۹۰ درصد چای کشور در گیلان تولید میشود؛ همچنین برنج، زیتون، کیوی، بادام زمینی و فندق گیلان مورد استقبال بازارهای جهانی قرار دارد. حتی گیلان را اولین تولیدکننده کیوی در کشور میشمارند. با این توصیفات شاید کسی باور نکند که چنین استانی که دائما خود را کاندید هاب ترانزیتی منطقه میداند حتی یک پایانه استاندارد صادرات محصولات کشاورزی ندارد.
این نیازی ضروری و مطالبه جدی تجار و بازرگانان، در شاخه غربی کریدور شمال _ جنوب نوستراک تا این لحظه هنوز در همان مراحل اولیه سیر میکند، از مرحله تصمیم خارج نشده است و گهگاهی نیز زینتبخش جلسات مسؤولان استانی و کشوری بوده و به آن وزن میبخشد.
استاندار گیلان در اواسط سال ۱۴۰۱ گفت که بازار محصولات صادراتی بخش کشاورزی استان را به فراتر از مرزها خواهد برد. پیش نیاز این اتفاق مهم هنوز فراهم نیست و ظاهرا قرار است ما همان مسیر بینتیجهای که در زمان زمامداری مدیران دولتی و استانداران گذشته برای داشتن یک پایانه صادراتی طی کردیم را مجددا طی کنیم.
عجیب است که بیش از یک دهه از زمان اعلام خبر تاسیس پایانه صادراتی محصولات کشاورزی در گیلان میگذرد اما عملا نتیجه کار هیچ است و هنوز این وعده تحقق پیدا نکرده است. بدون شک سالهای فقدان تحرک و انگیزه قرار نیست ایران و در نتیجه گیلان را به جایی برساند.
آثار واضح این عقبگرد و فرصتسوزی را همین حالا هم میتوان مشاهده کرد آن هم در دنیایی که کریدورهای جدید برای دور زدن ایران در یک قدمی ظهور هستند و حتی منازعات بیپایان خاورمیانه و بیثباتسازی آشکارا در غرب آسیا نتوانسته پیشنهاد دهندگان ایجاد کریدورهای جدیدی نظیر هند، عرب، مدیترانه را در جوار راهگذر شمال _ جنوب (نوستراک) در دو بخش بازوی شرقی و غربی از حرف و تصمیم بزرگشان دور کرده و منصرف سازد.
بدون تردید تاسیس پایانه صادراتی محصولات کشاورزی در استان گیلان نمیتواند بزرگتر از این تصمیمات بزرگ و بینالمللی باشد. با این حال میبینیم که چگونه اجرای آن دچار اما و اگر و روندی فرسایشی شده است. (مسیر غربی کریدور شمال _ جنوب کشورهای روسیه، جمهوری آذربایجان و جمهوری اسلامی ایران را شامل میشود، هر چند که هنوز حلقه مفقوده ریلی آن به مسافت ۱۶۲ کیلومتر بین رشت و آستارا به سرانجام نرسیده است.)
یکی از مهمترین دلایلی که برای عدم تاسیس پایانه صادراتی محصولات کشاورزی گیلان ذکر میشود اختلاف نظر در خصوص مکان جانمایی آن در رشت، منطقه آزاد انزلی و آستارا است. همه میدانیم که آستارا علاوه بر امکان حمل و نقل دریایی و خط ریلی آستارا – آستارا از موهبت مرز زمینی با کشور همسایه یعنی جمهور آذربایجان برخوردار است. از طرفی آستارا و تالش پیشرو در تولید و صادرات مرکبات به خصوص محصول استراتژیک کیوی هستند. منتقدان تاسیس پایانه صادراتی در رشت و انزلی معتقدند اگر قرار است پازل کشورمان برای انجام مبادلات تجاری منطقهای تحت کریدور ترانزیتی جنوب-شمال تکمیل شود، در درجه نخست باید به ملزومات و بدیهیأت این بیزینس بینالمللی توجه داشت.
یکی از این بدیهیأت، کاهش هزینه حمل و نقل کالاست که با استقرار پایانه صادراتی در مرکز گیلان شهر رشت و یا در منطقه آزاد انزلی به نحو قابل توجهی افزایش پیدا میکند و ضرر و زیان قابل توجهی را در زمان انتقال بار متوجه تولیدکنندگان، تجار و بازرگانان خواهد کرد. منتقدان اعتقاد دارند با احداث پایانه صادراتی در رشت و یا منطقه آزاد انزلی، صادرات و ترانزیت کالا همزمان با سیر صعودی هزینه حمل، عملا توجیه اقتصادی خود را از دست خواهد داد.
