ارغوان
این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است؟
اینچنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید؟
پرسش جانکاه ادیب و شاعر معاصر گیلانی «هوشنگ ابتهاج» از گیاه ارغوان گویای حال و روز امروز بسیاری از ایرانیان و به ویژه گیلانیان است.
واقعا چرا هر بار بهار با عزای دل ما میآید؟
چرا صورت زمین از خون دل و جان بسیاری رنگین است؟
چرا زخم ها تسکین نمییابد و داغ بر داغ افزون میگردد؟
آیا تقدیر ایرانیان چنین رقم خورده است؟ یا حال و روز ناخوشمان محصول تدبیر ماست؟
تقدیر گرایان هر آنچه بر ملک و ملت میرود را محصول تقدیر و ابتلای الهی یا عطیهای از سوی او میدانند تا سره از ناسره مشخص گردد. عده ای نیز میگویند همهی این مصائب برای این است که مومنان در کورهی مصائب وارد شوند تا داغ وارد شده ناخالصی ها را از آنان بزداید. برخی نیز توجیه میکنند جهت آماده شدن برای ورود به حکومت امام زمان نیازمند جامعهای خالص مومن و مقاوم هستیم و این بلایا جامعه را مهیا می کند تا قیام حضرت مهدی (عج ) زود تر تحقق یابد و این مصیبت ها و بلایا را نشانههای آخرالزمان میدانند.
اما آنان که باور دارند عقلانیت و معنویت به ویژه در تعریف مدرن آن در کاهش دردها و رنج های مردم موثر است در پی تدبیر امور هستند و دل به تقدیر نبستند.
روی سخن امروز من با دولت در نظام جمهوری اسلامی ایران نیست که بدان کور سوی امیدی باقیمانده است و به همان میزان که از او دل کنده میشود به روند رو به رشد اخلاق مبتنی بر غمخواری، عقلانیت، مدنیت و زیست جمعی دانایی محور در ملت ایران امیدواری بیشتر میشود. همهی ما به تدبیر ملت دل بستهایم. امروز سخن از امیدواری به رشد فزایندهی تدبیر ، عقلانیت جمعی و معنویت در مردم ایران به ویژه جوانان و نهاد های مدنی است.
در حوادث گوناگون بیست سال اخیر در عرصه های گوناگون اجتماعی و سیاسی به هر میزان که دولت عمدا یا سهوا خطا نمود ملت بزرگ ایران جبران کرد و پیچ های سخت و صعب را پشت سر گذراند.
بنای آن نیست که به حوادث رفته بر ملت در صد سال اخیر اشاره شود و خاطر خواننده بیش از پیش مکدر گردد اما تنها به نمونهی اخیر اشاره میشود:
بیماری کرونا در کشور چین و در استان ووهان پدیدار شد. هشدار سازمان بهداشت جهانی حکایت از همه گیری این بیماری داشت و بسیاری از کشورها هر گونه مراودهی مستقیم با چین را قطع نمودند. آیا دولت در ایران چنین کرد؟ آیا نظام در پی آگاه سازی و آموزش مردم بر آمد؟ آیا صدا و سیما صادقانه در پی اطلاع رسانی به مردم و هشدار به آنان از عواقب خطرناک ورود بیماری به کشور برآمد یا روز قبل حادثه با رفتاری غیر عقلانی و غیر مدبرانه بین مردم قم حاضر شد و بیماری را شایعهای از سوی دشمن دانست و همهی کوشش خود را به کار بست تا ته ماندهی اعتبار باقیماندهی این رسانه را که محصول تلاش بسیاری از ایرانیان بود بر باد دهد؟ آیا وزارت صمت آمادگی لازم برای تولید مواد ضد عفونی کننده و ماسک را داشت؟
آیا وزارت امور خارجه رایزنیهای لازم برای گرفتن کمک های خارجی را در وضعیت تحریم ظالمانه آمریکا با دوستان باقیمانده در عرصهی بین المللی داشت؟ آیا وزارت بهداشت بر اساس وظیفهی سازمانی در بحث آموزش به مردم، فراهم نمودن سخت افزارها، نرم افزارها و نیروی انسانی لازم برای مقابله با این بیماری آمادگی لازم را داشت؟ آیا وزارت کشور به عنوان مسئول امنیت تدابیر لازم برای استفاده از ابزارهای قانونی جهت قرنطینه و منع آمد و شد یا کنترل مسافرت را ایجاد کرد؟ ده ها پرسش دیگر از این جنس را میتوان از مسئولان نهاد های انتخابی و انتصابی لیست کرد.
