بخش دوم-
دکتر محمدمهدی رئیس سمیعی، معمار برجسته گیلانی با نیمقرن تجربه در معماری بومی و طراحی بناهای شاخص با حضور در دفتر تحریریه مرور گیلان در گفتوگویی مفصل و صمیمی با نگاهی موشکافانه و معمارانه، چالشهای پیش روی استان گیلان و رشت را کالبدشکافی میکند.
در قسمت پیشین این گفتوگوی صریح چالشهای برنامهریزی شهری در رشت و گیلان زیر ذرهبین قرار گرفت و به بررسی عمیق مسائل شهری رشت و استان گیلان پرداختیم. جایی که او از طرح بلندمرتبهسازی، توسعه ساختوساز، ناکارآمدی مدیران در اجرای طرحهای جامع، مهاجرتهای بیرویه ناشی از بحرانهای آبی و اولویتدهی به پروژههای کوتاهمدت مانند روگذرها انتقاد کرد و بر لزوم توسعه پایدار، احیای اعتماد عمومی و ایجاد شهرهای اقماری تاکید ورزید تا گیلان از نابودی فرهنگی و فیزیکی نجات یابد.
وی با انتقاد از عدم اجرای طرحهای جامع مانند بازگشایی جاده تهران-انزلی و توسعه بومگردی، بر ضرورت برنامهریزی بلندمدت، مقابله با مهاجرتهای بیرویه و ایجاد شهرهای اقماری تأکید کرد و هشدار داد که توسعه بیضابطه نه تنها بافت فرهنگی و فیزیکی گیلان را نابود میکند، بلکه بحرانهای ترافیکی و زیستمحیطی را تشدید خواهد کرد.
در ادامه به قسمت دوم از این گفتوگو خواهیم پرداخت:
***
اغلب در باره طرح بازآفرینی شهر رشت موافقان و مخالفان صحبت میکنند، اما کمتر مهندسین صاحب نام و مشهور در باره این بازآفرینی صحبت کردهاند. خودتان وقتی وارد این موقعیت جغرافیایی میشوید چه ارزیابی دارید؟
-جناب ثابتقدم واقعا کار ارزشمندی انجام دادهاند. ایجاد پیادهراه رشت، اقدامی موثر و شایسته بود. در جلسهای همین را به خودشان نیز عرض کردم. اما انتخاب مشاور برای این پروژه، بهویژه انتخاب آن از شهر اصفهان، چندان مناسب نبود. چون آنها از تخصص کافی برخوردار نبودند.
طرح پیادهراه رشت، اقدامی موثر و شایستهای بود. اما انتخاب مشاور برای این پروژه توسط ثابت قدم، آنهم از شهر اصفهان، چندان مناسب نبود. چون آنها از تخصص کافی برخوردار نبودند. مشاوران محلی میتوانستند پاسخگوی نیازهای پروژه باشند
همان زمان پرسشم این بود که چرا از مشاوران بومی و متخصص گیلان در طرح بازآفرینی استفاده نشد؟ مشاوران محلی میتوانستند پاسخگوی نیازهای پروژه باشند. مخصوصا طرحهایی که برای ساغریسازان ارائه شده بود، در سطح کارهای اولیه یک دانشجوی سال دوم معماری بود که ما چنین اسکیسهایی را در دانشگاه بهعنوان طرحهای مردود رد میکردیم.
متأسفانه توضیحات جناب ثابتقدم درباره دلایل این انتخاب هیچ وقت برایم قابلفهم نبود. ببینید؛ اکنون کف خیابان ساغریسازان ۷۰ سانتیمتر بالاتر از سطح قبلی خود قرار دارد. حمامی که در کنار آن مدرسه واقع شده، قبلاً با سه پله به سمت بالا دسترسی داشت.
حالا زیر آن سنگفرش شده و سیستم فاضلاب (اگو) نیز در زیر آن قرار دارد. لزومی ندارد که حتما نمای ساختمان را رنگآمیزی کنیم. نما قابل اصلاح است، باید تمرکزمان را روی انجام اقدامات اساسی بگذاریم.
