«از چیزهای اساسی که جوانان باید بیاموزند یکی هم این است که تنهایی را تحمل کنند، زیرا سرچشمه سعادت و آرامش روح است.» این را آرتور شوپنهاور می گوید که فلسفهی او را، اغلب فلسفه مرجع هنرمندان میدانند.
این روزها که به واسطه اپیدمی کرونا ریتم زندگی روزمره دچار فروپاشی شده است، جهان ناچار به لمس تنهایی و انزواست. شکافی که این اپیدمی در زندگی انسانها ایجاد کرده برای بخشی از افراد جامعه کاملا غریبه و ناآشنا نیست. افرادی که اگر غمِ نان نداشته باشند به ندرت از غار تنهایی خود خارج میشوند چرا که آثار هنری عموما در انزوا و مکانی دور از زندگی روزمره اجتماعی خلق میشوند. تابعیت هنرمند از ساحت حقیقت هنر و تنهاییِ خودخواسته بحثیست گسترده که شاید روزی مجال پرداختن به آن را پیدا کنیم. اما آنچه که امروز به آن میپردازیم گفت و گو با دو هنرمند و یک جامعهشناس، پیرامون انزوای اجباری یا به عبارتی قرنطینه اجتماعی است که اگرچه برای هنرمندان یک فرصت و مزیت محسوب می شود اما برای بسیاری یک تهدید بالقوه است. تهدیدی که به مثابه یک بحران است. بحرانی شبیه فهم، تامل و آگاهی بیشتر از خود و جهان پیرامون خویش. شاید اطمینان از جهالت دیروز بیش از دانایی امروز، در ذهن، احساس امنیت کاذب کند.
لذت بردن از تنهایی
«آرمان آرون» کارشناس گرافیک، طراح، نقاش و مدرس نقاشی، هنر خود را را از کودکی آغاز و در سنین نوجوانی دریافته است که نقاشی امری لازم برای زندگیست و از آن پس به صورت جدیتر به آن پرداخته است. از فعالیتهای او میتوان به سالها تدریس در مدارس و آموزشگاههای خصوصی، حضور در نمایشگاههای گروهی داخل و خارج از کشور، اجرای پرفورمنس و همچنین برگزاری سلسه نشستهای هنری در آتلیه شخصیاش اشاره کرد.
او که پیش از روزهای قرنطینه به صورت فشرده به آموزش طراحی و نقاشی مشغول بود، در این مورد توضیح میدهد که به دلیل نوع زندگی آموزش محور مجبور به برقراری ارتباط با افراد زیادی بوده و قصد داشته در آینده کلاسها را کاهش داده تا فرصت بیشتری برای خلق اثر داشته باشد و در حال حاضر به اجبار این اتفاق افتاده است.
او در ادامه به قرنطینه و تبعات ناگوار اقتصادی برای همه و خصوصا هنرمندان اشاره کرد اما در عین حال آن را فرصتی برای مطالعه، بررسی آثار هنرمندان و البته خلق آثار جدید دانست.
آرون در مورد حس و حالش در این روزها و نوع برخوردش با قرنطینه گفت: برای من به شخصه این سبک زندگی سخت و یا دور از ذهن نبوده چون بسیاری از اتفاقات زندگیام در تنهایی شکل میگیرند.
او ادامه داد: من در دنیای نقاشی نیاز دارم که تنها با خودم باشم، در مورد سوژه و موضوع کارم تامل کنم و مراحل آن را بررسی کنم و در واقع در تنهایی است که میشود به دانش و تجربه در زمینه نقاشی، جامه عمل پوشاند. زمانی که در حال نقاشی هستم، در یک لحظه پردهها میافتند و از همه پیرامونم جدا میشوم، این لحظهایست که قبلتر ها بیشتر فرصت تجربه آن را داشتم و اگر مسائل اقتصادی وجود نداشت، همچنان زمان زیادی را به تنهایی و نقاشی کشیدن اختصاص میدادم.
