هیس، ما دیگر سکوت نمی‌کنیم!

رازی نهان در پس تجربه‌های آزار جنسی در گیلان

0 1,401

روز خبرنگار و دغدغه‌های صنف زنان خبرنگار بهانه‌ای شد تا جمعی از زنان روزنامه‌نگار به درخواست خود، از تجربه‌های آزار جسمی و کلامی خود حین کار بگویند. فیلم منتشر شده از این زنان بازتاب ویژه‌ای در فضای مجازی پیدا کرد و شاید این اولین جرقه‌ها از شروع یک جنبش در ایران بود که در دیگر کشورها پیش از این نیز اتفاق افتاده بود. جنبشی که با هشتگ #آزار-جنسی یا #سکوت-نکنیم شروع شد.

از این رو شهریور ۹۹ آغازی بود بر جریان افشاگری‌های زنان درباره‌ی تعرض جنسی. پس از زمزمه‌های تعرض جنسی چند تن از معلمان استان تهران و از سوی دیگر یک فعال حوزه گردشگری به نام «ک.الف»، و سپس نام یک نقاش پیشکسوت، سرانجام دامنه‌ی افشاگری به رشت رسید و پس از افشای نام یک شخصیت علمی و دانشگاهی در گیلان و داغ شدن هشتگ‌ها و اعتراف تعداد زیادی از دانشجویان در شبکه‌های اجتماعی، نام بردن از یک چهره فرهنگی گیلان موجب شوک اهالی فرهنگ و هنر گیلان شد. تا جایی که بسیاری از آگاهان و ناآگاهان تصمیم گرفتند در هفته‌های اخیر نسبت به آن واکنش نشان دهند. در گزارش زیر سعی کردیم به نظرات و روایات مختلف از وقوع حادثه و نیز کارشناسان و اهل فن در زمینه زمینه‌های بروز تعرض و تجاوز جنسی زنان بپردازیم. تعرضی که از افشای یک چهره‌ی دانشگاهی شروع شد و تا یک چهره‌ی فرهنگی ادامه پیدا کرد. در این گزارش سعی کردیم ضمن حفظ حرمت دو سوی ماجرا، در کنار زنان آسیب دیده بایستیم و به واکاوی و آسیب شناسی جریان آزار جنسی بپردازیم.

ما دیگر سکوت نمی‌کنیم!

 رصد نظرات دانشجویان یکی از دانشگاه‌های استان، که استاد مربوطه در آنجا تدریس می‌کرد، شاهد را به تأیید این موضوع نزدیک می‌کرد. مرور به گفت‌و‌گو با چند تن از دانشجویان این دانشگاه نشست که کلاس خود با این شخصیت دانشگاهی را تجربه کرده بودند. آن‌ها نظرات مختلفی درباره این ماجرا ارائه دادند؛ نظراتی که مبین این است که فرد مذکور با دادن داروی خواب آور به افراد تعرض می‌کرده است. میترا (نام جایگزین) که چند سالی است به رشت آمده و در یکی از رشته‌های زیرشاخه هنر تحصیل می‌کند به مرور می‌گوید: «این مساله‌ای است که ما از همان ترم اول متوجهش شدیم. یعنی هم برخورد استاد و هم گفت و گو‌هایی که بین بچه‌ها بود این روایت را تأیید می‌کرد.» بسیاری دیگر از آن‌ها ترجیح می‌دهند سکوت کنند و تنها به همرسانی داده‌هایی که از موضوع وجود دارد بپردازند. آن‌ها می‌ترسند اما به هر ترتیب نظرات جسته و گریخته‌ای ارایه می‌کنند که برآیند همه آن‌ها به «همه می‌دانستند اما خب کاری نمی‌شد کرد» ختم می‌شود.

هر چه به آدرس نزدیکتر شدم متوجه پرت بودن منطقه شدم. وقتی وارد آپارتمانش شدم و دیدم از دفتر کار خبری نیست و در را قفل کرد با تعجب از وی پرسیدم شما گفتید محل کارتان قرار بگذاریم نه منزل، جواب داد: این ساختمان کلا برای من است و آتلیه نقاشی‌اش‌ طبقه بالاست. آتلیه‌اش یک فضای کوچیک با یکی دو نقاشی نیمه کاره بود (یا حداقل چیزی که من از آن یادم مانده) تراس به نسبت بزرگی داشت و به بهانه‌ی نشان دادن اطراف و منظره تراس مجدد نزدیک شد و مرا لمس کرد

در موضوع دیگر نامی از یکی دیگر از اساتید نقاشی و معماری به چشم می‌خورد. «زهرا»(نام جایگزین) ورودی سال ۸۹ دانشگاه آزاد لاهیجان کارشناسی ناپیوسته در رشته معماری است که برای پایان نامه از استاد درخواست کمک می‌کند اما استاد به بهانه غیبت دانشجو در کلاس کرکسیون پایان نامه از وی دعوت می‌کند به دفتر کارش بیاید. وی می‌گوید: « من ساکن رشت بودم و به لاهیجان وارد نبودم و هر چه به آدرس نزدیکتر شدم متوجه پرت بودن منطقه شدم. وقتی وارد آپارتمانش شدم و دیدم از دفتر کار خبری نیست و در را قفل کرد با تعجب از وی پرسیدم شما گفتید محل کارتان قرار بگذاریم نه منزل، جواب داد: این ساختمان کلا برای من است و آتلیه نقاشی‌اش‌ طبقه بالاست.