از طرفی، بعد از اجرای طرح بازآفرینی مرکز شهر، مدیریت شهری در راستای کاهش و روانسازی گرههای ترافیکی در رشت در طی دو سال اخیر با احداث روگذرهای بتنی سعی بر کاهش ترافیک این شهر داشته، اما امروزه مشاهده میشود که ساخت این روگذرها در کاهش ترافیک رشت، آنچنان اثرگذار نبوده و در خوشبینانهترین حالت گرههای ترافیکی را به ۲۰۰ متر جلوتر یا به خیابانهای دیگر منتقل کرده است. آیا این دیدگاه را تایید میکنید؟ اساسا چرا مدیریت شهری به چنین پروژههایی اولویت داد؟
– مدیران ما یکی از مشکلات اساسی در این حوزه دارند و آن این است که به دنبال اجرای برنامههای کوتاهمدت هستند و تمایلی به برنامهریزیهای بلندمدت ندارند. به عنوان مثال، در جلسهای که با آقای شهردار داشتیم، ایشان اظهار داشتند: «اگر این پلهای هوایی را نساخته بودم، دوره شهرداری من کوتاهتر از دوره آقای ثابتقدم میشد، اما حالا دوره من طولانیتر است.» این نوع نگاه نباید مبنای تصمیمگیریهای ما باشد. در حالی که با اجرای پروژههای کوچکتر و هدفمندتر، امکان کاهش ترافیک به مراتب بیشتر از این میبود.
آیا ساخت روگذرها به عنوان “مسکن مقطعی” توجیهپذیر بود، درحالیکه میبینیم ترافیک نه تنها کاهش نیافته، بلکه در برخی نقاط تشدید یافته است. باتوجه به هزینه هنگفت اجرای این پروژهها، چرا همچنان مدیریت شهری به چنین پروژههایی اولویت میدهد؟
-در بسیاری از شهرهای پیشرفتهی جهان، مانند سئول، روگذرها و زیرگذرها بهتدریج حذف شدهاند، زیرا این سازهها منسوخ تلقی میشوند. بهجای تغییر سیما و ساختار فیزیکی شهرها، مسائل ترافیکی از طریق راهکارهای نوین و پایدار حل میشوند. در مقابل، در شهری مانند رشت و حتی پایتخت، همچنان شاهد مداخلات گسترده در کالبد شهری برای مدیریت ترافیک هستیم.
برای مثال، پاریس در ۵۰ سال گذشته رشد چشمگیری داشته، اما برخلاف انتظار، با معضل ترافیک سنگین دستوپنجه نرم نمیکند. دلیل آن چیست؟ یکی از عوامل کلیدی، توسعهی یک شهر مدرن و برنامهریزیشده در مجاورت پاریس است که در فاصلهی تنها ۱۵ دقیقهای قرار دارد. این شهر جدید با طراحی هوشمندانه به کاهش فشار ترافیکی بر پاریس کمک کرده و الگویی موفق برای مدیریت شهری ارائه داده است.
آیا ساخت روگذرها به عنوان “مسکن مقطعی” توجیهپذیر بود، درحالیکه مشکلات ساختاری مانند عدم وجود کمربندی مناسب همچنان پابرجاست؟
-اگر جاده تهران به جاده انزلی، همانطور که در طرح جامع پیشبینی شده بود، بازگشایی میشد، بسیاری از مشکلات حل میشد. برای این کار کافی بود ساخت و ساز غیرمجاز در این مسیر بهکلی ممنوع شود و هرگونه تخلف با جریمههای سنگین همراه باشد.
اگر بازه زمانی برنامهریزیهای ما فراتر از دوره مسئولیتمان بود و با نگاهی بلندمدت تصمیمگیری میکردیم، بهجای محدود کردن همه چیز به دوره خدمت خود، میتوانستیم در آن بخش از کمربندی که از نزدیکی رشت به انزلی منتهی میشود، مسیری بازگشایی کنیم و در آن مسیر مجموعهای کامل با معماری بومی و در عین حال مدرن خدماتی و رفاهی ایجاد کنیم.
