ضرورتِ اندیشیدن به روزگار مردم

0 199

به چه می‌اندیشید و افکارتان حوالی کدامین خیال چرخ می‌خورد؟

به گمانم این روزها، فکر و خیال بسیاری از ما شبیه هم است. اسب‌های تازانِ دلیجان دلار و  نیشخند سکه‌های طلا،  ترس پشت ترس می‌زایند و پرواریِ ابرهای تورم و گرانی،  آسمان افکارمان را تیره و تار کرده‌اند. آسمانی که می‌تواند، مزین باشد به سوسوی ستارگانِ رویاهای شیرین. آسمانی که می‌تواند دل انگیز و وروشن باشد به روشنای روزهایی که بهار ایستاده است، پشت حصارهای سرزمین‌ ثروتمندمان؛ اما  متاسفانه چنین نیست.

  تردیدی وجود ندارد که مدت‌هاست فکر و خیالِ خیلِ کثیری از مردم این سرزمین، حوالی مشکلات اقتصادی  چرخ می‌خورد و این روزها پریشانی این افکار بیش از هر زمان دیگری، راه گرفته به چشم‌ها، حرف‌ها و همه‌ی زندگی آدم‌ها. آدم‌های شریفی که  مدت‌هاست منتظرند برای حال و روز معیشت‌شان  تدبیری اندیشیده و قدمی برداشته شود. فکر و  قدمی که نتایجش نه فقط در حد و اندازه برگزاری جلسه و انعکاس جملاتی چند در رسانه‌ها، بلکه ماحصلش در سبد خرید مردم و  متن جامعه دیدنی باشد.

واقعیت این است که آب‌رفتن سفره‌ها در طبقات متوسط و ضعیف جامعه به  وضوح قابل مشاهده است؛ همان‌ها که هزینه‌های مسکن و  پوشاک  و درمان بر تن نحیفشان چنگال می‌کشد. در این میان عده‌ای هم هستند که سال‌ها صرفه‌جویی کردند تا اندوخته‌‌ای برای خرید خانه، اتومبیل یا سرمایه‌ای برای اشتغال و آینده‌ی فرزندان‌شان گرد آورند، لکن با کاهش ارزش پول ملی، دست گریبان با حسرتی هستند که در وجودشان خیمه زده است.   این روزها پدران و مادران بسیاری، مدام کاسه‌‌ی چه کنم بر می‌دارند و در اتاق‌های ذهن خویش قدم می‌زنند و به نیازهای فرزندان‌شان می‌اندیشند تا  میان همه‌ی تنگدستی‌ها، راهی برای حل مشکلات بیابند و گرهی را با سرانگشتان شریف و پینه‌بسته‌شان بگشایند  و البته این همان انتظاری است که مردم از مسوولانِ کشور خویش دارند.

گزارش وزارت کار از «پایش فقر در سال ۱۴۰۰»  حاکی از این است که  خط فقر در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۹ رشد حدود ۵۰ درصدی داشته است. همچنین مطابق گزارش مرکز آمار ایران، نرخ تورم سالانه‌ی بهمن‌ماه ١۴٠١ برای خانوارهای کشور به ۴٧,٧ درصد رسیده که نسبت به همین اطلاع در ماه قبل، ١,۴ واحد درصد افزایش نشان می‌دهد. گفتنی‌ست که نرخ تورم سالانه، درصد تغییر میانگین اعداد شاخص قیمت در یک سال منتهی به ماه جاری، نسبت به دوره‌ی مشابه قبل از آن است.

 بر کسی پوشیده نیست که دامنه‌ی چه‌کنم‌هایِ مردم  سالهاست، حوالی فقر، بیکاری، فراهم نبودن امکان ازدواج، شکاف‌های عمیق طبقاتی و آسیب‌های اجتماعی دامن‌گسترانده است. و در همه‌ی این سالها، متولیان امور نیز هم‌پای مردم، تنها نسبت به وضعیت موجود نقد داشته‌اند و اقدامی اگر صورت گرفته مقطعی و مسکنی موقت بوده است نه  تدبیر و چاره‌ای که معطوف به حل مساله باشد؛ همین است که شاهد بازتولید مشکلات و افزایش آن هستیم.

  تردیدی وجود ندارد که ایران، سرزمین موهبت‌ها و گنجینه‌های ارزشمند بسیار است.  ایران چهارمین کشور ثروتمند جهان در ذخایر سوخت‌های فسیلی محسوب می‌شود و با داشتن  یک درصد جمعیت جهان، دارای بیش از ۷ درصد منابع معدنی کلِ  دنیاست. و این تنها بخشی از ظرفیت‌های متعددش است که با وجود سرمایه‌ی انسانی مستعد و توانمندش، انتظار می‌رود، فرزندانش در رفاه و آسایش رندگی کنند. و این انتظاری بزرگ و دور از ذهن  نیست. انتظاری که با عزم جدی و متعهدانه متولیان امر نسبت به مردم و جلب مشارکت کارشناسان  آگاه و خبره بدور از خط‌کشی‌های سیاسی و کوتاه‌کردن دستِ رانت‌خواران، می‌تواند تحقق یابد. این همان  مسیری است که متاسفانه  تاکنون، همواره دست‌گریبان با سنگلاخ بی‌توجهی، تعلل و تاخیر بوده که به تنگ‌تر شدن تنگنا انجامیده‌است. تنگنایی که زمان برای اندیشیدن به آن تنگ است و نباید به فردا موکول شود. پس امروز بیاندیشیم. شاید  همین امروز که بیست‌ودوم فوریه است و  نام  «روز جهانی فکر کردن»، بر تارکش نقش بسته، تاکید و  تلنگری دیگر باشد تا  درهر کسوت و منصبی که هستیم، زمان را مغتنم بشماریم و از روی انصاف، به خویشتن خویش و وظایفی که بر عهده داریم، بیاندیشیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.