از او پرسیدم که چرا در تنهایی کار میکند؟
پاسخ داد: به نظرم انسانها باید بیاموزند که با خودشان تنها باشند چرا که انزوا انسانها را با خودشان روبهرو میکند و باعث میشود خودشان را بهتر بشناسند. بدون شناخت خود، شناخت جهان پیرامون دشوار است.
آرون افزود: زمانی که از جمع فاصله میگیریم، حبابی که اجتماع برایمان به وجود آورده از بین میرود و خودمان با کم و کاستیهایمان تنها میشویم و میتوانیم ببینیم که آیا از خودمان راضی هستیم یا نه؟
پس از این روزها لذت میبرید؟
نمیتوانم بگویم در حال حاضر در تنهایی خوش میگذرانم اما به هر حال اتفاقیست که افتاده و آشنایی من با خودم در تنهایی، از شدت این فاجعه در ذهنم میکاهد. به گفتهی وی هر اتفاق ناگواری که در زندگی برایم افتاده است همیشه به طراحی و نقاشی پناه بردهام، هنوز هم همین کار را میکنم.
امید دارم که در این دوران آثار با کیفیتی خلق کنم که روحم را به آرامش برساند.
تامل و تمرین در هنر
سیاوش شعبانپور، آهنگساز، مدرس موسیقی در محیطی فرهنگی رشد پیدا کرد و از همان سنین کودکی با نقاشی و موسیقی آشنا شد و اکنون که در آستانه سی سالگیست، همچنان وفادارانه، به نقاشی و موسیقی مشغول است.
او توضیح داد: من کاری جز این دو بلد نیستم و تمام زندگی ام را تنها از طریق تدریس موسیقی کسب درآمد کردهام. از او پرسیدم که آیا تدریس را از صمیم قلب دوست دارد؟ پاسخ داد: نمیشود گفت علاقهای به تدریس ندارم اما لزوما برای امرار معاش به این کار مشغولم.
این نوازنده گیتار و هارمونیکا که با موسیقی کلاسیک وارد دنیای موسیقی شده است میگوید: بلوز، راک و سبکهای دیگری را هم جسته و گریخته تجربه کردم تا بتوانم بیان شخصی خودم را داشته باشم.
او اکنون به نوازندگی و آهنگسازی مشغول است و در راستای نقاشی هم در چند نمایشگاه گروهی در ایران و خارج از کشور شرکت کرده است و هم اکنون مشغول پروژهای به نام استقرار است که بعد از ماجرای قرنطینه، ادامه مییابد.
از دیرباز بسیاری از ارزشمندترین آثار هنری و ادبی در زمان انزوا و پریشانیهای اجتماعی خلق شدهاند. به طور مثال دو نمونه از معروفترین نمایشنامههای شکسپیر (پادشاه لیر و مکبث) در دوران بیماری طاعون اروپا نوشته شدهاند.
سیاوش شعبانپور قرنطینه را موقعیت و شرایطی ناخواسته یا در واقع توفیق اجباری میداند، چرا که اخیرا مشغله کاری زیادی داشته و برای کسب درآمد ناچار به ارتباط با افراد زیادی بوده و حالا قرنطینه فرصتیست برای این که به تنهایی بازگردد، با خود خلوت کند و روی قطعاتی که ساخته بیشتر تامل و ممارست داشته باشد.
از او پرسیدم که این روزها را چگونه میگذراند؟ پاسخ داد: من از زمانی که خودم را شناختم در تنهایی بودم و تنهایی نقطهی اولیهای بود که برایم وجود داشت و برای من همه چیز در تنهایی به وجود آمده است.
این روزها بیشتر نقاشی میکنم، فیلم میبینم، به بررسی و مطالعه ژانرهای مختلف و آثار هنرمندان میپردازم.
او ادامه داد: بخشی از خانه ام را تبدیل به استودیوی موسیقی کردهام و بخشی هم شبیه به کارگاه نقاشیست و معمولا شبها کار می کنم چون تمرکز بیشتری دارم.
