زبان گیلکی، بهعنوان یکی از زبانهای ایرانی، به درازنای تاریخ ایران، حداقل از دوره اشکانیان و پهلوی میانه تاکنون سابقه و رواج دارد. طبیعی است این زبان باستانی بعد از آمدن اعراب به ویژه در دوره علویان و زیدیان کمکم با عربی درآمیخت و دچار تحول شد. قدیمیترین متن بازمانده به این زبان در قرون اولیه اسلامی تفسیری از قرآن و در قالب شعر، دیوان معروف پیرشرفشاه دولایی، شاعر و عارف قرن هشتم ﻫ .ق است.
بعد از جنگ جهانی اول و ظهور بلشویسم و کمونیسم و تغییر سیاست در کشور و در نتیجه بستهشدن دروازههای اروپا بر روی گیلان، همزمان با تأسیس مدارس جدید و آموزش پرورش نوین و اجباریشدن آموزش به زبان فارسی در مدارس ابتدایی و بروز ملیگرایی متمرکز و قبول سیاست ایرانشهری، گیلکی وارد مرحله جدیدی از وضعیت زبانی در دوره معاصر گردید
با الحاق گیلان به دولت مرکزی صفوی و از دست دادن استقلال در قرن دهم، زبان گیلکی دچار تحول دیگری شد و دامنه واژگانی آن با فارسی و ترکی هم درآمیخت. در دوره مشروطه و ادامه آن نهضت جنگل تا اوایل دوره پهلوی اول که روزنههای دنیای نو به روی گیلان باز بود، ضمن قبول و پذیرش برخی واژههای غربی بهویژه از فرانسوی و روسی، گیلکی همچنان قائم به ذات استوار و پایدار زبان عام و عموم گیلانیان بود. اما بعد از جنگ جهانی اول و ظهور بلشویسم و کمونیسم و تغییر سیاست در کشور و در نتیجه بستهشدن دروازههای اروپا بر روی گیلان، همزمان با تأسیس مدارس جدید و آموزش پرورش نوین و اجباریشدن آموزش به زبان فارسی در مدارس ابتدایی و بروز ملیگرایی متمرکز و قبول سیاست ایرانشهری، گیلکی وارد مرحله جدیدی از وضعیت زبانی در دوره معاصر گردید. در این دوره، پدیده دو زبانگی و استحاله زبانی اتفاق افتاد. پدیده دو زبانگی گیلکی را تا مرحله بحران پیش برده است. بهنحوی که امروز، جزو زبانهای آسیبپذیر و در معرض خطر قرار گرفته است. در حال حاضر این زبان روزگار چندان خوشی ندارد.
وقتی حال و روز زبان گیلکی چنین باشد که کارشناسان گواهی میدهند و مستندات آن دیده و حس میشود، طبیعی است که باید پذیرفت گیلکی در شعاع مخاطره قرار گرفته است. این مخاطره یا بهتر است بگوییم مخاطرات در ابعاد مختلف وجود دارد. من این مخاطرات را به دو دسته تقسیم میکنم.
الف – مخاطرات موجود و تجربهشده و محسوس
ب – مخاطرات در حال زایش، ناشناخته و نامحسوس
وقتی زبانی از دهان کودک، نوجوان و جوان افتاد، مشکل بتوان آن را در نظام آوایی، خاطرداشت واژگان و استفاده از ساختار دستوری درست آن بهکار گرفت. اگر زبان گیلکی در طول مثلا ۲۰۰۰ سال بر زبان مردم گیلان ساری و جاری بود، با روند حاضر و اتفاقات پیدا و ناپیدایی که در پیش است مشکل بتوان چند دهه دیگر تاب مقاومت آن را شاهد بود. بنابراین سرعت نابودی آن در دهههای پیشرو شتاب بیشتری خواهد یافت و دور نیست، با مرگ آخرین نسلی که این زبان را در محاورات خود بهکار میگیرد، زبان گیلکی خاموش شود
مخاطرات موجود و تجربهشده از نوعی است که برای همه گویشوران زبان گیلکی محسوس و آشناست از جمله:
عدم اقدام به آموزش زبان گیلکی در مقابل آموزش همهجانبه و فراگسترو مستمر به زبان فارسی.
عدم وجود نهادهای مدنی فعال در حوزه فرهنگ بومی در راستای تشویق و ترغیب مردم به حفظ و پاسداشت هویت بومیخود در چهارچوب هویت ملی و بزرگ ایرانی.
فقدان قدرت اجتماعی و اقتصادی زبان گیلکی در جامعه، بازار و اقتصاد بخاطر وابستگی شدید به مرکز، فقر گسترده، بیکاری و مهاجرت.
منفعل بودن ادارات فرهنگی، آموزشی و پرورشی، میراث فرهنگی، دانشگاه و امثال آن در حفظ هویت فرهنگی بویژه زبان.
نقش ایذایی رادیو و تلویزیون منطقه در استفاده کاذب از زبان گیلکی به عنوان زبان محاوره از نوع لودگی، شوخی و مطایبه و القای حس شرمساری به شنوندگان.
عدم تمایل خانوادهها به یاد دادن زبان گیلکی به فرزندان خود متأثر از اعمال سیاست حاکم.