چنین مجموعهای نهتنها جاذبهای برای گردشگران به وجود میآورد، بلکه درآمد قابلتوجهی برای شهرداری به همراه داشت. این جاده تنها یکششم از کل مسیر کمربندی را تشکیل میدهد و حتی نیازی به اجرای کل کمربندی نیست؛ همین بخش کوتاه کافی است.
اجرای این پروژه نهتنها میتوانست مشکلات ترافیکی را کاهش دهد، بلکه برای شهرداری درآمدزایی قابلتوجهی به همراه داشت. متأسفانه مدیران ما معمولا از اجرای چنین طرحهایی ناتواناند. ممکن است در ظاهر وعدههایی بدهند اما عمل نمیشود.
بهنظر شما؛ مجموعه شهرداری میتواند پس از تصویب طرح جامع شهری، از اجرای آن امتناع کند یا بخشهایی از آن را تغییر دهد؟
– جابجایی در طرح جامع شهرسازی امروزه بهصورت آشکار در حال وقوع است. کمیسیون ماده ۵ یکی از نهادهایی بوده که در این زمینه نقش دارد. این کمیسیون برای تغییر کاربری اراضی، نیازمند دلایل موجه و مستند است. با اینحال، وقتی به ترکیب اعضای کمیسیون ماده ۵ نگاه میکنیم، مشاهده میشود که گاهی تخصصهای لازم بهطور صوری و بدون رعایت معیارهای دقیق به افراد اعطا میشود. این مسائل و مشکلات مشابه، امروزه بهشدت گریبانگیر جامعه شده و چالشهای جدی را به وجود آورده است.
برنامههایی که برای رشت در طی سالهای اخیر در نظر گرفته و اجرایی شده را چگونه ارزیابی میکنید؟
– اصلا برنامهریزی به چه معناست؟ وقتی فردی برنامهای تنظیم میکند، اما دو سال بعد شخص دیگری پیشنهاد میدهد آن را کنار بگذاریم یا تغییر دهیم. گاهی حتی خودمان فراموش میکنیم که برنامهای داشتهایم. چون برنامهریزی اساسی و پایه محکمی نداریم.
توسعه شهر رشت نباید به سمت پاییندست، یعنی شمال شهر باشد. جهتگیری توسعه شهری باید به سمت جنوب و به سوی ارتفاعات و کوهستانها باشد. مسیر رشد رشت باید بهسمت بالا و نواحی مرتفع هدایت شود، نه به سمت مناطق پَست و پاییندست. ایجاد یک شهر اقماری برای رشت، ضرورتی اجتنابناپذیر است
میخواهید بگویید در رشت و استان گیلان برنامهها کامل به منصه اجرا گذاشته نمیشوند؟
– وقتی از متخصصانی استفاده میکنید که تخصصشان واقعا بر اساس تجربه است و در کمیسیونها و تحقیقات به طور مداوم کار میکنند، معمولا متخصص با تجربه حرفش را فوراً عوض نمیکند. حالا این مدیر ایکس باشد یا فرد دیگری، نباید حرفش تغییر کند.

علاوه بر این، مدیران هم تابع حرف مشاور و متخصص هستند. مشاور حرفش را میزند و مدیر باید پاسخگو باشد. در غیر این صورت، مشاور میتواند آن مدیر را تا پای دادگاه دیوان هم بکشاند و بگوید: «من این را گفتهام، اما ایشان در دوره مدیریتی خودش آن را تغییر داده است.»
در کشور ما، برنامهریزان اغلب مدرک تحصیلی دارند اما اغلب فاقد دانش و ابزار لازم هستند. مشارکت مردمی مسدود شده و مردم اجازه ندارند در برنامهریزیهای شهری اظهارنظر کنند. این مسئله ناشی از بیاعتمادی مردم به نهادها و انجمنهاست. برای رفع این مشکل، باید اعتماد عمومی به نهادها، از جمله شهرداری، بهتدریج احیا و تقویت شود.