وی از تعارف شراب و کشیدن سیگار و سپس لمس بدنش به بهانه‌های مختلف می‌گوید و در ادامه بیان می‌کند: آتلیه‌اش یک فضای کوچیک با یکی دو نقاشی نیمه کاره بود (یا حداقل چیزی که من از آن یادم مانده) تراس به نسبت بزرگی داشت و به بهانه‌ی نشان دادن اطراف و منظره تراس مجدد نزدیک شد و مرا لمس کرد…، اما تلاش من برای خلاصی از دستش فایده نداشت و تلاش خود را بیشتر می‌کرد تا مرا محکم تر نگه دارد. تقریبا مطمئن بودم که راهی جز درگیری فیزیکی برای فرار ندارم و آماده می‌شدم که از فرصت صدای ماشینی که ظاهرا به اشتباه وارد کوچه‌ی بن بست شده بود استفاده کنم. گفتم برادرم رسیده و احتمالا فکر کرده آدرس را اشتباه آمده و من باید زودتر بروم تا خیلی دور نشده… فقط یادم است که هلش دادم و با موبایل شماره‌ی برادرم را گرفتم و شروع کردم به گفتن «نه! نه! من الان دیدمت از کوچه رفتی بیرون و همونجا باش من اومدم»، و دویدم سمت پله‌ها و وسایلم را برداشتم و رفتم.

خوش شانس بودم. چون می‌دانم آنجا ماندن حتی برای چند دقیقه اضافه‌تر شروع برخورد فیزیکی می‌شد که معلوم نبود به چه شکلی تمام شود.

این اتهام‌ها همچنان پابرجاست و انتظار برای موضع‌گیری متهمین احتمالی و البته مراکز آموزشی دانشگاهی به شدت در میان افکار عمومی افزایش یافت. مرور در پیگیری‌های خود به دو واکنش از سوی این دو مرکز آموزشی دست یافت؛ یک مرکز آموزشی دولتی و وابسته به وزارت علوم در بیانیه خود اتهامات وارده را مورد توجه قرار داد و تأکید کرد نمی‌تواند اظهارنظر خاصی بکند اما از دانشجویان درخواست کرد اگر اسناد و مدارکی از تعرض و تجاوز جنسی این شخصیت دارند به دانشگاه مربوطه ارائه کنند. مرکز آموزشی دیگری که به عنوان آموزشگاه کنکور در سطح شهر رشت فعالیت می‌کند در مصاحبه‌های متعدد عنوان کرد که آماده همکاری با دستگاه قضایی است و تا مشخص شدن تکلیف ماجرا اسم استاد مربوطه از تبلیغات آموزشگاه حذف خواهد شد.

اما درباره تمکین آموزشگاه مربوطه به قانون، روایت دیگری هم هست؛ برخی از شاهدان می‌گویند: مدیریت این آموزشگاه وقتی که بحث تجاوز این استاد بر سر زبان‌ها افتاد با همکاری چند تن از فعالان رسانه‌ای شهر تلاش کردند تا موجی علیه افشاگری‌های جنسی راه بیندازند و مساله را به حاشیه برانند. اتفاقی که به ثمر نرسید و پس از آن مدیریت آموزشگاه رویکردش را تغییر داد و مجبور به تمکین به قانون شد.

آن روز همسرش نبود و طولی نکشید که هی به من نزدیک و نزدیک‌تر شد. انگار به کل، شخصیت دیگری شده باشد؛ وقیح و ترسناک[…] تقلا می‌کردم که از او که مرا محکم گرفته و لمسم می‌کرد جدا شوم و خلاصه از آن خانه فرار کردم.

پیگیری‌های مرور نشان می‌دهد که خود این شخصیت دانشگاهی (ا.ع) تاکنون واکنشی به این موضوع نشان نداده است الا آنکه در همان روزهای نخست، عکسی از تفریحات خود منتشر کرد (شاید به نشانه نادیده‌ گرفتن اتهامات مطروحه) و البته کامنت‌های بیش از صد پست آخر اینستاگرام خود را مسدود کرد تا احیانا مجبور به واکنش‌های ثانویه نشود. با این وجود شاهدان مرور با ارائه‌ی تصاویری از شبکه‌های اجتماعی خویشاوندان این شخصیت دانشگاهی مدعی شدند که در چند روز گذشته دو تن از نزدیکان او با اشتراک‌گذاری بندهایی از قانون درباره تهمت و افترا به افراد حقیقی به طرح اتهامات جنسی واکنش نشان دادند. موضوعی که تاکنون مسکوت مانده و به سرانجام نرسیده است.

