مشروطهی گیلان و بررسی علل ایجاد آن به عنوان یکی از عناصر مؤثر در تجدید حیات جنبش مشروطیت، از اهمیت بالایی برخوردار و آگاهی به نقش ارامنهی ایران در این تحولات حائز اهمیت بسیاری است.
بررسی این موضوع بیانگر تأثیرگستردهی آنان در ورود اندیشههای سیاسی نوظهور به گیلان و دیگر مناطق مهم کشور است که این امر بیشتر از طریق تأسیس مدارس، انتقال کتب و نشریات، برپایی تظاهرات و تبلیغات احزاب انجام میشد. ارامنهی شرکتکننده در مشروطهی گیلان علاوه بر وفاداری به آرمان ایجاد ارمنستان مستقل و حفظ موجودیت مردم ارمنی، به دلیل ارتباطات خود با اروپاییان با مفهوم دموکراسی آشنا و دلبستهی آزادی بودند و جنبش مشروطه را به مثابهی رستاخیزی برای ایران و حتی شرق میانه میدانستند.
مدارس ارمنی
نخستین کوشش ارامنه برای برپایی مدرسه در گیلان همزمان با ساخت اولین کلیسای آنان در این سرزمین بود. در آغاز تمام امور مدارس زیر نظر کلیسا و کشیش آن قرار داشت اما بعد از مدتی، نظارت آن در اختیار هواداران احزاب ارمنی قرار گرفت.
آغاز به کار مدرسهای بهنام «مریمیان»، نقطهی عطفی در زندگی ارامنهی گیلان بود. تأسیس کتابخانهی مدرسهی «مسروپیان» از دیگر امور تأثیرگذار بر اوضاع فرهنگی گیلان در عصر مشروطه به شمار میرود. این کتابخانه در دههی۸۰ قرن نوزدهم تأسیس و به تدریج با کمک افراد نیکوکار تعداد کتابهایش به ۵۰۰۰ جلد رسید که در آن دوره جالب توجه است.
ارامنهی شرکتکننده در مشروطهی گیلان علاوه بر وفاداری به آرمان ایجاد ارمنستان مستقل و حفظ موجودیت مردم ارمنی، بهدلیل ارتباطات خود با اروپاییان با مفهوم دموکراسی آشنا و دلبستهی آزادی بودند.
یکی از چهرههای نامدار ارامنهی گیلان، «گریگور یقیکیان» بود که مدتی در انزلی زندگی و در مدرسهی رشدیهی آن شهر تدریس میکرد. او قصهنویس، مترجم، روزنامهنگار و سیاستمداری توانا بود و تأثیری به سزایی بر آشنایی مردم با مسائل روز دنیا برجای گذاشت.
نقش ارامنه در سوسیال دموکراسی ایران
نخستین تشکلهای سیاسی و اجتماعی که متمایل به سوسیالیسم بودند، در اواخر قرن نوزدهم توسط ارامنه در شهرهای رشت و تبریز ایجاد شد. ارامنه در دو دههی پایانی این قرن بهدلیل ظلم و ستم دولت عثمانی به ایران پناه آوردند و در شهرها و روستاهای گیلان پراکنده شدند.
دولت ایران، عبور آنان از مرزهای کشور برای مبارزه با عثمانی را نادیده میگرفت و حتی در دورهی کشتار ارامنه، از آنان طرفداری میکرد. این شرایط مساعد، زمینه را برای فعالیت احزاب ارمنی در ایران و تأسیس شعبههای آن در شهرهایی چون انزلی و رشت فراهم ساخت.
این احزاب علاوه بر فعالیت در ایران، به سوسیال دموکراتهای روسیه یاری میرساندند و در نقل و انتقال نشریات آنان سهیم بودند؛ امری که باعث آشنایی بیشتر ایرانیان، به خصوص مردم گیلان با اندیشهی سوسیال دموکراسی شد.
حزب داشناکسیون
داشناکها عقایدی نزدیک به جناح بلشویک حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه داشتند که آمیخته با ناسیونالیسم ارمنی بود. داشناکها با پراکندن عقاید خود در میان قومیتهای مختلف، نقش مهمی در رواج اندیشههای منجر به انقلاب مشروطیت ایران داشتند.
آنان با تأسیس مدارس ارمنی در رشت و انزلی نسبت به تشکیل گروههای مختلف فرهنگی اقدام و اهداف خود را پیگیری میکردند. ریاست داشناکهای گیلان با «یپرم داویدیان» معروف به یپرمخان ارمنی بود.
