رشت بهعنوان یکی از پرجمعیتترین و پرترددترین شهرهای شمال کشور، سالهاست با معضل ترافیک دستوپنجه نرم میکند. رشد جمعیت، افزایش خودروهای شخصی، ضعف در سیستم حملونقل عمومی و همچنین تمرکز فعالیتهای اداری، تجاری و خدماتی در مرکز شهر، موجب شده است که خیابانها و میادین رشت همواره با حجم بالای تردد روبهرو باشند. در سالهای اخیر برای کاهش این معضل، پروژههای عمرانی متعددی در سطح شهر اجرا شده است؛ از جمله احداث پلهای جدید، بازگشایی مسیرهای مسدود و گسترش برخی خیابانها. اما پرسش اساسی این است که آیا این اقدامات واقعا به بهبود شرایط منجر میشود یا تنها چهرهی مشکل را تغییر میدهد؟
یکی از مهمترین پیامدهای بازگشایی مسیرها و پلها، افزایش سرعت حرکت خودروها در بخشی از معابر است. بهظاهر این تغییر یک امتیاز محسوب میشود، اما در واقع خودروهایی که پیشتر در گرههای ترافیکی متوقف میشدند، اکنون با سرعت بیشتری به سمت نقاط دیگر شهر حرکت میکنند. در نتیجه، حجم بالای خودروها در زمانی کوتاهتر به میادین و تقاطعهای بعدی منتقل میشود. این امر، بهجای حل مشکل، تنها آن را از یک نقطه به نقطهای دیگر منتقل میکند.
این پدیده را میتوان «مکانیسم ماشه» در ترافیک نامید؛ یعنی حرکتی که به ظاهر بهبود محسوب میشود، اما در عمل باعث تشدید فشار در بخش دیگری از شبکه شهری میگردد. همانطور که فشار دادن ماشه یک اسلحه باعث آزاد شدن گلوله و رخدادهای زنجیرهای بعدی میشود، بازگشایی یک مسیر هم میتواند به انتقال شتابان حجم خودروها به نقاط بعدی بینجامد.
تجربههای گذشته در رشت نشان داده است که احداث پلها بهتنهایی توانایی حل معضل ترافیک را ندارد. بسیاری از پلها پس از مدت کوتاهی خود به یکی از نقاط پرترافیک شهر بدل شدهاند. علت این موضوع روشن است: پلها تنها بخشی از مسیر را آزاد میکنند، اما بهدلیل نبود هماهنگی با سایر بخشهای شبکه شهری، بار ترافیک به سرعت روی همان پلها یا ورودی و خروجی آنها انباشته میشود. به بیان ساده، اگر خیابانهای اطراف ظرفیت کافی نداشته باشند، پل جدید نیز به گره دیگری در مسیر حرکت خودروها تبدیل خواهد شد.
ترافیک شهری یک پدیده پیچیده است و عوامل متعددی بر آن اثر میگذارند. احداث پل یا بازگشایی خیابان تنها یکی از ابزارهای مدیریت ترافیک است، اما کافی نیست. در رشت، همچون بسیاری از شهرهای دیگر ایران، چند چالش اساسی وجود دارد:
۱. ضعف حملونقل عمومی: نبود سیستم کارآمد اتوبوسرانی، تاکسیرانی مدرن یا خطوط ریلی سبک (مانند تراموا یا مترو)، شهروندان را مجبور به استفاده از خودروهای شخصی میکند.
۲. تمرکز کاربریها: بیشتر ادارات، مراکز درمانی و بازارهای اصلی در محدوده مرکزی رشت واقع شدهاند و این موضوع موجب تمرکز ترافیک در چند نقطه محدود شهر میشود.
۳. کمبود مدیریت هوشمند ترافیک: استفاده از سامانههای کنترل هوشمند چراغهای راهنمایی، هدایت لحظهای خودروها و مدیریت جریان ترافیک هنوز در رشت به شکل گسترده اجرا نشده است.
۴. فرهنگ رانندگی: بخشی از مشکلات ترافیک ناشی از بیتوجهی به قوانین، توقفهای غیرمجاز و نبود آموزشهای لازم در زمینه فرهنگ ترافیکی است.
اگرچه احداث پلها و بازگشایی مسیرها میتواند در کوتاهمدت تأثیر مثبتی بر روانتر شدن بخشی از مسیرها داشته باشد، اما برای حل پایدار مشکل باید مجموعهای از اقدامات همزمان صورت گیرد:
– تقویت حملونقل عمومی: سرمایهگذاری جدی در توسعه ناوگان اتوبوسرانی، ایجاد خطوط ویژه، و حتی طراحی سیستم ریلی سبک درونشهری میتواند استفاده از خودروهای شخصی را کاهش دهد.
– مدیریت هوشمند ترافیک: استفاده از فناوریهای روز برای تنظیم چراغها، هدایت مسیر خودروها و اطلاعرسانی لحظهای به رانندگان، نقش مهمی در کاهش بار ترافیک خواهد داشت.
– تمرکززدایی از مرکز شهر: انتقال برخی کاربریهای اداری و خدماتی به مناطق دیگر شهر میتواند از تمرکز بیرویه خودروها در مرکز بکاهد.
– آموزش و فرهنگسازی: ارتقای فرهنگ رانندگی و رعایت قوانین از طریق آموزش عمومی و برخورد مؤثر با تخلفات، بخش مهمی از راهحل است.
مکانیسم ماشه در ترافیک رشت نشان میدهد که حل معضل ترافیک با اقدامات تکبُعدی ممکن نیست. هر اقدامی که تنها به گسترش زیرساختهای فیزیکی محدود شود، در نهایت میتواند مشکل را به نقطهای دیگر منتقل کند. بنابراین، مدیریت ترافیک در رشت نیازمند یک نگاه جامع و بلندمدت است؛ نگاهی که ترکیبی از توسعه زیرساختها، تقویت حملونقل عمومی، مدیریت هوشمند و فرهنگسازی اجتماعی را در برگیرد. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود پلها و مسیرهای جدید بهجای آنکه خود به معضلی تازه تبدیل شوند، بخشی از راهحل پایدار باشند.