گیسو بریدن؛ زخم تازه از یک فقدان التیام نیافته

0 697

اجرای آیین‌ها و مناسک عزاداری اهمیت به‌سزایی دارد؛ زیرا موجب پذیرش فقدان می‌شود و شبکه‌ای از حمایت اجتماعی را ایجاد می‌کند که در تسهیل ماتم مؤثر است. سوگواری یک ماتم بهنجار محسوب می‌شود و به معنای انطباق با فقدان است. یک امر اجتماعی الزامی که روند پذیرش مرگ را تسهیل می‌کند؛ زیرا که ناتمام ماندن ماتم و سوگواری نکردن باعث انباشت‌اندوه و خشم می‌شود و تعادل اجتماعی- عاطفی بازماندگان را برهم می‌زند.

تجربه فقدان و بازماندگی یک موقعیت اجتماعی است که سوگواری تنها یکی از مراحل مختلف آن به حساب می‌آید. اگر مراحل مختلف سوگ کامل نشود و مصیبت دیدگی امری ناتمام بماند؛ بازماندگان التیام نخواهند یافت و آسیب ناشی از مصیبت پیش آمده همچون زخمی تازه باقی خواهد ماند. مصیبت دیدگان در ضایعه‌ای که بر آنان وارد شده است و در تغییرات ناشی از فقدان در جستجوی معنا هستند. تا به مساله مرگ مفهوم ببخشند و حدی از کنترل برای ادامه‌ زندگی را به دست آورند. این مساله به‌خصوص در مورد مرگ‌های زود هنگام، ناگهانی و غیرمنتظره مصداق دارد.

گیسو بریدن، گیسوبران یا بریدن مو از جمله آیین‌های کهن سوگواری در فرهنگ ایرانی به حساب می‌آید. آیینی از رسوم دیرینه ایرانیان باستان که حالتی بسیار غم انگیز و ژرف به سوگواری می‌دهد. چنان که از اسطوره‌های قدیمی و روایت‌های جدید بر می‌آید؛ گیسو بریدن آیینی فراجنسیتی است.

باید توجه داشت که مساله مرگ بر بازماندگان تاثیرات متفاوتی دارد؛ اما گاهی فقدان چنان سهمگین است که به معنی از دست دادن یک عزیز نزدیک یا یک فرد با اهمیت نیست بلکه به معنای احساس از دست رفتن خویشتن است.

گیسو بریدن، گیسوبران یا بریدن مو از جمله آیین‌های کهن سوگواری در فرهنگ ایرانی به حساب می‌آید. آیینی از رسوم دیرینه ایرانیان باستان که حالتی بسیار غم انگیز و ژرف به سوگواری می‌دهد. چنان که از اسطوره‌های قدیمی و روایت‌های جدید بر می‌آید؛ گیسو بریدن آیینی فراجنسیتی است. به این معنا که هم زنان و هم مردان در سوگ‌های عمیق موهای خود را می‌برند. زنان و مردانی که در پی سوگ عزیزی رنج عزلت را متحمل می‌شوند و نوعی مرگ اجتماعی را می‌پذیرند.

البته باید توجه داشت که مو پایه زیبایی و آراستگی است و در فرهنگ ایرانی هم برای زنان و هم برای مردان بسیار دارد. بر همین اساس بریدن گیسو نمادی از شکست ارجمندی و به نشانه پایان جهان زیست فرد یا افراد مصیبت‌دیده نیز هست. به نظر می‌رسد که در گذشته‌های دور برابر آیین و سنت کهن آریایی، زن را به همراه مرد (احتمالا شوهرش) به خاک می‌سپردند و طی سال‌ها با برافتادن این آیین در گذر زمان بریدن موی سر جایگزین آن شده باشد. به استناد این نگاه؛ گیسو بریدن به گونه‌ای خودکشتن نمادین محسوب می‌شود و از این منظر جایگاه ویژه زنان در برگزاری این آیین را می‌توان دریافت؛ اما این مهم تأییدی بر منحصرا زنانه بودن آیین گیسو بریدن نیست.

باید توجه داشت که آیین‌ها، بازتاب واقعیت‌‌های اجتماعی عمیقی هستند و به صورت نمادین بازنمایی می‌شوند. از این منظر گیسو بریدن رفتاری آیینی است که از دیرباز در بسیاری از نقاط جهان شواهدی مبتنی بر وجود آن هست. برای یافتن معنای بریدن مو در سوگواری نیاز به یافته‌های انسان‌شناسی، باستان شناسی و اسطوره‌ها است؛ اما پیشینه پژوهش‌های مرتبط در این باره نشانگر آن هستند که مو و نقش آن در مراسم سوگواری سابقه‌ای نسبتا طولانی دارد.