وقتی دخترها فریاد زدند

اما صبح روز چهارم شهریور بود که طرح ادعای دیگری در فضای مجازی به ترند اول کاربران شبکه های اجتماعی تبدیل شد و بخش زیادی از جامعه‌ی فرهنگی رشت را تحت تاثیر قرار داد. نینا گلستانی، یکی از کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام اتهاماتی را علیه یک داستان نویس برجسته مطرح کرد که نه تنها سوژه قبلی اتهام جنسی در گیلان را تا حد زیادی به حاشیه برد بلکه بحثی جدی را در محافل فرهنگی شهر به میان کشید. شناخته شده بودن شخصیت ادبی مورد اتهام و شخصیت برجسته او در سطح کشور و جایگاه او در ادبیات داستان نویسی سال‌های اخیر سبب شد که در روزهای نخست بخش زیادی از جامعه فرهنگی رشت به دیده تردید به این موضوع نگاه کند. این تردید تا حدی پیش رفت که بسیاری، کاربر مربوطه را به دروغگویی متهم کردند. اتهامات و شک و گمانه‌ها ادامه داشت تا اینکه سایر آسیب‌دیدگانی که تجربه‌ای مشابه داشتند نیز روایات خود از آزار جنسی از طرف «ک.خ» را با نینا گلستانی به اشتراک گذاشتند و تداوم این موضوع در کنار سکوت فرد مورد اتهام تا حد زیادی پرده‌های شک و تردید را پایین کشید.

«چندین سال پیش به بهانه‌ی صحبت کردن درباره‌ی رمانم به خانه‌شان دعوتم کرد. اولین بار نبود خانه‌شان می‌رفتم ولی همیشه همسرش که دوستم بود حضور داشت. همانطور که گفتم ما پیشتر رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آن روز همسرش نبود و طولی نکشید که هی به من نزدیک و نزدیک‌تر شد. انگار به کل، شخصیت دیگری شده باشد؛ وقیح و ترسناک[…] تقلا می‌کردم که از او که مرا محکم گرفته و لمسم می‌کرد جدا شوم و خلاصه از آن خانه فرار کردم. تنها به دو دوست صمیمی‌ام گفتم. نمی‌دانستیم چکار کنیم ما در برابر او قدرتی نداشتیم. دیدار بعدی پش از آن اتفاق برای من پر از ترس بود. اما رفتار او به گونه ای بود که انگار هیچ اتفاقی نیافتاده است و خیلی عادی و معمولی بود» اینها یادداشت نینا گلستانی درباره تجربه‌ی ازار جنسی است.

روایت مربوطه عده‌ی زیادی را مجبور به موضع‌گیری کرد، شخصیت‌های فرهنگی پای کار و اعتراف آمدند، دوستان نزدیک این داستان نویس با نوشتن روایت‌های مختلف، این اختلال را در رفتار وی تأیید کردند و هر کدام به تفکیک اعلام کردند که مدت‌هاست به صورت جسته گریخته پاره ای از این اتهامات شنیده بودند اما یا باورشان نشده بود یا برایشان مسجل نبود.

پس از این واقعه نوبت به مراکز فرهنگی رسید، مراکزی که شخصیت مربوطه در آن کارگاه‌های داستان نویسی برگزار می‌کرده و به شهادت آزاردیدگان بخشی از آزارها در داخل آن فضاها رخ می‌داده است. یکی از کاربران، با تکرار عبارت «خانه باید حرف بزند» از اعضای خانه‌ی فرهنگ گیلان و هیأت مدیره‌ی آن خواست تا به عنوان اصلی‌ترین نهاد همکاری کننده با این شخصیت، درباره اتفاقات اخیر موضع‌گیری کنند. نهاد یا تشکلی که به گواه‌ آزاردیدگان تمام اعضای آن از وجود این خصیصه در داستانویس برجسته اطلاع داشته‌اند.

واکنش مدیر مسؤول خانه فرهنگ گیلان

هشتم شهریورماه نینا گلستانی پیامی از سوی مسعود جوزی، مدیرمسؤول خانه فرهنگ گیلان را در حساب اینستاگرامش به اشتراک گذاشت. جوزی در این پیام ادعا کرده است که از فروردین ۹۷ پیگیر لغو کلاس‌های این داستانویس در خانه‌ی فرهنگ گیلان بوده ولی به‌دلیل اهمیت موضوع، طی کمتر از یک ساعت تمام کلاس‌های فرد مورد نظر تعلیق شد تا مساله در نشست هیات موسس خانه بررسی شود.

در این زمینه «مسعود جوزی» در گفت و گو با مرور بیان می‌کند: « نه‌تنها تجاوز یا تعرض فیزیکی یا کلامی، بلکه هرگونه آزار جنسی، ولو در حد یک زل زدن یا ابراز صمیمیت و خصوصیتِ ناخواسته و بی‌دعوت یا شوخی کلامی یا ارسال متن آزارنده با مضمون جنسی، و نیز تحقیر جنسیتی محکوم است. سوءاستفاده از «قدرت» در روابط نامتقارن («استاد-شاگرد»، «رییس ـ مرئوس»، «درمانگر ـ درمانجو» و…) برای برقراری روابط عاطفی/جنسی و نیز رابطه بزرگسال با کودک (زیر سن قانونی) ممنوع است. این‌ها الفبای یک روابط اجتماعی سالم و عادلانه است؛ الفبایی که باید در خانواده و مدارس آموزش داده و با کمک رسانه‌ها و نهادهای مدنی نهادینه شود. نهادها و موسسات فرهنگی و آموزشی در این میان وظیفه سنگین‌تری دارند.»