اجرای طرحهای بومگردی در استان گیلان را چگونه ارزیابی میکنید؟
– یکی از بزرگترین مزیتهای این اقامتگاههای بومگردی، تاکید بر ایجاد درآمد جمعی برای روستاییان بود. این رویکرد نهتنها امکان اشتغالزایی برای اهالی روستا و فرزندانشان را فراهم میکرد، بلکه از نظر معماری نیز به حفظ هویت بومی منطقه کمک میکرد.
علاوه بر این، با این روش، فروش گسترده زمین به مهاجران غیربومی کاهش مییافت. اگر مهاجری قصد خرید زمین داشت، ملزم به احداث اقامتگاه بومگردی در همان روستا بود. ما نمونههایی از این طرح را اجرا کردهایم؛ برای مثال، در نزدیکی شهر رشت، روبهروی پادگان سپاه در جاده تهران، اقامتگاهی با معماری کاملاً بومی منطقه و در مجاورت رودخانه سفیدرود احداث کردیم.
همچنین، برای حفظ معماری سنتی، ۱۰ تا ۱۵ الگوی معماری روستایی با جزئیات دقیق طراحی کردیم. این الگوها ضمن حفظ اصالت معماری بومی گیلان، امکان استفاده کاربردی و زندگی مدرن را نیز فراهم میکنند. این رویکرد میتواند با ترویج موسیقی، غذاها و فرهنگ محلی گیلان تقویت شود.
چنین اقداماتی نهتنها به اشتغالزایی و حفظ زمین در دست روستاییان کمک میکند، بلکه از تبدیل شدن روستاها به مناطقی با مدیریت غیربومی جلوگیری میکند. اما متاسفانه در برخی روستاهای گیلان، حتی یک نفر از اعضای شورای روستا بومی نیست که این یک فاجعه فرهنگی و اجتماعی است. این روند نگرانکننده در حال گسترش است و پرسش اینجاست: چه کسی به این معضل بزرگ فکر میکند؟ چه کسی برای حل این بحران برنامهریزی میکند؟
در کشور ما، برنامهریزان اغلب مدرک تحصیلی دارند اما اغلب فاقد دانش و ابزار لازم هستند. مشارکت مردمی مسدود شده و مردم اجازه ندارند در برنامهریزیهای شهری اظهارنظر کنند. این مساله ناشی از بیاعتمادی مردم به نهادها و انجمنهاست
گیلان در سالهای اخیر با مهاجرت گسترده جمعیت از استانهایی که دچار بحران آب و فرونشست هستند مواجه بوده، که منجر به تغییر کاربری زمینهای کشاورزی به ویلا و ساختوسازهای غیراصولی شده است. از منظر معماری، این مهاجرت چه تأثیراتی بر بافت شهری و روستایی استان گذاشته و چگونه میتوان آن را مدیریت کرد؟
– در مورد مهاجرتها، باید در دو زمینه اقداماتی انجام شود. اول: سفرههای آب زیرزمینی. یک طرف قضیه این است که نقاطی از کشور که درگیر تنش آبی و بحران هستند، باید با کار اصولی و کارشناسی که اتفاقا متخصصینی داریم که در جاهای دیگر کار میکنند ـ توسط آنها حل شود. اتفاقا راهحل هم دارند. باید از کارشناسان ایرانی که اکنون برای عربستان کار میکنند، اما در ایران کسی آنها را در دستگاههای دولتی نپذیرفته، استفاده کنیم.

اکنون همین کارشناس دارد برای عربستان کار میکند و سازمان ملل او را میشناسد. در کشورهای عربی کار کرده و آنجا را آباد و سبز کرده است. چرا آن کارشناس ما به آنجا رفته؟ چرا از او استفاده نمیکنیم؟! این فرونشستها، این بحران آب، خلاصه راهحل دارد.
از طرف دیگر، ما باید در این زمینههای دیگر هم برنامه داشته باشیم. مگر دیگر نقاط دنیا چه کار میکنند؟ اگر مهاجری میآید، اینجا که جا داشته باشد، باید پیشقدم باشی. مناطق خاصی را درست کنی در اینجا با قیمتهای مناسب تا آنها بگیرند. مثل یک شهر جدید و آنها را ملزم کنی بروند آنجا.