گیسو بریدن به استناد منابع مکتوب عمدتا در سوگ جوانان، جوانمردان و قهرمانان صورت می‌گرفت. یکی از شواهد کهن از اجرای آیین گیسو بریدن که در آن مردان نیز در سوگ یکی از پهلوانان، موی خود را می‌برند؛ داستان آشیل است. آشیل و همراهانش، در مرگ دوست خود پاتروکلس، موهای خود را می‌برند و بر پیکر پاتروکلس می‌نهند. در حماسه گیل گمش نیز گیسو بریدن مردان را می‌بینیم. مردانی که در سوگ یار نزدیک موی خود را می‌برند. در این حماسه، گیل گمش، پس از مرگ انکیدو، یار نزدیک خود، موهایش را می‌برد. منبع حماسی دیگری که هم به مرگ قهرمانان و هم به آیین گیسو بریدن اشاره دارد؛ شاهنامه است. در شاهنامه فرنگیس در سوگ سیاوش گیسوهایش را می‌برد.

در ایران؛ پس از سقوط ساسانیان، شالوده تفکرات اجتماعی و نظام فکری بسیار دگرگون شد؛ اما بسیاری از آداب و آیین‌های اجتماعی کهن در اعماق ناخودآگاه جمعی باقی ماندند. آیین کهن گیسو بریدن به دلایل مختلفی از جمله اینکه با باورها و زیست اجتماعی منافاتی نداشت و از سوی دیگر چون در ادبیات روایی وجود داشت تا امروز به حیات خود ادامه داده و تاثیر عمیقی بر آیین‌های عزاداری داشته است.

نگاهی دقیق به مرگ پهلوانان و آیین گیسو بریدن نشانگر آن است که این مراسم تنها شکلی از عزاداری نیست و معانی گسترده‌تری در آن نهفته است. کنشی متهورانه که علاوه بر سوگواری، مصمم بودن مصیبت‌دیده را در فراموش نکردن مرگ آشکار می‌سازد.

در ایران؛ پس از سقوط ساسانیان، شالوده تفکرات اجتماعی و نظام فکری بسیار دگرگون شد؛ اما بسیاری از آداب و آیین‌های اجتماعی کهن در اعماق ناخودآگاه جمعی باقی ماندند. آیین کهن گیسو بریدن به دلایل مختلفی از جمله اینکه با باورها و زیست اجتماعی منافاتی نداشت و از سوی دیگر چون در ادبیات روایی وجود داشت تا امروز به حیات خود ادامه داده و تاثیر عمیقی بر آیین‌های عزاداری داشته است. البته که ارج نهادن به فرهنگ سوگواری و زنده نگهداشتن این آیین خاص در واقع نشانه‌ی اهمیت بزرگداشت رشادت و فرهنگ جوانمردی نیز هست که بسیار با اهمیت و قابل تامل می‌نماید.

آیین گیسو بریدن مثل هر آیین دیگری دستخوش تغییراتی شده چنان که در دهه‌ی اخیر به یک کنش جمعی و اقدام اعتراضی بدل شده است که محدود به ایران نیست. کنشی که نماد‌اندوه عمیق، خشم، سوگواری و در مواردی پیامی برای گرفتن انتقام محسوب می‌شود.

واقعیت این است که جامعه‌ی ایرانی طی سال‌های اخیر کرارا متحمل فقدان‌های فراوانی شده که برای هیچ یک از آن‌ها فرصت و امکان سوگواری جمعی و تعین بخشیدن به یک شبکه‌ی حمایت اجتماعی را نداشته است. سوگ‌های پیاپی که حالا به درد و‌اندوهی مشترک تبدیل شده‌اند.

در این یادداشت به آیین گیسو بریدن پرداخته شد؛ زیرا که این روزها و در پی اعتراضات اجتماعی ـ سیاسی به مرگ مهسا امینی؛ یکباره گیسو بریدن در میان زنان و مردان ایرانی به یک کنشی جمعی بدل شد. کنشی که در خیابان و فضای مجازی به‌مثابه عرصه عمومی بازنمایی می‌شود و موجب همبستگی اجتماعی شده است.

واقعیت این است که جامعه‌ی ایرانی طی سال‌های اخیر کرارا متحمل فقدان‌های فراوانی شده که برای هیچ یک از آن‌ها فرصت و امکان سوگواری جمعی و تعین بخشیدن به یک شبکه‌ی حمایت اجتماعی را نداشته است. سوگ‌های پیاپی که حالا به درد و‌اندوهی مشترک تبدیل شده‌اند. از همین روی با گمانه‌زنی می‌توان گفت که گیسو بریدن زنان و مردان در نقاط مختلف جهان؛ در خیابان‌ها و در فضای مجازی جایگزینی برای عزاداری جمعی و مراسم یادبود محسوب می‌شود. کنشی جمعی به‌مثابه همدردی در سوگ. برای رنج‌ها و فقدان‌هایی که طی سالیان گذشته التیام نیافته؛ بلکه به زخم‌های تازه‌ای تبدیل شده‌اند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.