از طرفی بی توجهی به رخداد مهم پسروی آب دریای خزر و آسیب آن به زیرساختها، کشتیرانی و فعالیتهای دریایی نباید مورد غفلت قرار بگیرد. شاید اگر آستارا و منطقه آزاد انزلی را از این حیث کنار هم قرار دهیم کفه ترازو بیشتر به سمت آستارا سنگینی کند زیرا حتی اگر چنین وضعیتی برای خطوط کشتیرانی خزر در سواحل گیلان پدید آید آستارا فقط یکی از امکانات حمل و نقلی خود را از دست داده و هنوز دو فرصت دیگر در بخش ریلی و جادهای برای آن باقی میماند و این آیندهنگری درست همان چیزی است که افق دید بسیاری از تجار و بازرگانان و حتی کارشناسان مسائل اقتصادی را به خود جلب کرده است.
رشت به عنوان مرکز گیلان و مسیر اصلی در کریدور شمال – جنوب نوستراک، جایی که به صورت سنتی بسیاری از مراکز دولتی و اقتصادی در آن متمرکز است و منطقه آزاد انزلی به عنوان یک مسیر فرعی در کریدور با توجه به امتیازاتی که در بخش بندری و ریلی کسب کرده است در کنار آستارا سه کاندید نهایی برای تکمیل کریدور بینالمللی و شاهراه نوستراک در ایران محسوب میشوند.
با تکیه بر اصل تمرکززدایی و تصمیمگیری بر اساس خرد جمعی و منافع ملی، شاید بتوان گفت تاسیس پایانه صادراتی در خارج از شهر رشت میتواند نخستین قدم در مسیر توسعه متوازن و توزیع عادلانه فرصتها در سایر نقاط گیلان باشد که اتفاقا شایستگی خود را نیز به اثبات رساندهاند. ناگفته نماند که رشت در حالی بیشتر از یک دهه محل کشمکشها و وعدههای توخالی برای احداث پایانه صادرات محصولات کشاورزی شمال کشور شده که خود حتی از اولیهترین زیرساختها یعنی داشتن یک پایانه استاندارد میوه و مرکبات محروم است.
فارغ از همه موضوعاتی که در مورد شایستگیهای سه کاندیدای مهم برای تاسیس پایانه صادراتی محصولات کشاورزی گیلان برشمرده شد آن چیز که بسیار آزار دهنده است این است که هنوز برای اجرای این زیرساخت مهم عزم لازم پدید نیامده و توجیهگران، اختلاف نظر بر سر انتخاب یکی از کاندیداهای سهگانه یعنی رشت، منطقه آزاد انزلی و آستارا را دستمایه این تاخیر قرار میدهند.
متأسفانه چه به مذاق ما خوش بیاید و چه نیاید با چنین روحیه خود تحریمی، ما هنوز نتوانستیم به یک بازیگر کلیدی برای مبادلات تجاری منطقهای، فرا منطقهای و یا بینالمللی تبدیل شویم. زیرا هنوز حتی نتوانستیم از مرحله تصمیم گذر کرده و خود را برای اجرای همان تصمیم که ناشی از خرد جمعی و با تکیه بر اصل منافع ملیست آماده سازیم. در اینجا شاید خالی از لطف نباشد که به اثر کبری – یکی از پدیدههای معروف در روابط بین الملل مراجعه کنیم. یعنی فقدان افق تصمیمگیری مناسب درحل مسائل که میتواند عواقب پیشبینی نشده و خطرناکی را به همراه داشته باشد. خوب است همه کسانی که در مسیر تاسیس پایانه صادرات محصولات کشاورزی گیلان سنگاندازی کرده، یا تعلل میکنند و دلسوزی و تحرک خاصی از خود نشان نمیدهند و یا با تصمیمات خود اجرای این تصمیم مهم را اینچنین به تاخیر میاندازند بدانند بر اساس پدیده اثر کبری، تبعات این خسارت گریبان همه را خواهد گرفت، در کارنامه عملکرد هر مسؤولی به خوبی ثبت میشود و هزینهها را برای کشور به خصوص گیلان برای ایفای نقش تاثیرگذار در حوزه مبادلات تجاری در کریدورهای جهانی افزایش خواهد داد.
خوشبختانه گیلان چه بخواهد چه نخواهد در مسیر شاهراه قرار گرفته است. بدون تردید سالها عقب ماندگی گیلان آن هم با این همه مزیت پیدا و پنهان و فرصتهایی که دارد سختتر از اعتلای نقش گیلان در کریدورهای تجاری خواهد بود. امری که حداقل در یک دهه اخیر به دست توانای مسؤولان ما رنگ واقعیت به خود گرفت.