آزمون و خطاهایی که در جهان در حوزه محیطزیست کوهستان تجربه شده، فرصت مناسبی جهت جلوگیری از انباشت اشتباهات و در نهایت درماندگی ناشی از آن است. تجربههای که در تمامی کشورهایی که انواع مدلهای توسعه را یا گذرانده یا در حال تجربه آن هستند به شکل عینی در زمانهای که کمتر چیزی از نگاه به دور میماند، مهیا است.
در حالیکه در کشور به غایت کوهستانی ایران، عموماً کوهستان جایگاه اندکی در طرحها و برنامهریزیهای مانند آمایش سرزمین دارد، کشورهای همجواری چون قرقیزستان چنان در این زمینه پیشرو بودهاند امروزه یکی از سردمداران و پیشگامان حفظ محیطزیست کوهستان در جهان است. تهدیدها و مشکلات زیستمحیطی مناطق کوهستانی در ایران کم نیست، یکیاز بحرانهایی که به شدت گریبانگیر مناطق کوهستانی ایران بهویژه البرز میباشد ساخت جادههای کوهستانی است.
بهسازی مسیرهای عمدهای که از قبل مناطق شمال و جنوب البرز را بهم اتصال میداد و اضافه شدن مسیر ریلی جدید (قزوین-رشت) علاوه بر محور قبلی، اموری ناگزیر و قابلِ تقدیر بودهاند هرچند در مورد چند و چون ارزیابیهای زیستمحیطی و عملیات اجاری منطبق بر موازین زیستمحیطی آنها بحث زیاد است. طبیعتاً ایجاد چنین شاهراههایی باید منجر به تجمیع و کاهش تقاضا برای ایجاد راههای در مسیرهای جدید میشد. اما اینگونه نیست و بهطرز اسفناکی و با انگیزههایی که این یادداشت به دنبال آن نیست، اقدامات وسیعی در البرز در حال انجام است و شعار قریب به اتفاق این عملیاتهای راهسازی برونرفت از بُنبست جغرافیایی و کوتاه کردن زمان رسیدن به پایتخت است.
کلیدواژهگانی افسونگر برای جوامع محلی که شاید در گذشته نه چندان دور سهولت دسترسی به مرکز استان و پایتخت انگیزه اصلیشان بوده ولی شواهد میدانی با توجه به رسوخ هزاران میلیارد تومان سرمایه جهت خریدوفروش زمین، انگیزههای قبلی را در سایه خود قرار دادهاست. یکیاز نمونههای عینی، طرح اتصال دیلمان به قزوین است. که رویاپروران و البته ذینفعان آن با طرح شعار همیشگی رفع بُنبست بودن سیاهکل و همچنین سهولت دسترسی به پایتخت به دنبال آن هستند.
نکته غریب اینکه گشایش مسیر آزادراه قزوین-رشت و همچین راهآهن قزوین-رشت و همچنین ایجاد جاده سنگر-سیاهکل اتفاقاً حول همین محور و شعار بودهاست که انصافاً هم نقش مهمی در این زمینه داشتهاست. بهگونهایکه فاصله زمانی فعلی سیاهکل تا قزوین، کرج و در نهایت تهران در شرایط ترافیک عادی، به ترتیب، ۵/۲ و ۵/۳ الی ۴ ساعت است. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که به لطف گسترش قابل توجه سفرهای داخلی با محوریت گردشگری همچنین نگاهی به انبوه مسافران حداقل در مسیر سیاهکل-دیلمان، نشانی از بُنبستی جغرافیایی درحالِحاضر در سیاهکل به چشم نمیخورد. اما طرح جاده دیلمان به قزوین چیست؟ و نبایدهای احداث آن چیست؟!
طرح ابریشم-جاده ابریشم
«جاده ابریشم پروژهای است که از شهرهای لاهیجان، سیاهکل و بخش دیلمان عبور کرده و شرق گیلان را بهصورتِ مستقیم به قزوین متصل میکند و نقش موثری در کوتاه شدن مسیر دارد. با راهاندازی محور مواصلاتی قزوین به دیلمان راه ارتباطی بین این دو نقطه به یک سوم کاهش مییابد. احیای جاده ابریشم بسیاری از مشکلات مردم را حل میکند». عباس صابر، معاون وقت عمرانی استانداری گیلان، «بهدلیلِ محاسبات اقتصادی و مفید بودن مسیر آلولک که تا دیلمان ۷۵ کیلومتر بیشتر فاصله ندارد». این جملات اهداف اصلی طرح جاده ابریشم را به سادگی توضیح داده است. اما همنیجای امری نکاتی در این جملات وجود دارد که باید به آن پرداخت.
مبلغان طرح با رندی تنها از فاصله روستای آلولک تا دیلمان صحبت میکنند گویی که با رسیدن به دیلمان شما در شرق گیلان هستید! دستاندرکاران و مروجان بُنبستزدایی در گیلان یادشان رفته که بعداز رسیدن به دیلمان حداقل یک ساعت زمان برای طی کردن مسیر کوهستانی با تمامی ناملایمات آبوهوایی خاص خود بهویژه در فصل سرد تا رسیدن به سیاهکل لازم است. این تنها مسئله این راه نیست. احتمالاً این مسیر از یکی از این دو راه ادامه خواهد یافت. مستقیمترین مسیر حداقل به روی نقشه از دیلمان به آلولک از مسیر دیلمان-گیسل-کلیشم-انبوه-دستجرد و… قزوین است.
