معلمان ِ بی‌دفاع

0 1,984

 خشم، واکنشی متداول نسبت به بدرفتاری و ناکامی است. واژه‌های خشم، خشونت، پرخاش و پرخاشگری، مفاهیمی با معانی روان‌شناختی و اجتماعی متفاوت هستند. پرخاشگری، ارتکاب هرگونه رفتار کلامی و غیرکلامی است که به قصد آزار جسمی و روانی دیگران صورت می‌گیرد. از میان بسیاری از رفتارهای خودکنترلی که فرد باید در طول زندگی خود آن‌ها را بیاموزد، هیچ رفتاری به‌اندازه‌ی کنترل پرخاشگری اهمیت ندارد. عدم توانایی در کنترل پرخاشگری باعث تحمیل هزینه‌های فردی، در موقعیت‌های مختلف زندگی می‌شود.

خشم در اثر ناکامی و سرخوردگی ایجاد می‌گردد؛ اگر کارها مطابق میل و سلیقه ما انجام نشود خشمگین می‌شویم؛ خشم در اثر احساس ظلم، بی عدالتی، تبعیض،خیانت در امانت، بی‌اعتنایی، طرد شدن، بی احترامی، تحقیر، سرزنش، تهمت و انتقاد ناموجه ایجاد می‌گردد. با توجه به آثار پاندمی دو سال اخیر، فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی، آستانه تحمل و آسیب-پذیری افراد را به ‌شدت کاهش داده است.

با آموزش‌های مجازی و شفافیت در حوزه‌ی آموزش، بار ماجراها و وقایع متنوع در این حوزه بسیار سنگین شده است. این روزها یک فایل صوتی از فحاشی و تهدید به یکی از همکارانم دست به دست می‌شود. شواهد نشان می‌دهد مادری، در واکنش به معلمی او را با عباراتی نامناسب مورد خطاب، قرار می‌دهد. اگرچه این صوت نخستین مورد از، بداخلاقی در آموزش و پرورش نیست، اما بروز و شیوع رفتارهای پرخاشگرانه در مدارس و محیط‌های آموزشی و فرهنگی می‌تواند زنگ خطری باشد مبنی بر اینکه آستانه تحمل و تاب آوری جامعه به نقطه بحرانی رسیده و نیاز به بررسی و آسیب شناسی جدی دارد.

نتایج خشونت در مدارس به دانش‌آموزان و معلمان آسیب‌های جدی وارد می‌کند. خشونت، گذشته از ناکارآمدی در تدریس و خدشه‌دار شدن شخصیت اجتماعی و ارتباطی معلمان، در دانش‌آموزان نیز عوارض روانی و اجتماعی خواهد‌ داشت.

نهادِ آموزش‌و‌پرورش، مهمترین رکن حیات فرهنگی و مؤثرترین عامل رشد اجتماعی است. هیچ یک از پدیدارهای اجتماعی بی‌تأثیر از آثار سازنده و یا مخرب این نهاد نیست. پرداختن به مقوله ناهنجاری‌های رایج در آموزش‌و‌پرورش، شاید از تکرار آن نکاهد، اما تلنگری خواهد بود، برای کسانی که در این حوزه، سیاست‌گذاری می‌کنند.

در سالهای اخیربرنامه‌ریزان و سیاست‌گذارانِ نهاد آموزش و پرورش، مهم‌ترین مشکلات و آسیب‌های موجود را گسترش خشونت و آسیب‌های اجتماعی دیگر از جمله خودکشی، فرار از مدرسه و اعتیاد دانسته‌اند. رفتارهای روزانه‌ی مردم، واکنش‌شان به مشکلات و البته برخورد با یکدیگر به وضوح آثار این آسیب ها، را در اجتماع نشان می‌دهد.

طی سال‌های حضورم به عنوان معلم در کلاس و معاون در مدرسه، تجربه‌ی همکارانم را از خشونت اولیا علیه معلمان، زیسته‌ام. خشونت نسبت به معلمان نه تنها از سوی اولیاء، که از جانب دانش آموزان و نیز سایر افراد جامعه نیز قابل بررسی است. دلایل افزایش خشونت اولیا علیه معلمان را در نقص سیاست‌گذاری و عوامل حرفه‌ای معلمان و نیز شرایط خانوادگی دانش آموزان، می‌توان دسته بندی کرد.

از مهمترین دلایل نقص سیاست گذاری و عوامل حرفه‌ای معلمان می‌توان به فقدان آگاهی اولیا از قوانین و مقررات آموزش وپرورش؛ عدم آشنایی معلمان با قوانین و مقررات و تخلفات اداری؛ کوتاهی مدرسه در اطلاع رسانی دقیق و شفاف مسائل به والدین؛ نبود قوانین روشن و شفاف در مورد تخلفات دانش‌آموزان؛ تعامل محدود اولیا با حوزه آموزش رسمی؛ ایجاد مقررات انضباطی ناکارآمد؛ جانبداری مدیران و معاونان مدارس از دانش آموزان؛ اطلاع‌رسانی محدود در مورد حقوق معلم؛ سهل انگاری و تسامح دوره ابتدایی به علت نظام توصیفی؛ ناهماهنگی بین خانه و مدرسه؛ ناتوانی معلم در اداره کلاس مجازی به دلیل نا‌آشنایی و عدم زیست‌فناورانه؛ حساس نبودن معلم نسبت به وضعیت درسی و تربیتی دانش‌آموزان؛ ناآگاهی و نداشتن دانش کافی معلمان در مورد روانشناسی رفتاری دانش‌آموزان کلاس خود؛ راضی نبودن از تدریس؛ جستجوی مقصر برای ضعف‌ها و ناکامی‌های خود از سوی والدین، اشاره کرد.

از طرفی، دیدگاه منفی نسبت به معلمان؛ وارد دانستن اشکال به گزینش معلمان؛ بی‌تجربه دانستن معلم؛ بی‌بازده دانستن فعالیتشان؛ فقر رفتار اجتماعی اولیا؛ آگاه نبودن اولیا از مقام و منزلت معلم و ارزش تعلیم و تربیت؛ تضعیف جایگاه معلم و این تصورکه معلم، عامل اصلی ضعف فرزند ماست، از دیگر عواملی هستند که منزلت اجتماعی معلمان را خدشه دار می‌کنند.

از طرفی به دلیل تک فرزندی، اولیا حساسیت بیشتری نسبت به فرزندان خود دارند. از موارد قابل اشاره در حوزه‌ی شرایط خانوادگی؛ درک نادرست از توانمندیها و استعدادهای فرزندان؛ توقع بیش ازحد اولیا از معلم؛ بیسوادی والدین؛ طلاق والدین؛ دو زبانه بودن اولیا؛ فقر رفتار اجتماعی اولیا؛ افسردگی؛ حضور نداشتن والدین در جلسات و کارگاه‌های آموزشی توجیهی مدارس، هستند.

معلمی شغلی مقدس است، اما در دنیای امروز این تقدس، با حقوق اجتماعی و صنفی باز-تعریف می‌شود. از طرفی خشونت، به عنوان رفتاری ناسازگارانه، بخشی از واقعیت انسانی ماست و باید آن را پذیرفت و بهترین راه پیشگیری یا کاهش آن را یافت. خشونت‌های درون مدرسه‌ای واقعیتی است که مانند بسیاری دیگر از واقعیت‌های رایج با چشم‌پوشی حل نمی‌شود و به بررسی دقیق و ریشه‌یابی با چشمانی باز و واقع‌بین نیاز دارد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.