دو مساله انزوای اجتماعی و تنهایی، در لیست نگرانیهای بهداشت عمومی قرار دارند و با توجه به شواهد علمی موجود، بیان یا ایجاد هنر، ابزاری خارقالعاده برای کاهش احساس انزوا و بیگانگی است و اثرات منفی بهداشت روانی را کاهش میدهد.
او با اشاره به تاثیر گذاری این اتفاق گفت: ویروس کرونا درگیری، مشغله و نابردباریی های زیادی ایجاد کرده است، این درگیری و مشغله ذهنی و ندانستن، حس گنگی ایجاد میکند و پرسش هایی از این دست که چه زمانی به پایان می رسد؟ آیا هرگز تمام میشود؟ و اینکه چه تاثیراتی بر جا میگذارد؟ اینها مسائلی بود که مدام در ذهنم تکرار میشد که در همین دوران و تحت تاثیر این شرایط؛ بهم ریختگی ذهنی و آشفتگی فضای جهان، قطعهای ساختم و هم اکنون نیز مشغول کار روی قطعههای جدید هستم و سعی میکنم از زمانی که قبلا نداشتم و حالا در اختیارم قرار گرفته است به درستی استفاده کنم.
گذران زندگی و خلق آثار نو در بحران
مهتاب رنجبر پژوهشگر جامعهشناسی هم با بیان اینکه گذران زندگی روزمره یکی از مفاهیم مهم جامعهشناسی و مطالعات فرهنگی طی دهههای اخیر بوده است، توضیح داد: این روزها که ویروس کرونا سبک و قالب زندگی روزمره گذشته ما را تغییر داده مزیت های مثبت و آثار منفی زیادی به بار آورده که در کنار هم فرصت و تهدیدهای قابل ملاحظه ای فراهم کرده است؛ از اختلافات بین زناشویی و تا فرصت خلق اثر هنری برای هنرمندان و موقعیت های استثنایی برای پروژه های به تعویق مانده و از دست رفته.
از دیرباز بسیاری از ارزشمندترین آثار هنری و ادبی در زمان انزوا و پریشانیهای اجتماعی خلق شدهاند. به طور مثال دو نمونه از معروفترین نمایشنامههای شکسپیر (پادشاه لیر و مکبث) در دوران بیماری طاعون اروپا نوشته شدهاند.
وی ادامه داد: در همین باب، رابرت مرتون از اولین جامعهشناسانی است که به موضوع انزوا پرداخته است. او معتقد است اهدافی در جامعه وجود دارد و از افراد انتظار میرود به آن اهداف دست پیدا کنند، اما گاهی چنین امکانی برای افراد وجود ندارد و اینجاست که دچار مشکل می شود. برای مثال هنرمندی که نتواند از نظر مادی پیشرفت کند یا جامعه، سیاست و قانون، شرایط ویژهای را به او تحمیل کند؛ طبق نظریه فشار مرتون، گوشهگیری و انزوا نتیجه این شرایط خواهد بود و شاید به همین دلیل باید گفت اکثر آثار هنری در انزوا خلق میشوند. چون حرکت هنر در چارچوبی از پیش تعیین شده با ماهیتش مغایرت دارد.
به گفتهی وی، هنر در تنهایی آدمیان متبلور میشود و این روزها میتوان از انزوای اجتماعی تحمیل شده برای خلق اثر (نوشتن، نقاشی،…) و یادگیری استفاده کرد.
رنجبر اضافه کرد: دو مساله انزوای اجتماعی و تنهایی، در لیست نگرانیهای بهداشت عمومی قرار دارند و با توجه به شواهد علمی موجود، بیان یا ایجاد هنر، ابزاری خارقالعاده برای کاهش احساس انزوا و بیگانگی است و اثرات منفی بهداشت روانی را کاهش میدهد. به عبارتی میتوان گفت که میشود از طریق هنر، خسارت های روحی تنهایی را کاهش و حتی زدود.