که مسیر فعلی آن ۹۷ کیلومتر است که با ترافیک ساده ۳ ساعت طول میکشد تا به آلولک رسید. مسیر دیگر، مسیر دیلمان-وَسمهجان-کُمنی(گردنه زردکان) نوده-لات-دستجرد-قزوین است. که در مجموع ۱۳۷ کیلومتر که با ترافیک روان حدود ۵ ساعت کموبیش فاصله است. که البته به احتمال زیاد طرح از مسیر اول امتداد خواهد یافت. به فرض تعریض و آسفالت جاده، هرچقدر این مسیر کوتاه شود، به فرض یک ساعت. تازه به بازه زمانی میرسیم که فردی بخواهد از سیاهکل و از مسیر آزادراه قزوین-رشت به قزوین برود. یعنی در خوشبینانه ترین حالت ۵/۲ ساعت، که البته بعید است. بنابراین تا همنیجا دستاورد زمانی این طرح که یکی از نکات توجه آن است مورد تردید است.
نادیدهانگاری عمدی جغرافیا در اینجا خود را به نمایش میگذارد که فرق بزرگ این مسیر پیشنهادی، کوهستانی بودن صفر تا صد آن است. یعنی خیلی ساده شما از سیاهکل تا قزوین با تمامی مخاطرات ژئوموفولوژیکی و آبوهوایی مسیرهای کوهستانی مواجه هستید. خوب گیلانیِ که پیش از این برای رسیدن قزوین، کرج، تهران تنها باید در یک گردنه (کوهین) با شرایط آبوهوایی سخت دستوپنجه نرم میکرد. حال در راه رسیدن به قزوین از همین به مسیر به ظاهر کوتاه شده ولی با این جغرافیایی ناهموار حداقل با چند گردنه روبهرو خواهند شد.
بیایم مسیر را فارغ از محاسبات بازخوانی کنیم. گردنه لاریخانی-دیلمان، گردنه وَسمهجان-یَرشلمان، گردنه زَردکان و گردنه چوچکلان در مسیر دَستجرد-قزوین تعداد گردنههایی است که مسافری از این مسیر با آن روبهرو است. بنابراین جادهای با شیب و فراز و فرود زیاد، حتی فارغ از شرایط آبوهوایی نامطلوب، خود گواهی دیگری بر این است که آن وعدهای که در کاهش حداقل زمانی این جاده داده شده است، غیرواقع گرایانه است.
نادیدهانگاری جغرافیایی با هر انگیزهای باشد نباید دلیلی بر بیتفاوتی و بیعملی کنشگران محیطزیستی و حتی مطالبهگران توسعه استان باشد. هرچند طمع فروش زمین بسیاری را مدهوش خود کرده و احتمال ایجاد یک پروژه بسیاری از لابیگران شرکتهای پیمانکار را مسخ خود و سیاسیونی که در این برهوت وعدههای بیثمر، بستری محفلی برای بنرهایی تشکر از خود پیدا کردهاند را مشتاق.
اما چرا چنین مبالغی در همین استان برای چنین کاری؟ چه سیاسیون حامی طرح و چه پیمانکاران، چنین مبالغی را میتوانند در طرحهای هدفمند در داخل استان گیلان هزینه کنند، طرحهای با کمترین هزینه زیستمحیطی و منطبق بر توسعه پایدار، البته نه در حد شعار. عرصه جغرافیایی گیلان با همین پتانسیل موجود، آماده بهرهبرداریهای خردمندانه و پایدار است. انجام این طرح، تنها هزینههایی هم در زمان ساخت و هم در آینده بهرهبرداری آن بر مالیت پرداختکنندگان ایرانی خواهد گذاشت و نتیجهاش از بین رفتن کیلومترها و هکتارها زمین با ارزشهای بصری است که حداقل از دیدگاه اقتصاد گردشگری که پایه توسعه این منطقه است، خواهد گذاشت.
کلاردشت نمونهای مشخص از مناطق جغرافیایی است که بارگذاری بدون ضابطه و بیش از حد، اثرهای سوء خود را بر خود آن گذاشتهاست. کمتر کسی است که امروزه، اگر ویلایی در آن منطقه نداشته باشد، از خودِ شهرِ کلاردشت بهره ببرد. آنچه که با احداث این جاده بر جغرافیای این سرزمین خواهد آمد، بدون شک دارای تبعاتی برای گردشگری منطقه است که فعلاً داعیه آینده درآمدزایی را دارد. عملی همچون احداث کارخانه دیلمان که یکی از اولین گامهای ضد توسعه در منطقه بود. هنوز که هنوز است محور گردشگری سیاهکل-دیلمان و کل منطقه تاوان احداث کارخانه سیمان دیلمان را میدهد. ماشینهای سرگردان گردشگران در میان تریلیهای حمل بار سیمان! جادههای پردستانداز، باشد که دستاندازهای دیگری در توسعه اقتصادی منطقه ایجاد نکنیم.
با سلام،مرقومه ابریشمی که تناسب دار است رو خوندم صرف نظر از بیان سطی مسائل زیست محیطی که باوجود جاده های قبلی که فقط نیاز به تسطیح دارد آن هم با حذف پیچ ها و گردنه هایی که ماشین مش ممدلی رو آزار میدهد.میتواند موجب شکوفایی اقتصادی مردمان محروم این خطه باشد.چه بسا با استفاده از طریق ایجاد تونل بیشتر راه قزوین به سیاهکل به دوساعت کاهش یابد اما اگر قرار بر جاده سازی برمبنای عبور ماشین مش ممدلی باشد با نگارنده موافقم.برای جاده سازی در طبیعت باید کارو بلد بود و تخریب و تسریع در دسترسی مقصد رو به حداقل رساند….