اولین موردی که تا پیش از چند روز اخیر به خانه فرهنگ گزارش شد، صبح پنج‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۷ بود. واضح است که در این‌گونه موارد بررسی درستی یا نادرستی ادعا در صلاحیت مراجع قانونی است، ولی به‌دلیل اهمیت موضوع، طی کمتر از یک ساعت تمام کلاس‌های فرد مورد نظر تعلیق شد تا مساله در نشست هیأت موسس خانه بررسی شود.

جوزی در بخش دوم صحبت‌هایش عنوان می‌کند: «در روزهای اخیر موج افشای آزارهای جنسی در سطح کشور به راه افتاده و از جمله یکی از نویسندگان و مدرسان مشهور داستان‌نویسی گیلان که در سال‌های گذشته در موسسه فرهنگی-هنری «خانه فرهنگ گیلان» نیز به تدریس اشتغال داشته، مورد اتهام قرار گرفته است. بدین دلیل در این چند روز به‌عنوان مدیر مسؤول خانه فرهنگ، مورد پرسش قرار گرفته‌ام که آیا خانه از این ادعاها اطلاع داشته است یا خیر. توضیح زیر در پاسخ به این پرسش‌هاست.»

وی ادامه می‌دهد: «اولین موردی که تا پیش از چند روز اخیر به خانه فرهنگ گزارش شد، صبح پنج‌شنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۷ بود. واضح است که در این‌گونه موارد بررسی درستی یا نادرستی ادعا در صلاحیت مراجع قانونی است، ولی به‌دلیل اهمیت موضوع، طی کمتر از یک ساعت تمام کلاس‌های فرد مورد نظر تعلیق شد تا مساله در نشست هیأت موسس خانه بررسی شود. در روزهای بعد با پادرمیانی برخی دوستان، قرار شد این تعلیق فقط به کلاس‌های خصوصی ایشان اعمال شود و کلاس گروهیِ چهارشنبه‌ها ادامه یابد؛ ولی در نهایت با توجه به شرایط به‌وجودآمده، مراسم رونمایی کتاب در روز دوم خرداد ۱۳۹۷ آخرین حضور ایشان در خانه فرهنگ بود.»

این آموزشگاه شرط همکاری با این موسسه را دور بودن اساتید از مسائل اینچنینی عنوان کرده و تلویحا در کنار آزاردهندگان ایستاده است. اما این موضوع را نیز در نظر گرفته که تا مشخص شدن رأی قانون نباید به اتهام‌زنی‌ها دامن زد.

مسعود جوزی در ادامه تأکید می‎کند: «آن برخورد همان روزها مورد نقد و مخالفت جدی دوستانی قرار داشت که آن را بدون اتکا بر منابع موثق و در نتیجه غیرقانونی می‌دانستند. از ‌سوی دیگر، برخی اعتقاد دارند اگرچه تا پیش از سال ۹۷ گزارشی به خانه فرهنگ نرسیده بود، ولی اگر هم در خارج از فضای خانه فرهنگ اتفاقی افتاده، به اتکای جایگاه ایشان به‌عنوان یکی از مدرسان خانه بوده است. دوباره تأکید می‌کنم که صلاحیت رد یا اثبات هیچ‌یک از ادعاهای مطرح‌شده را ندارم، با این حال اگر قصوری هم صورت گرفته به سهم خود عذرخواهی می‌کنم. خانه فرهنگ در دو دهه اخیر کلاس‌ها، کارگاه‌ها و نشست‌های بسیاری داشته که با سلامت و بدون هیچ حاشیه نامطلوبی برگزار شده ‌است؛ و جداً اعتقاد دارم باید از هر کوششی برای سالم‌سازی محیط‌های اجتماعی به‌ویژه فرهنگی و آموزشی حمایت کرد تا زمینه برای حضور بیشتر و برابرِ زنان و دختران کشورم در عرصه‌های مختلف اجتماعی فراهم شود.»

موضع گیری موسسات فرهنگی و هنری رشت

در همین خصوص «مینا حسنی»، مدیر موسسه‌ی خوانش، یکی از مراکز فرهنگی که با داستانویس مطرح همکاری کرده بود در پستی اینستاگرامی علیه این موضوع واکنش نشان داد. او اطلاع از اتهامات علیه این داستانویس را مربوط به زمستان ۹۷ می‌داند و معتقد است در آن زمان از سوی بسیاری از دوستانم برای قطع همکاری با ایشان نهی شده است که در نهایت راضی شده‌اند نام این داستانویس را تنها به صورت صوری در لیست اساتید موسسه بیاورند و کلاس تک درس او را حذف کنند. حسنی اکنون به همین حد هم قانع نیست و اعتقاد دارد درج نام او در پوسترهای موسسه دهن‌کجی به تمام آزاردیدگان بوده است.

پس از حسنی، نوبت به آموزشگاه پروین در رشت رسید تا به اتهامات مطرح شده پاسخ دهد. آموزشگاه پروین که زیر نظر بهزاد عشقی، فعال فرهنگی اداره می‌شود نظر خود درباره این ماجرا را منوط به رأی قانون دانست و نوشت «میزان، قانون است.»

