مادر به مثابه سرمایه فرهنگی

0 774

وقتی در زمان جنگ مدارس سه شیفت داشتند و سه یا چهار نفری کنار هم در یک میز می­نشستیم هرگز تصور نمی­کردم روزی در شرایطی عجیب­تر و این­بار به عنوان مادر دانش­ آموز، دوره ابتدایی را تجربه کنم. این یادداشت در طول روزهایی که همراه فرزندم با سامانه شاد درس می آموختیم و شاهد رنج و دشواری مادران بودم شکل گرفت. بدیهی و محتمل است دانش­ آموزانی در این شرایط باشند که پدر یا عضو دیگری از خانواده همراهی­شان کند.

برای دانش ­آموزان دبستانی در شرایط کنونی دسترسی به گوشی­های هوشمند و اینترنت پرسرعت کافی نیست. آنچه تفاوت میان دانش آموزان و کیفیت آموختن را تعیین می­کند مادر دانش ­آموز است. در پایه­ های آموزشی مورد اشاره حتی اگر تمامی خانواده ها قادر به تامین وسایل مورد نیاز آموزشی باشند و اتصال به شبکه اینترنت به سهولت صورت پذیرد، نقطه چالشی جای دیگری است. در واقع امر از نقش معلم­ها کاسته و آموزش باری بر دوش مادران شده است. در شرایطی که پاندمی کرونا جهان را تحت تاثیر قرار داده مادران علاوه بر همه وظایف جدید با تجربه تحصیلی بسیار متفاوت فرزندان­شان نیز مواجه هستند.

به طرز باور نکردنی بخش مهم و زمان­بری از آموزش را مادران عهده­ دار شده ­اند. مادرانی که مشغله­ های بسیاری دارند، تنها در خانه نیستند و ممکن است شاغل یا مادر مجرد باشند و حالا آموزش نیز به شرح وظایف ایشان افزوده شده است. حضور فرزندان در مدرسه فرصت مغتنمی برای بسیاری از مادران  بود و شاید برای برخی تنها زمان فراغت محسوب می­شد. زمانی که نقش نظارتی و مراقبتی مادر کاهش می­ یافت و مادر می­توانست به کاری شخصی بپردازد که به عنوان یک فرصت از بین رفته است.

به نظر می­رسد تجربه تحصیلی حالا بیش از هر زمان دیگری نابرابری میان دانش­آموزان را براساس توانایی مادران رقم می­زند. مادرانی که خودشان دست کم محصول ۳۰ الی ۴۰ سال آموزش و مهارت آموزی در همین نظام آموزش و پرورش و آموزش عالی هستند. مادرانی که علاوه بر شتابزدگی و ناشکیبایی روند آموختن خودشان را به فراموشی سپرده­ اند و گاه قادر به حل مساله نیستند.

تا چندی پیش با کمترین و کوچکترین خشونت اعمال شده توسط معلم­ها جامعه بر­آشفته می­شد و یا بسیاری منتظر اشتباهی از سوی معلم­ها بودند. اما حالا رفتارهای ناهنجار و اشکال جدیدی از خشونت نسبت به فرزند در مقام دانش ­آموز در داخل خانه­ ها بروز یافته و بازتولید می­شود. این کنش­ها از سوی مادر یا هر عضو دیگری از خانواده به عنوان همراه دانش ­آموز سر می­زند که یا دچار بی­سوادی کارکردی هستند یا در صورت بهره ­مندی از دانش کافی دچار آسیب­ها و دردسرهای روزمره ­ای هستند که ابهامات جدیدی را در مقابل آنان قرار می­دهد. دانش­ آموزی که قدرت مادر را به رسمیت نمی­شناسد و از او حرف شنوی ندارد و از سوی دیگر مادری که کُندی آموختن را به پای دیر آموزی یا کم هوشی فرزند خود می­گذارد. مادرانی که حداقل دارای این طرز تفکر هستند که برای مواجهه با بحران باید کمک بگیرند حالا به دنبال معلم های خصوصی و مشاوران تحصیلی برای خروج از بحران هستند.

