انتخابات زودرس ریاست جمهوری با همه حاشیههایش به پایان رسید و بزودی رییس جمهور منتخب که با ۲۵ درصد آرای مردم انتخاب شده است کابینه خود را به مجلس معرفی خواهد کرد.
پیشبینی میشود مجلس در همین ابتدای کار در موضوع رأی اعتماد به وزرای پیشنهادی کارشکنیهایی انجام دهد. با فرض وجود چنین امری سوال اصلی این است مهمترین کاری که دولت باید در دستور کار قرار دهد چیست؟
حل کدام مسأله نسبت به بقیه مسائل از اولویت مهمتری برخوردار است؟ کدام مسأله است که اگر حل شود بقیه مسائل هم به دنبال آن یکی یکی حل میشود؟ همه ما میدانیم اولین مسأله مردم ما در حال حاضر اقتصاد است. کاهش قدرت خرید مردم، کوچک شدن سفره آنها، کاهش شدید ارزش پول ملی، افزایش لجام گسیخته نقدینگی که عامل اصلی تورم دورقمی موروثی است و…..
دولتی که نتواند تورم را کنترل کند در واقع ناخود آگاه به فعالان اقتصادی این پیام را مخابره میکند” آینده مبهم و تیره وتاراست”. وقتی چنین شرایطی مسلط شد سرمایهگذاری انجام نمیشود و یا اگر هم انجام شود ارقام آن از چند صد میلیون دلار تجاوز نخواهد کرد. این موضوع در مورد خرید ماشینآلات و تجهیزات سرمایهای نیز مصداق دارد به عبارتی کارخانهدار و تولیدکننده ایرانی در شرایط تورمی نمیتواند حتی برای یکسال آینده کسب وکار خود برنامهریزی کند و به قولی: “چو فردا آید فکر فردا کند”.
عدم پیشبینی حداقلی از آینده و در ادامه نداشتن چشمانداز در هر کسبوکاری فاجعه است. به اصطلاح بلاتکلیفی یعنی مرگ اقتصاد. برای روشن شدن مطلب فرض کنیم اگر همین امروز تهران اعلام کند از برجام خارج میشود و دیگر به آن تعهدی ندارد این موضعگیری پیام شفافتری برای بازارهای پولی و مالی و تجار ارسال میکند. تا این وضعیت نه جنگ نه صلح که در آن هستیم. ماندن در حالت برزخ همیشه فاجعه بار است.
پس تا اینجای کار مشخص شد مسأله یکم ما در حال حاضر اقتصاد است. ولی از عجایب کشور ما یکی هم این است که مسأله اقتصادی است ولی راه حل آن سیاسی است؟؟ یعنی تا در حوزه سیاست خارجی و مشخصاً برجام موضع خود را شفاف و بدون لکنت اعلام نکنیم حل مسأله اقتصاد توهمی بیش نیست. اینکه در مناظره نامزدی بگوید دنیا که فقط چهار تا کشور نیست دویست کشور وجود دارد که میتوان با آنها کار کرد، بدون تعارف دادن آدرس غلط است به چند دلیل.
اول اینکه آمریکا ۲۵ درصد اقتصاد دنیا را در دست دارد و دقیقا حکم کدخدا را دارد شاید خیلیها از این واژه کدخدا خوششان نیاید اما واقعیتی است انکار ناپذیر. آن ۲۰۰ کشور گوش به فرمان او هستند. شاید تجار و شرکتهایی در دنیا تمایل داشته باشند در همین وضعیت، همکاری محدودی با ایران داشته باشند اما از ترس تحریمهای آمریکا و جریمههای سنگین آن ریسک نمیکنند.
در ادبیات توسعه میگویند: گل در شوره زار و در میان باد و طوفان رشد نمیکند. رفتن به سمت توسعه نیاز به یک آرامش نسبی حداقل ۲۰ ساله دارد تا بذر توسعه جوانه بزند. مَخلص کلام اینکه اگر دولت جدید واقعاً میخواهد کاری کند کارستان، بهتر است بعد از تشکیل دولت، به جد ضمن مذاکره با هسته سخت قدرت همه توان خود را برای حل مسأله برجام و تنشزدایی با غرب بردارد تا آرام آرام ما به مسیر توسعه برگردیم.
گرایش به شرق هم زمانی موفق است که بتوانیم موازنهای درست با غرب نیز برقرار کنیم. کاری که عربستان و ترکیه دو رقیب دیرینه ما در منطقه مدتها است مشغول انجام آن هستند. جهان، جهان بازی است باید با همه کارتهای خود بازی کنیم و به زبان فعالان بازار سرمایه پرتفوی داشته باشیم و همه تخم مرغها را در یک سبد نگذاریم.
البته اگر تخم مرغی باقی مانده باشد؟ اگر چنین ریلگذاری را دکتر پزشکیان بتواند انجام دهد نام او به نیکی در خاطره جمعی ما ایرانیان خواهد ماند وگرنه معلوم نیست چه بر سر این سرزمین دوست داشتنی خواهد آمد.
نظرات بسته شده است.