این آموزشگاه شرط همکاری با این موسسه را دور بودن اساتید از مسائل اینچنینی عنوان کرده و تلویحا در کنار آزاردهندگان ایستاده است. اما این موضوع را نیز در نظر گرفته که تا مشخص شدن رأی قانون نباید به اتهام‌زنی‌ها دامن زد.

نینا گلستانی، شخصیتی که این موضوع را فاش کرده بود در واکنش به این بیاینه نوشت: «چه بسیار بوده‌اند که بنا بر دلایل مختلف که با وجود داشتن آگاهی، بین قبول حقیقت و انکار، در قدم اول انکار را انتخاب کرده‌اند، آموزشگاه پروین ضمن توهین به افراد دیگر منکر این قضیه شده است. من همچنان منتظر می‌مانم، زمان می‌گذرد و هیچوقت برای عذرخواهی دیر نیست.»

«زهرا قنبری»، مدیر موسسه‌ی خرد جان جهان نیز به اظهارات گلستانی واکنش نشان داد. او در توضیحاتش ادعا کرده از یک زمانی به بعد متوجه شده بسیاری از شخصیت‌های فرهنگی استان بر سر سلامت رفتاری برخی از اساتید از جمله همین داستانویس، ضمانت‌های بی اعتباری به او تحویل داده‌اند. انگار که همه قصه را می‌دانسته‌اند اما کسی حاضر به بازگویی آن‌ها نبوده است. او همچنین مدعی شده برخی از شاگردان سابق این استاد داستانویسی از خلل‌های اخلاقی او پرده برداشته‌اند و قنبری از همان زمان به بهانه‌ای کلاس‌های خصوصی این استاد را لغو کرده است. مدیر موسسه خرد جان جهان توضیح داده است که در ۱۴ ماه همکاری با فرد مورد اتهام هرگز گزارشی از تعرض دریافت نکرده است وگرنه در مقابل او می‌ایستاد. با این وجود قنبری مدعی است به خاطر زمزمه‌هایی که از کلاس‌های حانه فرهنگ این فرد شنیده و برخی از خصوصیات اخلاقی‌اش در پاییز ۹۴ به همکاری به وی پایان داده است.

به زودی؛ عجالتا فقط سکوت و صبر می کنم

توضیح کوتاه و یک خطی از سوی کسی که این روزها از وی نام برده می‌شود باعث شد تا از وی بخواهیم در توضیحی کوتاه پاسخی به ماجراهای به وجود آمده دهند. در این زمینه «کیهان خانجانی» ضمن تشکر از فضای به وجود آمده در رسانه مرور برای پاسخ گویی به آزارجنسی اعلام کرده است:« عجالتا فقط سکوت و صبر می‌کنم تا به زودی» !

انتشار روایت تعدادی از زنان آسیب‌دیده از تعرض‌های جنسی در فضای مجازی نگاه‌ها را به خود خوانده و افکار بسیاری را متوجه بایدها و نبایدهای این عرصه کرده است. مکتوم ماندن حکایت تعرض‌ها که قانونی نانوشته بین اقشار مختلف است از سوی عده‌ای نقض شد و حالا زمان آن رسیده که تلاش شود جامعه با توجه بیشتر به آگاهی‌بخشی و اعمال قانون در مسیر مبارزه با آزارهای جنسی و کاهش اثرات این معضل پیش برود.

هیچ درمانی بی عوارض نیست

اما در مورد آسیب‌هایی که برای زنان و دخترانی که در سال های اخیر به وجود آمده است با یک جامعه شناس و یک روانشناس گفت و گو کردیم. در این خصوص امین حق‌ره، فعال اجتماعی و روزنامه‌نگار به مرور بیان می‌کند: مساله تجاوز یا تعرض جنسی الزاماً فقط حامل بار روانی برای فردی که مورد تجاوز واقع شده نمی‌تواند باشد. باید حواس مان باشد به دلیل ماهیت تهاجمی این جرم، در جریان تجاوز یا تعرضات جنسی آسیبهای جسمی نیز می‌تواند به فرد قربانی وارد می‌شود. این آسیبها می‌توانند درجات مختلفی از صدمات بدنی باشند. با این اوصاف اگر بخواهیم به تبعات روانی تجاوز بپردازیم می‌بینید که چه دامنه‌ی گسترده‌ای را در بر می‌گیرد. شوک ناشی از مواجهه با این اتفاق مهیب خودش آسیب روانی شدیدی را می‌تواند به همراه داشته باشد که افسردگی، انواع فوبیاها، وسواسها، و بسیاری اختلالات رفتاری و خلقی از آن جمله‌اند.