البته بدیهی است به دنبال نقد ناآگاهانه و غیرحرفه­ای نیستیم. آموزش مجازی و ظاهر شدن در جایگاه معلمی به طور حتم نیازمند آموزش به مادران بوده که کاملا مورد غفلت واقع شده است. منتهی تعدد نقش­هایی که مادران بر عهده دارند به حد کفایت زیاد بود و با ظهور پاندمی بغرنج­تر نیز شد. متاسفانه طبیعی به نظر می­رسد که هر اتفاقی رخ می­دهد مادران باید در خط مقدم ظاهر شوند و شانه خالی کردن از مسئولیت از ایشان پذیرفته شده نیست. زیرا به طور سنتی در خانواده هر مسئولیتی که برای آن هیچ مسئولی وجود ندارد به عهده مادران است.

آموزش هم در این شرایط از این قاعده­ ی مذکور مستثنی نیست. آموزش دادن به فرزندان نقش اجتماعی مهمی بود که گزینه­ ای به غیر از مادران برای آن وجود نداشت.

حالا در خوشبینانه­ ترین شرایط مادران مانده­اند با این سوالات به ظاهر ساده که آیا ما باید معلم فرزندمان باشیم؟ اگر نقش معلمی برعهده ما است چگونه به آن رسمیت ببخشیم؟ چه باید کرد که فرزندمان از ما دستورپذیری داشته باشد؟ و همه اینها در حالی است که مادر به صورت مداوم استرس دلزدگی فرزندنش از درس خواندن را با خود حمل می­کند.

مادران نگران و محق هستند زیرا معلمی فارغ از دانش و مهارت منشی طلب می­کند که لازمه­ ی آن صبر و شکیبایی است. فقط تجربه ­ی زیسته معلمی است که به دانش­ آموز نگاهی امیدوارانه دارد، او را سرمایه ملی می­داند و به خاطر کج کشیدن یک خط یا اشتباه نوشتن حروف از او قطع امید نمی­کند، آشفته نمی­شود و با رفتار مناسب به او القا می­کند که تو داری پیش می­روی و این خوب است. همین نگاه درخشان است که اغلب اوقات انتقالش از توان مادران خارج است.

توصیه هر روز معلم در سامانه شاد به مادران دعوت به صبر و شکیبایی است و درخواست مکرر مبنی بر اینکه مادران گرامی؛ مبادا به دلیل اینکه صبور نیستید و یا تحمل کُندی انجام تکالیف برای شما دشوار است به جای دانش ­آموز مشق بنویسید.

البته تحلیل محتوای فایل­های صوتی که مادران هر روز در حال بارگذاری آن هستند نیز گواه بر مشقت و مسایل فراوان پیش روی آنان است. فایل­های صوتی که دانش­آموزان با آن به درس­ها پاسخ می­دهند مملو از همراهی مادرانی است که همزمان پخت و پز می­کنند، صدای گریه نوزاد یا فرزند دیگری را آرام می­کنند، به تلفن و یا زنگ در پاسخ می­دهند و صدای خسته­ای که بخش­هایی از یک شعر را که فرزندنش موقع خواندن فراموش کرده آهسته تکرار می­کند.

در نهایت و با همه­ ی این اوصاف مادران یا آن عضوی از خانواده که همراه این گروه از دانش­ آموزان هستند به­ مثابه سرمایه فرهنگی تلقی می­شوند که قادرند مسیر سوادآموزی را با او طی کنند. اما اینکه مادران در نهایت قادر به حل بحران­های ایجاد شده میان خود و فرزندشان خواهند بود و سرانجام این فشار نقش­ها و اختلاط وظایف چه بر سر روابط مادر و فرزندی خواهد آورد؟ سوالاتی نیازمند پژوهش و مطالعات تکمیلی هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.