومیسازی آموختههای غربی را میتوان در آثار بریرانی سراغ گرفت. او خیلی زود برای خلق شخصیتی شرقی در آثار تصویری خود کوشید. گریزان بود از تسلیم بودن در مقابل سوغات فرهنگ غرب. وی بدون آلوده شدن به شعارهای حزبی چپ، حقیقتا سعی کرد مقلد چهارچوبهای فرهنگ غرب نباشد و این یکی از اصلیترین چالشهای آثار بریرانی بود.
بسیار زود در جستجوهای پیگیرش به خوشنویسی شرق دور رسید و مجذوب شخصیت سیال و عمیق آن شد. سالها تلاش کرد تا بلکه به فصل مشترکی تصویری بین حروف و خوشنویسی ایرانی و خاور دور برسد. این جستجوها روح شرقی خاصی به آثار بریرانی بخشید.
بریرانی از موثرترین شخصیتهای معاصر بود که در معرفی فرهنگ تصویری جهان مدرن به ایرانیان و صد البته معرفی هنر تصویری معاصر ایران به جهانِ پرتکاپوی آن سالها بسیار کوشید. کار تولید کرد، معلمی کرد و تا حد توان در مدیریت فرهنگی تاثیر هوشمند گمارد.
او سرانجام در زمستان ۱۴۰۳ این جهان خاکی را ترک گفت. درگذشت بریرانی پایان حلقهی آخر از نسل شریفی است که صادقانه کوشید، عاشقانه فرهنگ این سرزمین را پاسداشت و با کمال مناعت طبع به دنبال پاسخ درخور نماند. هرگز به دنبال بیرق افراختن و مرید پروراندن نبود، چون درک عمیقی از فرهنگ داشت و تاثیر او بر فرهنگ تصویری امروز ما همان قدر عمیق اما بی هیاهوست، آنچنان آرام که رفت. همیشه دوستش داشتم، هم خودش را و هم آثارش را .
*کارشناس ارشد طراحی گرافیک و عضو انجمن طراحان گرافیک ایران
نظرات بسته شده است.