حق‌ره ادامه می‌دهد: وقتی کسی که مورد تجاوز واقع شده به دلایل مختلف: از جمله تهدیدات فرد متجاوز مبنی بر افشاگری، یا ترس از جان، یا خوف از داوری و قضاوت خانواده و جامعه، این مساله را در دوره زمانی طولانی کتمان و پنهان کند طبیعی ست که در گام اول آن آسیب‌های پیش گفته را از زمان وقوع حادثه تا زمان افشا (و اگر برای درمانش کاری نکند تا همیشه) در روح و روان خودش حمل می‌کند و چه هزینه‌های سنگین روانی را که برای حفظ این راز مهیب نباید پرداخت کند. این را بگذارید کنار این که تعداد زیادی از افرادی که مورد تجاوز به خصوص نزدیکان قرار گرفته‌اند جبراً (به دلیل همان موارد پیش گفته) به ادامه رابطه‌‌ی سوداگرانه از سوی فرد متجاوز ادامه می‌دهند. بدیهی ست که در این گونه موارد ساختار روانی فرد آسیب دیده از هم بپاشد، و چون خود را در زندگی شخصی حتا مسلوب الاختیار می‌بیند اعتماد و عزت نفسش را هم از دست بدهد، به دارو و…. پناه ببرد و الباقی قضایا…

این پژوهشگر حوزه فرهنگی و اجتماعی در پاسخ به این سوال که در جوامع پیشرو افراد بعد از افشاگری از چه حمایت‌های روانی‌ای برخوردار می‌شوند؟ بیان می‌کند: اولین و مهمترین این الگوهای حمایتی، همراهی و همدلی همه جانبه و تام و تمام و محکم خانواده بی میل به پیش داوری، و هم تحمیل بار گناه و خطاکاری بر عضو آسیب دیده است. این همراهی؛ بی حس شرمندگی و پنهان‌کاری به خصوص ترس از داوری عمومی و تصور آبرویی، روحیه حق طلبی را در فرد آسیب دیده تقویت می‌کند و به او جرات و شهامت پی گیری مساله را از طرق قانونی می‌دهد.

در جوامع پیشرو این امر در مورد نحوه مواجهه مراجع امنیتی و قضایی نیز صادق است. فرد تجاوز دیده نباید در هیچ یک از مراحل رسیدگی به شکایات احساس ترس، حقارت یا شرمندگی و حتا افشای اسرار را داشته باشد. اساسا پس از افشاگری (این جا به معنی افشای مساله نزد مقام‌های امنیتی و قضایی ست) و در مراحل رسیدگی به ادعاهای فرد آسیب دیده، ملاحظه‌‌ی شان و آبرو و جایگاه و صنف فرد متجاوز (حتا اگر از شخصیت‌های مشهور و محبوب باشد) از سوی مراجع قانونی موضوعیتی ندارد.

این نهادهای نظارتی فقط دستگاه‌های ناظر دولتی و حاکمیتی نیستند که البته کار خودشان را در این زمینه درست انجام نداده‌اند. بلکه همواره می‌بینیم که در هنگام گزینش مثلاً یک استاد دانشگاه به جای توجه به خصایص روحی و روانی و ظرایف خلقی و کنش‌های اجتماعی آن فرد، به چه موارد بی خاصیت و کم اهمیتی در حوزه‌ی روابط اجتماعی و حتا تخصصی نظر دارند و تبعاتش هم همین می‌شود که اخبار ناگوارش را امروزه می‌شنویم.

نکته‌ی دیگر اقدامات حمایتی ست که توسط مراجع ذی صلاح نسبت به ترمیم آسیبهای روحی فرد مورد تجاوز واقع شده انجام می‌پذیرد. معرفی به تیم‌های مشاوره و روانشناس برای کاهش آسیب‌ها و اختلالات احتمالی روانی از آن جمله‌اند.

برخی معتقدند با طرح موضوعاتی مثل تجاوز و افشاگری در این مورد، قبح مساله ریخته می‌شود. آیا این گزاره صحیح است؟ در این زمینه حق ره پاسخ می‌دهد: تقریبا هیچ اقدامی در راستای درمان بی آسیب نیست. هر دارویی جدا از مزایایی که دارد طبیعتاً می‌تواند آسیبهایی نیز داشته باشد. این در مسایل اجتماعی بیشتر و پررنگ‌تر خودش را نشان می‌دهد. برای همین است که در حوزه مسایل روانشناختی و جامعه شناسی که رویکردی واقعگرایانه باید اتحاذ شود نه آرمان گرایانه، ما عموماً از کاهش آسیب حرف می‌زنیم نه از حذف یا درمان آسیب. با طرح بعضی موضوعات مثل تجاوز جنسی در پیشگاه عموم البته که روح جمعی قدری آزرده می‌شود. اما این آزردگی در ازای آگاهی‌هایی که داده می‌شود و مصونیتی که می‌آورد درست مثل پادزهر و واکسن عمل می‌کند.

گزینش‌های اشتباه

 اما چه عواملی باعث می‌شود افرادی با وجهه فرهنگی یا سیاسی و… به خودشان اجازه اعمال متجاوزانه بدهند. در پاسخ به این پرسش حق ره با تأکید بر اینکه، ریشه این جسارت و اعتماد به نفس در ارتکاب اعمال مجرمانه را اول از همه باید در نهادهای نظارتی جست، بیان می‌کند: این نهادهای نظارتی فقط دستگاه‌های ناظر دولتی و حاکمیتی نیستند که البته کار خودشان را در این زمینه درست انجام نداده‌اند. بلکه همواره می‌بینیم که در هنگام گزینش مثلاً یک استاد دانشگاه به جای توجه به خصایص روحی و روانی و ظرایف خلقی و کنش‌های اجتماعی آن فرد، به چه موارد بی خاصیت و کم اهمیتی در حوزه‌ی روابط اجتماعی و حتا تخصصی نظر دارند و تبعاتش هم همین می‌شود که اخبار ناگوارش را امروزه می‌شنویم.