علاوه بر یپرم، دیگر اعضای سرشناس این حزب در گیلان عبارت بودند از آوادیس ارمنی، الکساندرامیرخانیان، خاچاطور میناسیان و مانند آن. یپرمخان از طرف تشکیلات گیلان این حزب در گردهمایی پاییز ۱۲۸۵ شمسی داشناکها در تبریز شرکت کرد و نظرات شرکتکنندگان به کنگرهی چهارم داشناکسیون در وین منتقل و مواضع آیندهی آنان را در قبال انقلاب مشروطهی ایران مشخص کرد: «با توجه به اینکه جنبشهای فعلی ایران سبب بیداری بیشتر مردم گشته و ممکن است باعث پدیدههای مهم و رستاخیز ایران و حتی شرق میانه شود.
«سرگو اورجونیکیدزه» که در دورهی استبداد صغیر به منظور شرکت در مبارزه با محمدعلیشاه به ایران آمده بود و در رشت به سر میبرد، در نامهای در سال ۱۹۱۰ میلادی به لنین، از دریافت روزنامهی «لوگوس» ارگان سوسیال دموکراتهای منشویک از طریق ارمنیان انزلی خبر داده است.
به علاوه با در نظر گرفتن نتایج آن نهضت،کنگره به عموم سازمانها و افراد داشناکسیون در ایران توصیه میکند تا با کلیهی وسایل و امکانات در به ثمر رساندن آن نهضت بکوشند. باید در نهضت بیداری و آزادیخواهی ایران، آرمانو اندیشهی دمکراتیک راستین زحمتکشان را که ملهم از مرامنامهی حزب داشناکسیون میباشد، تلقین و تزریق نمود.»
حزب هنچاک
این حزب در سال ۱۸۸۷ میلادی توسط عدهای از ارامنه در شهر ژنو تأسیس گردید. هنچاکها با اینکه در برخی از شهرهای ایران فعالیتهای اجتماعی و روشنگرانه انجام میدادند، اما تا قبل از سال ۱۹۰۸ به شکل رسمی درگیر انقلاب مشروطه نشدند که مهمترین علت آنرا میتوان نگرانی آنان از سرایت درگیریها به حوزهی مذهبی و قومی دانست.
گریگور یقیکیان که پیش از این به او اشاره کردیم، ریاست حزب هنچاک در گیلان را برعهده داشت و دوستی و روابط وی با کریمخان و سردارمحیی، دو برادری که از شخصیتهای مطرح مشروطه در گیلان بودند موجب شد تا آنان بیش از پیش با تحولات و انقلابهای ملتها و احزاب سیاسی جهان آشنا شوند.
فعالیتهای مطبوعاتی
مطالعهی مطبوعات اروپایی در روحیهی ایرانیان و آشنایی آنان با مفاهیم جدید سیاسی از جمله سوسیالیسم، دموکراسی، پارلمان و مانند آن تاثیر بسزائی نهاد و در این بین ارمنیان ساکن ایران و قفقاز نقش مهمی از نظر انتقال و ورود آن روزنامهها به ایران بر عهده داشتند. به عنوان مثال «سرگو اورجونیکیدزه» که در دورهی استبداد صغیر به منظور شرکت در مبارزه با محمدعلیشاه به ایران آمده بود و در رشت به سر میبرد، در نامهای در سال ۱۹۱۰ میلادی به لنین، از دریافت روزنامهی «لوگوس» ارگان سوسیال دموکراتهای منشویک از طریق ارمنیان انزلی خبر داده است.
در همین دوران گروههای مختلفی از ارامنه در شهر رشت تشکیل شده بود که دکتر الکساندر اتابگیان سازماندهندهی یکی از این تشکلها به شمار میرفت. وی به جنبش آنارشیسم پیوست و مجلهی «هاماینک» را که ظاهرا در لیون منتشر میکرد، به مناطق مختلف ایران و به طور مشخص به رشت و انزلی میفرستاد.
نقش زنان ارمنی در مشروطیت
ایستادگی در برابر استبداد، محدود به مردان نمیشد و نقش زنان ایرانی در انقلاب مشروطه، به ویژه در مبارزات برضد استبداد صغیر جالب توجه است و زنان ارمنی در این عرصه نقشی پیشرو برعهده داشتند.