داوری عمدهی ایرانیان این است که دولت یک بار دیگر در مواجهه با بحران مثل گذشته غافلگیر شد. چرایی این غافلگیری بماند تا وقتی دیگر.
اما مردم با این بلا چگونه مواجه شدند؟ چنانچه در فضای مجازی نیم جانی که با ده ها مشکل ایجاد شده توسط دولت برای آن گشتی بزنیم میبینیم که توسط متخصصان و گروه های مدنی، سمن ها و افراد در این مدت کوتاه ده ها محتوای آموزش مفید تولید شد. اولین محتواها و هشدارهای تولید شده توسط مردم انجام شد نه دولت.
رسانهی ملی کم فروغ تر و کم اعتبارتر از پیش اینبار هم با همهی امکانات سخت افزاری و نرم افزاری از تلگرام، اینستاگرام، واتس آپ و سایر رقبای رسانهای تصویری و شنیداری خود جا ماند. متولی همهی رسانه های دیگر مردم بودند و متولی رسانهی ملی دولت.
جبران کسری ماسک و مواد ضدعفونی کننده را مردم به عهده گرفتند و وزارت خانههای عریض و طویل صمت و وزارت خارجه و … جاماندند.
سازمان های مردم نهاد و خیرین در پی کمک به اقشار آسیب پذیر برآمدند و هزاران بستهی غذایی بین آنان توزیع شد و یک بار دیگر مردم ایران نشان دادند بنی آدم اعضای یکدیگرند.
علی رغم عادی نشان داده شدن اوضاع توسط مقامات عالی رتبه و غیبت گاه و بیگاه آنان،این مردم بودند که در خانه هایشان ماندند و در پی کاستن از آمد و شدها برآمدند و در پارهای موارد متمدنانه مانع سفرهای غیرضروری شدند.
جانفشانی پرستاران و پزشکان و گرفتن جانشان بر کف دستشان قصور و کوتاهی دولت را در تامین زیرساختها و فراهم کردن نیازهای اولیه جبران کرد.
هنگامی که سخن از ملت میگوییم یعنی همه ایرانیانی که در ایران و خارج از ایران میزییند و ایران ملک مشاع همهی آنان است. این نوشته در پی تقدیس همهی ایرانیان و تایید همهی رفتار های آنان نیست و باور دارد باید رفتارهای جمعی ما مانند رفتار حاکمان نقد شود. همهی سخن این است در مقایسه با عملکرد حاکمان مردم گامی جلوتر بودند.
سخن آخر اینکه برای گذر از این پیچ خطرناک که متاسفانه جان بسیاری از هموطنانمان را به مخاطره انداخته و در آستانه ی بهاری دیگر آنان را در عزای عزیزانشان نشانده نیازمند همدلی، هم سخنی و همگامی با هم هستیم. جمعی تصمیم بگیریم .هماهنگ عمل کنیم تا شاهد فردایی بهتر و برتر باشیم.
برای قطع زنجیرهی انتقال ویروس بیماری کرونا همه با هم تصمیم بگیریم:
در خانه بمانیم. به نیازمندان کمک کنیم. مسافرت نرویم. به توصیه های پزشکی متخصصان توجه کنیم.