نکته‌ی دیگر خلا یا نقص قانون است که به عاملان جرایم این چنینی جرات و شهامت تکرار جرم را می‌دهد. عدم ملاحظه اصل طبقه بندی مجازات‌ها در مورد جرایم تجاوز جنسی یکی از مهمترین این خلا هاست. توجه بفرمایید که در حال حاضر اثبات عمل تجاوز جنسی مساوی است با صدور حکم اعدام برای شخص متجاوز. خب! با توجه به عدد قابل توجه پرونده‌های این چنینی، چه کسی باید بار صدور و اجرای چنین احکام سنگین و بی بازگشتی را بر دوش بکشد؟ معلوم است که بسیاری از افراد شاکی توان و تمایلی به گرفتن جان یک انسان در تحت هر شرایطی را ندارند. این امر برای مرجع قضایی هم به دلایل اجتماعی و سیاسی و… صادق است. طبیعی ست که فرد شاکی (خصوصا) در مسیر روند پیگیری پرونده، با فهم نتیجه اثبات جرم، از ادامه آن سر باز زند.

موضوع دیگری که به مجرمان جنسی با موقعیتهای خاص اجتماعی انگیزه اعمال متجاوزانه را می‌دهد، آگاهی از تابوهای اجتماعی و باورهای فرهنگی و سنتی ست. این که مساله آبرو و ناموس آن قدر برای برخی افراد و خانواده‌ها مهم است که حاضرند به هر قیمت و با هر هزینه‌ای (حتا پنهان کاری تجاوز) آن را از قرار گرفتن در معرض داوری عمومی مصون نگه دارند.

بخش عمده‌ای از دلیل این سکوت نیز به رواج فرهنگ مردسالار و وجود نگاه تبعیض‌آمیز جنسیتی به زیان زنان ارتباط دارد. طبق اخبار و آمارهای اعلام شده، قربانیان آزار جنسی، اغلب دختران و زنان هستند و باید توجه داشت که در بسیاری از موارد وقتی این اخبار مربوط به این رخ‌دادها آشکار می‌شود، بخشی از جامعه تحت تاثیر الگوهای سنتی و مردسالارانه یا دینداری مناسکی و سطحی در قضاوت‌هایشان زن را از پیش مقصر معرفی می‌کنند.

این پژوهشگر درباره تاثیر افشای تجاوز بر فعالیت‌های اجتماعی تأکید می‌کند : افشای جرایم جنسی مثلا در آموزشگاه‌های هنری و آموزشی، کارگاه‌های ادبیات، جمع‌های مذهبی و… در کوتاه مدت در میزان مخاطب و هم کارکرد این نهادهای به هر حال فرهنگ ساز تاثیر منفی می‌گذارد. اما قطعا این رویکرد دفعی اگر جامعه، به خصوص خود جامعه‌ی فرهنگی نسبت به این آسیب برخورد درستی از خودش نشان بدهد تداوم نخواهد داشت. در این شرایط نتیجه‌ای که حاصل خواهد شد افزایش آگاهی‌های عمومی، پالایش فضاهای فرهنگی و کاهش آسیب‌هایی این چنینی ست.

همدلی، نتیجه سرمایه‌ی فرهنگی شهر

در ادامه دکتر«محمد مهدی رحمتی» جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه گیلان در گفت و گویی درباره‌ی آثار انتشار روایت‌هایی از آزارهای جنسی در جامعه اظهار می‌کند: افشای تعرض‌های جنسی کنشی است که به تازگی صورت گرفته و مشاهده و بررسی آثار آن با سرعت ممکن نیست. جامعه ‌شناسی بر اساس پژوهش تا حدودی به پیش‌بینی علمی می‌پردازد، اما قادر به پیش‌گویی نیست. در این مورد می‌توان گفت بی‌تردید این کنش در بسترها و متن‌های اجتماعی مختلف پی‌آمدهای متفاوتی به دنبال دارد. بازخورد این نوع کنش‌ها در یک شهر کوچک با بستری کاملا سنتی، با شهری بزرگ با بستر فرهنگی گسترده متفاوت است. با این حال می‌توان انتظار داشت که پی‌آمدهای این کنش با توجه به سرمایه‌های فرهنگی هر جامعه متفاوت باشد و هر چه سرمایه فرهنگی بالاتر باشد، رفتار همدلانه‌تری با این نوع کنش‌ها و قربانیان آنها صورت می‌گیرد.

این روزها با روایت‌های مختلفی مواجه می‌شویم که تحت عنوان تجاوز، آزار جنسی یا تعرض مطرح می‌شوند. رحمتی یادآور می‌شود: موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت این است که همه‌‌ی موارد مطرح شده را نمی‌توان تعرض و آزار جنسی نامید. چرا که در برخی موارد فردی با اراده‌ی خود وارد یک رابطه می‌شود یا اقدام به ایجاد ارتباط عاطفی می‌کند، اما در ادامه به این نتیجه می‌رسد که طرف مقابل قصد سوءاستفاده دارد و در رابطه صادق نیست، به همین دلیل اقدام به قطع رابطه می‌کند.