حمایتها، قوانین و… ببینید دنیا چه کار کردهاند. این دو مساله باید مشکلاتشان حل شود. وقتی در اصفهان فرونشست زمین رخ میدهد، مردم آنجا هم باید جایی برای زندگی داشته باشند. اما هیچ ضابطهای برای جلوگیری وجود ندارد. هر کسی به هر شکلی که دوست دارد، در روستا ساختوساز میکند و کسی هم جلویش را نمیگیرد. ماده ۹۹ اصلاً مشخص نیست که در این میان چه نقشی دارد؟ هیچ. تمام بحث به مدیریت بر میگردد.
بهنظر شما چنین نگاهی برای گیلان درست است که چون در پایتخت ساخت و ساز محدود شده و حالا که مهاجرتها به سوی گیلان است، توسعه ساخت و ساز در گیلان صورت بگیرد؟
– خیر ابدا. با این روش نه تنها اون مناطق بلکه گیلان هم نابود میشود. نه تنها از لحاظ فرهنگی بلکه از لحاظ فیزیکی. شهرهای ما اصلا متلاشی می شوند. مگر میشود شهر یا استانی را از لحاظ جمعیتی و وسعت بزرگ کرد، ظرفیت هر شهر یک حدی است، همین الان هم بیش از ظرفیت از شهر رشت استفاده کردهایم.
ببینید؛ نخست، نباید اجازه دهیم مردمی که در شهرهای درگیر تنش آبی و فرونشست زمین زندگی میکنند، ناچار به مهاجرت شوند. باید شرایطی فراهم شود که فرد مجبور نباشد بگوید: «هر روز کف خانهام ۱۰ تا ۱۵ سانتیمتر پایینتر میرود.» این مشکل باید در همانجا حل شود.
نمیتوان گفت تمام ایران باید تبدیل شود به گیلان و مازندران، و آنسوی البرز را به حال خود رها کرد یا تصور کرد که میتوان آن مناطق را خالی از سکنه کرد. خیر، این راهحل نیست. ما وظیفه داریم شرایطی ایجاد کنیم تا مردم بتوانند در سرزمین مادری خود باقی بمانند، نه اینکه آن را ترک کنند.
باید بهدنبال راهحلهای پایدار برای رفع بحران در همان مناطق باشیم؛ نه اینکه مهاجرت گسترده را به عنوان راهکار مطرح کنیم. زایندهرود باید زایندهرود بماند — نه اینکه به زمینی برای فوتبال تبدیل شود.

یعنی شما میفرمایید؛ هنوز ترمیم آن مناطق که با آسیب و بحرانهایی مواجهاند، امکان پذیر است؟
– بله، قطعا امکانپذیر است. وقتی کارشناسان ما در کشورهای دیگر مانند عربستان مشغول به کار و حل مسائل پیچیده هستند، چرا نباید در کشور خودمان هم بتوانیم این مشکلات را حل کنیم؟ تمام دنیا به ما میگوید که این مسائل قابل حل است، اما متاسفانه بسیاری از این ظرفیتها و دانشها به کار گرفته نمیشود و از همه مهمتر، این موضوع نیازمند تخصیص بودجه مناسب و حمایت جدی است.
آنطور که مشخص است شما با توسعه بیش از حد شهر رشت مخالفید، بهنظر شما راهکار چیست؟
– توسعه بیرویه و بدون برنامه شهر رشت اشتباه است. این شهر نمیتواند به همین شکل گسترش یابد و در واقع نیازمند یک شهر جدید در مکانی مناسب است. جایی که به مسائل کشاورزی ـ بهویژه محصولات استراتژیک ما ـ آسیب نزند، زمین آن مقاومت کافی داشته باشد و امکان توسعه زیرزمینی نیز فراهم کند. ما حتماً به یک شهر اقماری واقعی – نه صرفا یک شهرک – در کنار رشت نیازمندیم؛ همانند آنچه در بسیاری از نقاط جهان دیده میشود.
