همانطور که می دانید، نه فقط در چند ماه، بلکه در چند سال اخیر با رشد فزاینده استفاده از شبکه های مجازی، ادبیات کاربران آن نیز در کشور رو به تغییر گذاشته است. این امر از جهات گوناگونی قابل بررسی و تحلیل است. در ابتدا اگر فرض را بر این قرار دهیم که ادبیات گفتار مردم کشورمان در محیط واقعی و در گفتگو های روزمره تغییر چندانی نداشته، که البته داشته است، یکی از اصلی ترین دلایل این امر را می توان در یک اصطلاح ساده روانشناسی جستجو کرد: «فردیت زدایی» (Deindividualization) که به بیان ساده عبارت است از حذف ابعاد هویت فردی در طرف مقابل. اجازه دهید برای جلوگیری از پیچیده شدن موضوع، بحث را با چند مثال ساده ادامه دهیم. آخرین باری که خبر بمب باران یک شهر یا روستا را در اخبار شنیدهاید به خاطر آورید. به طور معمول در این گونه گزارش ها، برای اعلام آمار تلفات، از اصطلاحاتی نظیر «نفر»، «تن» و … استفاده می شود، حال آنکه تکتک آن افراد، اعضای خانواده های مختلف و واجد عواطف عمیق و محترم انسانی بودند که با فوت آنها، خانوادههایشان دچار درد و رنجی عمیق و پایان ناپذیر شدند. اما کمتر کسی در زمان تماشای اخبار، به چنین ابعادی از یک خبر بمب باران به طور دقیق فکر می کند. این دقیقاً معنای فردیت زدایی است. مثال های دیگری نیز از چنین اتفاقی در زندگی روزمره وجود دارد. مثلا به هنگام رانندگی، اغلب سایر رانندگان را در قالب خودروهایشان درک می کنیم و حتی برخی افراد بر اثر کوچک ترین خطا های رانندگی، به راحتی با یکدیگر درگیر شده و در این درگیری ها از انواع خشونت های کلامی و فیزیکی استفاده می کنند. این در حالیست که هر راننده می تواند فارغ از اشتباهی که در رانندگی می کند، عضو محترمی از یک خانواده محترم و واجد ارزش، عواطف و احترام فردی باشد. اما برای بروز خشم به او، لازم است ابتدا هویت و فردیت او را نادیده بگیریم تا کمتر دچار عذاب وجدان شویم. چنین اتفاقی حتی در بسیاری از زندگی های زناشویی نیز در جریان است. زوجین به هنگام بروز تنش های شدید و بحث و دعوا های تند، برای لحظاتی هویت و فردیت طرف مقابل و علاقه ای را که به همسرشان دارند فراموش کرده و می توانند شدید ترین انواع پرخاشگری را نسبت به یکدیگر نشان دهند.
اما ریشه میل به چنین رفتاری نیز خود قابل بررسی و تحلیل است. هر انسانی با توجه به عوامل مختلف زیستی، روانی، اجتماعی و اعتقادی مختص به خودش، ظرفیت مشخصی برای تجربه عواطف و هیجانات مختلف مانند خشم، ترس، شادی و … دارد. در صورتی که شدت این هیجانات از آستانه تحمل فرد عبور کند، فرد بدون اینکه الزاماً از آن آگاه باشد، دست به استفاده از مکانیزم های دفاعی می زند. این مکانیزم های دفاعی انواع بسیار گوناگونی داشته و همگی با هدف سرکوب هیجانات، فعال می شوند. یکی از انواع این مکانیزم های دفاعی، «برون ریزی» (Acting out) است که در آن، فرد به دلیل ناتوانی در تحمل شدت هیجان مورد نظر، بجای ادامه دادن به تجربه هیجان که امری درون فردی است و به صورت درونی درک می شود، به انجام عملی مانند فریاد زدن، فحاشی کردن و یا درگیری فیزیکی مبادرت میورزد. با انجام این کار، هیجان مورد نظر به سرعت سرکوب شده و فرد به ظاهر احساس آرامش می کند اما این اتفاق در واقع عملکردی مانند مصرف مسکن داشته که تکرار آن، فرد را دچار انواع آسیب های روانی می کند.
جالب اینجاست که در فضای مجازی نیز اتفاق مشابهی در جریان است. افراد با ظرفیتها گوناگون تجربه هیجانات در این شبکه های مجازی گرد هم می آیند و به بهانه های گوناگون، دچار هیجانات مختلفی مانند خشم شده و با افزایش شدت این هیجانات، اقدام به فحاشی می کنند. انجام این کار در شبکه های مجازی به مراتب راحت تر از محیط واقعی است، چرا که فردیت زدایی از یک حساب کاربری آسان تر از یک فرد حقیقی است که در مقابلمان حضور دارد.
همچنین باید در نظر داشت که استفاده از الفاظ رکیک حتی به دور از محیط تنش و بدون وجود هیچ گونه خشمی نیز مسئله متفاوتی نیست. چرا که باز هم نمونه ای از مکانیزم های دفاعی است که پیش تر توضیح داده شد. استفاده از این الفاظ در محاورات روزمره به نوعی با هدف سرکوب احساسات و هیجانات مختلف جاری در طول روز صورت می گیرد. اجازه دهید باز هم این موضوع را از طریق ذکر یک مثال، شفاف کنیم. فرض کنید فردی قصد دارد به یکی از دوستانش ابراز محبت کرده و به او بگوید چقدر برایش عزیز است. او می تواند این پیام را به دو شیوه بیان کند: در حالت اول با لحنی مهربانانه و صادقانه برای دوستش از احساس محبتی که به او دارد صحبت کند که باید توجه داشت این امر نیازمند وجود ظرفیت کافی برای تجربه هیجانات مربوط به آن است. اما در بسیاری از موارد، چنین ظرفیتی وجود نداشته و در نتیجه برای فرد دشوار است تا صحبتش را به صورت مستقیم و کاملا صمیمانه بیان کند بلکه ترجیح میدهد، این کار را از طریق استفاده از الفاظ طنز آمیز و گاهاً رکیک انجام دهد. بنابراین باز هم شاهدیم که علت چنین رفتاری مشابه پرخاشگریهای مطرح شده در پاراگراف های قبلی، عدم وجود ظرفیت تجربه هیجانات مختلف است.
در پایان به هموطنان عزیز توصیه می کنم، در صورت مواجهه با چنین مواردی، از هرگونه مقابله به مثل جداً خودداری نمایند چرا که چنین کاری نه تنها باعث توقف عمل فرد خاطی نشده بلکه به نوعی به شکل یک عامل تشویقی برای رفتار او عمل کرده و باعث تشدید آن می گردد. فراموش نکنیم که گاهی در صورت غفلت عمومی، یک آسیب فردی می تواند تبدیل به یک آسیب اجتماعی و فرهنگی شود و در بین اکثریت افراد جامعه شیوع یابد.