عرف اجتماعی و افشای دیر هنگام

برخی از روایت‌های انتشار یافته در باره‌ی آزار و تعرض جنسی به سال‌های گذشته مربوط می‌شوند، به همین دلیل از سوی بعضی این سوال مطرح می‌شود که چرا این افراد در زمان وقوع حادثه اقدام به افشای آن نکرده‌اند و به جای ایستادگی در برابر متجاوز، سکوت کرده‌اند. رحمتی در این باره بیان می‌کند: بخش عمده‌ای از دلیل این سکوت نیز به رواج فرهنگ مردسالار و وجود نگاه تبعیض‌آمیز جنسیتی به زیان زنان ارتباط دارد. طبق اخبار و آمارهای اعلام شده، قربانیان آزار جنسی، اغلب دختران و زنان هستند و باید توجه داشت که در بسیاری از موارد وقتی این اخبار مربوط به این رخ‌دادها آشکار می‌شود، بخشی از جامعه تحت تاثیر الگوهای سنتی و مردسالارانه یا دینداری مناسکی و سطحی در قضاوت‌هایشان زن را از پیش مقصر معرفی می‌کنند. واقعیت این است که جامعه تحت تاثیر فرهنگ عمومی در بسیاری از موارد برخوردی متفاوت و تبعیض‌آمیز با طرفین ماجرا دارد.

وی می‌افزاید: تا همین یکی دو دهه پیش زنان بیوه پس از طلاق، فشار اجتماعی به مراتب بیشتری نسبت به مردان متحمل می‌شدند. در مورد آزار جنسی نیز همین گونه است و فشاری که بر زنان و مردان پس از افشای آزار جنسی وارد می‌شود، متفاوت است. مرد متجاوز با ابراز خشم، عصبانیت، و هیجان‌های زودگذر از سوی جامعه مواجه می‌شود، اما در مورد زنان وضعیت فرق می‌کند و شاهد انگ‌ها و برچسب‌های تقریبا ماندگار بر آنها هستیم، که گاه سبب محرومیت زن قربانی از بسیاری حقوق اجتماعی و انسانی خویش می‌شود. همین نگرانی‌ها سبب می‌شود که زنان قربانی تعرض و آزار جنسی تمایل به پنهان‌کاری داشته باشند. کماکان شاهد هستیم بخش‌هایی از جامعه در برخی موارد بدون بررسی اصل و واقعیت ماجرا، دختر یا زن قربانی را مقصر می‌داند اما در جریان رخ‌دادهای اخیر، وقتی قربانیان با همدلی بخش قابل توجهی از افراد جامعه مواجه شدند، این جسارت را پیدا کردند تا به افشای آزارها بپردازند. موضوعی که به نظر می‌رسد در این فرایند بی‌تأثیر نبوده، بحث شبکه‌های ارتباطی- اجتماعی در اینترنت است. از نظر فرهنگی لازم است این امکان برای همه‌ی قشرها و گروه‌های اجتماعی وجود داشته باشد که هنگام مواجه شدن با آزار و تعرض به راحتی و بدون واهمه از درگیر شدن با تبعات منفی، آن را ابراز کنند.

حمایت و برخورد، دو راهکار اصلی

این استاد دانشگاه با بیان اینکه نیاز است تا نهادهای اجتماعی مانند خانواده، آموزش و پرورش، رسانه و نیز نهاد دین به صورت مناسب برای حمایت از فرد آسیب دیده وارد عمل شوند و مقوله‌ی مددکاری اجتمای نیز جدی گرفته شود، به ضرورت برخورد قاطع با متجاوزان از سوی متولیان ذی‌ربط تأکید می‌کند.

رحمتی با بیان این که برخورد جامعه با متعرضان متوجه دو بخش قانون و عرف اجتماعی است، تصریح می‌کند: از دستگاه قضا انتظار می‌رود که با این نوع مجرمان بدون مماشات و به صورت قاطع برخورد کند. جامعه نیز با طرد این افراد و اطلاق برچسب‌هایی، مجازات سنگینی را درباره‌ی این افراد اعمال می‌کند. اما آن چه در این عرصه از اهمیتی خاص برخوردار است، ارایه‌ی آموزش‌های لازم توسط سازمان‌ها و نهادهایی‌ست که کارگزار امور فرهنگی و اجتماعی هستند. کارگزاران اجتماعی شدن مانند خانواده، آموزش و پرورش، رسانه، دین و دیگر نهادها باید در مراحل مختلف اجتماعی کردن پسران و دختران، آموزش‌های لازم را ارایه دهند. نباید از یاد برد که طرح بسیاری از مسایل اجتماعی، مانند مسایل مربوط به بحث‌های جنسی، بدون جهت و بدون وجود عذر دینی، اخلاقی و عرفیِ موجه تبدیل به تابو شده‌اند. اگر از طریق متولیان رسمی و مشروع جامعه این آموزش‌ها ارایه نشوند، بدیهی است مجراهای غیر رسمی که کنترلی بر آنها وجود ندارد و عاملان آنها عمدتاً بدون تعهد عمل می‌کنند و هدفی جز کسب سود اقتصادی ندارند، وارد عرصه می‌شوند. در دهه‌های اخیر فعالیت‌هایی در زمینه آگاهی بخشی در این حوزه انجام شده، اما کافی نبوده است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.