زنان عضو حزب داشناک دو کمیته به نام «امید» و «رنگینکمان» تشکیل دادند که هر دو گروه سعی در آموزش زنان در زمینهی سیاست، بهداشت، مسائل حزبی و اصول مشروطیت داشتند. از دیگر فعالیتهای زنان ارمنی شرکت آنان در تظاهرات خیابانی و ایراد سخنرانی بود. آناهیت همسر یپرمخان به همراه زنی دیگر به نام «آناهیت پارسادانیان» همواره در پیشاپیش دیگر زنان حضوری چشمگیر در فعالیتهای انجام شده در رشت و سراسر گیلان داشتند.
پزشکان و پرستاران ارمنی
پس از تصرف رشت به دست هواداران مشروطیت و سقوط حاکم این شهر (۱۳۲۷ قمری)، سپاهی متشکل از طیف گستردهای از مشروطهخواهان عازم تصرف پایتخت شد. در همین ایام سران مشروطه در حصارک کرج مریضانهای جهت مراجعهی مجاهدین و مردم ترتیب دادند که در آن دکتر استپانیان ارمنی به همراه چند تن دیگر از همکارانش به مداوا و معالجهی مجروحان میپرداختند.
زنان عضو حزب داشناک دو کمیته به نام «امید» و «رنگینکمان» تشکیل دادند که هر دو گروه سعی در آموزش زنان در زمینهی سیاست، بهداشت، مسائل حزبی و اصول مشروطیت داشتند.
در جریان فتح قزوین نیز که عدهای از مجاهدین، مقتول و زخمیشدند، مجروحان در مریضخانهای مناسب که دارای پرستاران لایق ارمنی و روسی بود بستری شدند. شایان ذکر است که حضور پزشکان ارمنی در انقلاب مشروطه، امری غریب نبود زیرا آنان در آن دوره علیالخصوص در رشت و انزلی حضوری چشمگیر داشتند و از نظر بکارگیری دانش نوین از بسیاری پزشکان مقیم در سایر شهرهای ایران، حتی تهران پیشی گرفته بودند. به عنوان مثال آوازه درمانگاه دکتر «الکساندر اتابگیان» که در این دوران در شهر رشت به ارائهی خدمات میپرداخت، به تهران نیز رسیده بود.
«دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین »
مراجع:
- آموریان، آندره(۱۳۵۴)، حماسه یپرم، ترجمه هرایرخالاتیان، تهران، انتشارات جاویدان.
- پورمحمدی املشی، نصراله(پاییز و زمستان۱۳۹۴)، «تأثیرات سیاسی- اجتماعی حضور روسیه درگیلان دردورهی قاجار»، دوفصلنامهی علمی– پژوهشی تاریخ ایران بعد از اسلام، شمارهی یازدهم.
- جلالی،سعید(پاییزوزمستان۱۳۹۱)، «هنچاکیان در انقلاب مشروطهی ایران» ، جستارهای سیاسی معاصر،پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال سوم، شماره دوم.
- خسروپناه، محمدحسین، خسرو شاکری، آرشاویر چلنگریان و تیگران درویش(۱۳۸۲)، نقش ارامنه در سوسیال دموکراسی ایران، تهران، نشر شیرازه.
- خسروپناه،محمدحسین(زمستان۱۳۷۹)،«نقش ارمنیان درجنبش سوسیال دموکراسی ایران»، فصلنامهی زندهرود، شمارهی ۱۷.
- دیوسالار، علی(۱۳۴۶)، بخشی از تاریخ مشروطیت (یادداشتهای تاریخی راجع به فتح تهران و اردوی برق)، تهران.
- رنجبر، روح ا…( مهر و آبان ۱۳۸۹) ، «اقلیتهای دینی و انقلاب مشروطیت، اطلاعات سیاسی و اقتصادی»، سال بیست و پنجم، شمارهی ۱ و ۲ .
- طالبی، فرامرز(۱۳۸۵)، تاریخ ارمنیان گیلان، رشت، انتشارات فرهنگ ایلیا.
- ملکزاده، مهدی(۱۳۶۳)، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، انتشارات علمی.
- یوسفدهی، هومن(۱۳۹۱)، رجال مشروطه گیلان، رشت، فرهنگ ایلیا.
- یوسفدهی، هومن(۱۳۸۷)، انجمنهای گیلان در عصر مشروطه، رشت، فرهنگ ایلیا.
نظرات بسته شده است.