از فراز ولیعصر تا فرود هنرستان‌های امروز

فقط 30 سال کافی بود؛

0 16

اوایل دهه ۷۰ به پیشنهاد یک دوست خانوادگی، علاقه شخصی و لطف پدر در رشته هنر (گرافیک) هنرستان ولیعصر رشت ثبت‌نام کردم. این هنرستان در محله باقرآباد و حاشیه رودخانه زرجوب که آن‌زمان هنوز زنده بود و حیات در آن جریان داشت واقع شده بود.

 

حضور پرشمار پرندگان مهاجر و حتی پلیکان‌های زیبا را که از ماهی‌های این رودخانه تغذیه می‌کردند به خوبی به خاطر دارم و صدای دلنشین آنها هنگام نگارش این یادداشت در گوشم می‌پیچد.

 

هنرستان از دو ساختمان دو طبقه شامل سالن بزرگ نقشه‌کشی مجهز به میز‌های حرفه‌ای، دو کارگاه طراحی مجهز، دو تاریکخانه عکاسی برای ظهور فیلم و چاپ عکس با امکانات کامل، کارگاه گرافیک برای درس‌های مصورسازی، چاپ و بسته‌بندی، سه کلاس برای دروس عمومی، دفتر بزرگ مدیریت و حیاط وسیع تشکیل می‌شد.

از معلمان نامی این هنرستان می‌توان به محمدتقی مرتاض هجری، سیاوش یحیی‌زاده، حسین رسائل، رضا شمس، ایرج فلاح، کاظم عبدی و مدیر شایسته هنرستان استاد على‌اکبر لایق اشاره کرد.

 

برآیند این فضا و دلسوزی دبیران هنرستان ولیعصر رشت، آموزش و پرورشِ هنرمندانی همچون؛ اسماعیل بابایی (گرافیست با کسب ده‌ها جایزه بین‌الملل)، پدارم دادفر (عکاس دارای سه دکترای هنر)، سعید مجاوری (نقاش و گالری‌دار در آلمان)، وحید تقی‌زاده (کارگردان، نمایشنامه‌نویس و بازیگر تئاتر)، حسین آذری (فیلمساز و برنده جوایز جشنواره‌های جهانی)، علی تقوای بلسی (نقاش و مدرس دانشگاه هنر تهران)، اسماعیل حاجتی (بازیگر تئاتر و تلویزیون)، امیر حامد (کارگردان و بازیگر تئاتر)، آرش عشقی (آهنگساز و خواننده)، احمد منتظری (نقاش و استاد دانشگاه گیلان)، کوروش صفابخش (نقاش و مدرس دانشگاه) و ده‌ها چهره پرفروغ دیگر است که هرکدام امروز در عرصه‌ای مشغول به فعالیت هستند و به نام و آوازه‌ای رسیده‌اند.

 

روزگاران گذشت و سال‌ها از پس هم آمدند و رفتند و نوبت به هنرآموزی نسل بعد از من رسید. دخترم که عمر ۱۵ ساله‌اش بیش از هر کاری به نقاشی گذشته بود و به تحصیل در رشته گرافیک مشتاق بود پس از قبولی در آزمون نمونه مردمی در یکی از هنرستان‌های دولتی شهر رشت ثبت‌نام کرد.

 

این هنرستان علی‌رغم بزرگی، تازه‌سازی و نمای زیبا متاسفانه از هرگونه امکانات آموزشی حداقلی برای رشته گرافیک محروم است. به عنوان مثال از داشتن یک کارگاه طراحی هر چند کوچک که ملزومات آن فقط تعدادی چهارپایه چوبی برای نشستن هنرآموزان دور یک میز و الگوهای لازم همچون مکعب، کوزه، سردیس، فیگور و… بی‌بهره است.

همه درس‌های تخصصی (طراحی، مبانی هنرهای تجسمی، خوشنویسی، عکاسی و تاریخ هنر) به یک آموزگار البته توانمند و باتجربه سپرده شده که این امر ممکن است باعث فرسایش فرایند آموزش و خستگی آموزگار و هنرآموزان شود.

 

در حالی که هنرستان ولیعصر در ۳۰ سال پیش دو کارگاه طراحی بزرگ و مجهز داشت و حتی به هنرآموزان کاغذ، مقوای رنگی، توری سیلک، کاغذ چاپ عکس و… هم می‌دادند و اگر کسی امکان خرید دوربین نداشت می‌توانست دوربین مدرسه را در اختیار بگیرد و هر یک از دروس تخصصی که دارای مفاهیم وسیع و دنیایی متفاوت هستند به آموزگاران متعدد سپرده شده بود و هنرآموزان با آموزش‌های متنوع، سلایق گوناگون و تجربه‌های مختلف رو به رو می‌شدند.

 

افول کمی و کیفی نظام آموزشی ایران را می‌توان با مقایسه امکانات دیروز هنرستان‌ منِ پدر و امروز هنرستان دخترم به وضوح مشاهده کرد؛ گویی برای دو نسل رشتی، از فراز هنرستان ولیعصر تا فرود هنرستان‌های امروز، فقط گذشت ۳۰ سال کافی بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.