شهریورماه، سالروز خاموشی بانویی است که زندگیاش در میان آواز، فرهنگ و کنشهای اجتماعی معنا یافت؛ فهیمه اکبر، بانویی که از رشت تا واشنگتن، رد پای تلاشهای فرهنگی و اجتماعیاش باقی مانده است. او نهتنها آواز خوش داشت بلکه یک پژوهشگر پرکار، و بانویی پیشرو در روزگار خویش بود.
فهیمه اکبر، با نام واقعی فهیمه یمین اسفندیاری، در آذر ۱۲۹۶خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدر وی از سیاستمداران برجسته دوره پهلوی بود و مدتی نیز بهعنوان سرکنسول ایران در باکو به خدمت مشغول بود. همین ماموریت پدر موجب شد که این بانو کودکی خود را در آن دیار بگذراند. باکو برای او سرآغاز آشنایی با دنیای موسیقی بود و این باعث شد که استعداد نهفتهاش در همان سالها کشف شود و نخستین جرقههای راهی که تا پایان عمر پیمود، در همانروزها زده شد.
در سالهای جنگ در برابر اشغالگران روس، برای مردم گیلان ترانههایی سرود و خواند که نهتنها مایه شادی، بلکه نشانهای از ایستادگی و مقاومت بود. این وجه از زندگی فهمیه اکبر نشانگر آن بود که موسیقی برای وی تنها یک هنر نبود بلکه ابزاری برای پیوند اجتماعی با مردم و ندایی برای اعتراض و عدالت حقیقی نیز بهشمار میرفت
بعد از بازگشت ایشان به کشور، تحصیلات خود را در مدرسه فرانسوی تهران ادامه داد و مدتی نیز شاگرد مرتضیخان محجوبی شد. فهمیه اکبر صدایی داشت که نهتنها در زبان فارسی و گیلکی، که در زبانهای روسی، فرانسوی، آلمانی و انگلیس نیز طنین انداخت. این بانو شیفته سبکهای اروپایی بود و این موجب شد که بتوانند سبک خواندن غربی را با روح ایرانی و محلی درآمیزند.

سال۱۳۱۷ با ازدواج وی با محسن اکبر نقطه عطفی در زندگی این بانو به وجود آمد و این پیوند نهتنها نام خانوادگی تازهای برای فهیمه رقم زد، بلکه او را به سرزمینی پیوند داد که بعدها بخش بزرگی از هویت هنری و اجتماعیاش شد.
فهیمه اکبر، افزون بر خوانندگی، به پژوهش فرهنگ عامه پرداخت. او نخستین کتاب آشپزی محلی این خطه را با عنوان طباخی گیلان منتشر کرد این کتاب همچنان یکی از منابع مهم برای شناخت خوراکهای بومی این منطقه است. در طی این سالها همزمان به گردآوری و اجرای ترانههای گیلکی روی آورد و بسیاری از آثارش، سرودهی شاعر برجسته، جهانگیر سرتیپپور بود. ترانههای ایشان مانند «گیلان جان»، «گل پامچال» و «نوشو نوشو» نهتنها در زمان خودش محبوب شدند بلکه در طی سالهای بعد نیز از سوی خوانندگان نسلهای بعد بازخوانی شدند.
این بانو تنها به عرصه موسیقی اکتفا نکرد و در کنار همسر خود به صورت جدی در عرصهی اجتماعی نیز به فعالیت پرداخت. این فعالیتها شامل عضویت در جمعیت راه نو، مشارکت در بنگاه مادران و نوزادان، برپایی غرفه گیلان در جشنوارههای فرهنگی تهران، تلاش برای آموزش زنان در زندان، تنها پارهای از فعالیت این بانو در عرصه اجتماع بود. خانه وی در رشت بعدها به اداره میراث فرهنگی واگذار شد تا به موزه مردم شناسی بدل شود؛ گواهی بر باور ریشهدار او به حفظ میراث بومی.
در سالهای پرتلاطم جنگ جهانی دوم نیز این بانو از موسیقی خود به عنوان ابزاری برای مقاومت و پایداری فرهنگی بهره برد. در سالهای جنگ در برابر اشغالگران روس، برای مردم گیلان ترانههایی سرود و خواند که نهتنها مایه شادی، بلکه نشانهای از ایستادگی و مقاومت بود. این وجه از زندگی فهمیه اکبر نشانگر آن بود که موسیقی برای وی تنها یک هنر نبود بلکه ابزاری برای پیوند اجتماعی با مردم و ندایی برای اعتراض و عدالت حقیقی نیز بهشمار میرفت.
زندگی او نه فقط ادای دینی به یک هنرمند و پژوهشگر بود، بلکه فرصتی است برای اندیشیدن به نقش زنان در فرهنگ معاصر زنان. زنانی که در روزگاری دشوار، میان خانواده، هنر و اجتماع ایستادند و کوشیدند راهی تازه بگشایند. فهیمه اکبر از همین تبار بود
با وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷فهیمه اکبر و خانوادهاش به ایالاتمتحده مهاجرت کردند و در واشنگتن اقامت گزیدند. اما این مهاجرت و دوری باز هم نتوانست او را از هویت و ریشهاش جدا کند و این باعث شد که ایشان در آن کشور نیز به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی خود ادامه دهد. برنامههای ایرانشناسی در دانشگاهها و مراکز فرهنگی برپا کردند و تنها آلبوم موسیقی خود را با مجموعهای از ترانههای گیلکی منتشر ساخت. صدای او، هرچند در غربت ضبط شد، اما همچنان خاطره شمال را برای ما تداعی میکند.
زندگی مشترک ایشان با محسن اکبر بیشتر از ۶۰سال به طول انجامید تا اینکه همسر ایشان در اواخر دهه هفتاد چشم از این جهان فروبست و فهمیه سالهای پایانی عمر خود را در کنار فرزندان و نوههایش گذراند و سرانجام این بانوی بزرگوار در ۱۲شهریور ۱۳۸۸ در واشنگتن در ۹۱سالگی، بر اثر نارسایی قلبی درگذشت.
پس از درگذشت او، کتابی با عنوان «آهنگ سرگذشت» به قلم معصومه جوادینسب منتشر شد که روایتگر زندگی پر فراز و نشیب این بانوی فرهنگ و هنر است. این کتاب با بهرهگیری از اسناد و عکسها کوشید تصویری کاملتر از زنی به نمایش میگذارد که همواره در میان زیست، اما در هیاهوی سیاست و تحولات اجتماعی، کمتر شناخته شد.
زندگی او نه فقط ادای دینی به یک هنرمند و پژوهشگر بود، بلکه فرصتی است برایاندیشیدن به نقش زنان در فرهنگ معاصر زنان. زنانی که در روزگاری دشوار، میان خانواده، هنر و اجتماع ایستادند و کوشیدند راهی تازه بگشایند. فهیمه اکبر از همین تبار بود؛ بانویی که صدایش، قلمش و کنش اجتماعیاش همچنان الهامبخش است.