عدم تشویق و توجه متولیان فرهنگی نسبت به ارزش کارکرد فعالان فرهنگ بومی و شاعران و نویسندگان گیلکیپرداز و در نتیجه در محاق قرار گرفتن آثار آنان بویژه آثار فاخر علمی و ادبی و پژوهشی در حوزه زبان و ادبیات گیلکی.
از اینگونه موارد بازدارنده، بسیار میتوان نام برد که همه ریشه در پروپاگاندای ایرانشهری دهه اول قرن گذشته دارد که بهجای توجه موازی به زبانهای ایرانی و همسطحسازی آن در مناطق قومی، همزمان با تعلیم زبان ملی و رسمی فارسی که نیاز جامعه ایرانی بوده و هست، از ارزش زبانهای بومی ایرانی فروکاست و از نظر روانی تأثیرات سوء، بر خانوادهها گذاشت.
ما این مخاطرات را به خوبی میشناسیم اما راه چارهای برای آنها عرضه نکردهایم یا اگر عرضه شد از سوی نهادهای فرهنگی، دولت و جامعه مورد توجه و استقبال قرار نگرفت و پیگیری نشد و در نهایت درهاله تلاشهای فردی و شخصی ماند.
شاید بتوان به مدد تکنولوژی جدید و حضور پررنگ دنیای مجازی و استفاده از هوش مصنوعی و امکان تغییر سیاست در حکمرانی و اتخاذ یک شیوه دموکراتیک حکمرانی در کشور، امکان برگشت به وفاداری به زبان و ایجاد علایق و دلبستگی و احیای هویت، به احیای زبان گیلکی کمک کرد و خطر را از سرگذراند
اما مخاطرات آینده، ناشناخته و غیرمحسوس بهنوبه خود در تقابل با زبان گیلکی کم نیستند و با توجه به روند موجود که پیش میرود از عوامل بازدارنده و نهایتا میراینده زبان گیلکی هستند. مهمترین و خطرناکترین آنها عبارتند از:
۱. پیری جمعیت گیلان. پیری هر جامعه قومی، میرایی نهایی فرهنگ آن جامعه را دربردارد.
۲. درهم کردی ترکیب جمعیتی مهاجر بهویژه در دهه اخیر در گیلان، ناشی از تغییرات اقلیمی و سوء سیاست حکمرانی که برخی از هموطنان به ناچار از مناطق خشک، کنده شده به شمال کشور و گیلان روی میآورند.
۳. عدم رغبت جوانان گیلانی به ازدواج و فرزندآوری در نتیجهی فقر اجتماعی و عدم امنیت اقتصادی و آرزوی عمومی مهاجرت به خارج از کشور.
۴. رشد منفی جمعیت یعنی توالد کمتر از میزان مرگ و میر «طوری که اخیرا مسؤولان رده بالای کشوری گفتهاند تا سه دهه آینده قومی بهنام گیلک و زبانی بهنام گیلکی وجود نخواهد داشت. چون تولد در آن نسبت به مرگ و میر پایینتر از حد معمول است.» (نقل به مضمون)
۵. مرگ آخرین نسل گیلکانی که هنوز به گیلکی تکلم میکنند یعنی طیفی از جوانان امروز که به پیران آینده بدل میشوند و دیگر جایگزینی نخواهند داشت چون کودکانشان گیلکی فرا نمیگیرند.
وقتی زبانی از دهان کودک، نوجوان و جوان افتاد، مشکل بتوان آن را در نظام آوایی، خاطرداشت واژگان و استفاده از ساختار دستوری درست آن بهکار گرفت. اگر زبان گیلکی در طول مثلا ۲۰۰۰ سال بر زبان مردم گیلان ساری و جاری بود، با روند حاضر و اتفاقات پیدا و ناپیدایی که در پیش است مشکل بتوان چند دهه دیگر تاب مقاومت آن را شاهد بود. بنابراین سرعت نابودی آن در دهههای پیشرو شتاب بیشتری خواهد یافت و دور نیست، با مرگ آخرین نسلی که این زبان را در محاورات خود بهکار میگیرد، زبان گیلکی خاموش شود.
تلاشهایی که در سالهای اخیر در تولید آثار ادبی، انتشار کتاب و مجله، استفاده از زبان در سخنرانیها، آیینها و مراسم، و نیز تلاش طیفی از نخبگان فرهنگی و بازگشت به خویش بخشی از جوانان غیرتمند گیلک از خود نشان میدهند، امیدوارکننده است.
شاید بتوان به مدد تکنولوژی جدید و حضور پررنگ دنیای مجازی و استفاده از هوش مصنوعی و امکان تغییر سیاست در حکمرانی و اتخاذ یک شیوه دموکراتیک حکمرانی در کشور، امکان برگشت به وفاداری به زبان و ایجاد علایق و دلبستگی و احیای هویت، به احیای زبان گیلکی کمک کرد و خطر را از سرگذراند. اما دنیا در حال تغییر است و بسیاری از تغییرات برگشتپذیر نیستند و بعید نیست گیلکی هم دچار آن اصل بدیهی شود که میگوید «زبانها نیز میمیرند» چون هیچ چیز پایدار نیست.
روزنامهنگار، محقق، شاعر و داستاننویس گیلک و مدیر مسؤول مجله گیلهوا