دلیلش این است که نمیتوان این شهر را به همین شیوه بیحسابوکتاب گسترش داد. وقتی شهری بیش از حد بزرگ شود، روابط پیچیدهای در آن شکل میگیرد و مشکلات متعددی ایجاد می شود که حل آن مشکلات بسیار دشوار خواهد شد.
بهنظرشما این شهرجدید اقماری در کدام قسمت رشت باید پیشبینی شود؟
-معماری میگوید؛ برای اینکه یک شهر به “انفجار شهری” دچار نشود، باید در کنار آن، شهری دیگر در مکانی مناسب و بر اساس مطالعات دقیق و کارشناسیشده ساخته شود. ببینید؛ از سراوان تا نقطهای که مسیر به سمت فومن و لاکان میپیچد، لازم است مطالعات جامع و دقیقی صورت گیرد تا مشخص شود کدام مناطق قابلیت توسعه شهری دارند.
در برخی روستاهای گیلان، حتی یک نفر از اعضای شورای روستا بومی نیست که این یک فاجعه فرهنگی و اجتماعی است. این روند نگرانکننده در حال گسترش است و پرسش اینجاست: چه کسی به این معضل بزرگ فکر میکند؟ چه کسی برای حل این بحران برنامهریزی میکند؟
باید طرحی جامع ارائه شود که بر پایه کارشناسی و ملاحظات محیطزیستی، اقتصادی و اجتماعی باشد. هرچه هست باید بدانیم که باید به سمت ارتفاعات دامنههای شمالی البرز در جنوب رشت برویم؛ منطقهای که از سراوان تا جاده فومن و لاکان امتداد دارد. این ناحیه باید بهدقت بررسی شود، مطالعات لازم صورت گیرد و در نهایت، شهری جدید در آن احداث گردد.
بنابراین هرآنچه که امروزه مشاهده میکنیم را با کمربندی ببندیم و از توسعه هر چه بیشتر آن به شمال یا جنوب و یا سایر جهات شهر جلوگیری کنیم؟
– توسعه شهر رشت نباید به سمت پاییندست، یعنی شمال شهر، صورت گیرد. جهتگیری توسعه شهری باید به سمت جنوب و بهسوی ارتفاعات و کوهستانها باشد. مسیر رشد رشت باید بهسمت بالا و نواحی مرتفع هدایت شود، نه به سمت مناطق پَست و پاییندست. در نتیجه، اگر بخواهیم به سمت یک شهر جدیدی پیش برویم ایجاد یک شهر اقماری برای رشت، ضرورتی اجتنابناپذیر است.
در ناحیه جنوبی شهر، لازم است ارزیابیهای دقیق و کارشناسیشدهای انجام شود تا موقعیتی مناسب شناسایی شود؛ جایی که هم وضعیت زمین از نظر ژئوتکنیکی مناسب باشد و هم میزان اراضی کشاورزی در آن حداقل باشد، تا آسیبی به بخش کشاورزی وارد نشود. وجود شیب ملایم در محدوده ساخت، اگر در حد معقول باشد، نهتنها مشکلساز نیست، بلکه یک مزیت محسوب میشود؛ هم از نظر زهکشی آب و هم از نظر طراحی شهری.
همچنین، سفرههای آب زیرزمینی در نواحی جنوبی رشت در عمق پایینتری قرار دارند، که این خود یک مزیت مهم در انتخاب مکان است. بنابراین، توسعه به سمت جنوب شهر ـ با رعایت اصول علمی و زیستمحیطی ـ میتواند راهکاری مناسب و پایدار برای پاسخ به نیازهای آینده رشت باشد. در چنین منطقهای میتوان مجموعهای چندصدهزار نفری، و حتی در مقیاس یک شهر میلیونی، طراحی و احداث کرد؛ مجموعهای که بر پایه مطالعات علمی، پایداری محیطی، و اصول توسعه پایدار شکل گرفته باشد.