زلزله 1369، هرچند ویرانگر بود، اما امروز ویرانی را به چشم دیدم. تخریب آخرین خشت خاطره نیز با گودبرداری از خانه «معین العلما» از بین رفت و آخرین نمادهای دکتر «محمد معین» در محله زرجوب رشت نیز نابود شد.
این روزها اگر به کوچه «شهید گلبندی حقیقت» و بن بست «معین العلما» بروید، نه خشتی از این خانه مانده و نه سفالی و نه طاق ضربیهای حیاط. گودبرداری و بتنریزی زمین تمام شده و میلگردها سر به آسمان میسایند.
همسایه انتهای کوچه میگوید: خدا پدر مهندس این ساختمان را بیامرزد، ما را از دست معتادانی نجات داد که شبها در این مخروبه میماندند. کوچه شده بود معدن سوسک و موش.
10سال پیش وقتی برای نخستین بار درباره خانه دکتر محمد معین نوشتم، کمتر کسی در محلۀ زرجوب رشت، سراغ خانهای را میگرفت که اولین دانشآموختۀ دکترای زبان و ادب پارسی را درخود پرورانده است.
آن سالها، بارها پیگیر خریداری و مرمت خانهای بودم که مدارک ثبتی نیز صحه گذاشت که خانه «معین العلما»، پدربزرگ دکتر معین بوده است. محمد معین تنها 6سال داشت که پدر و مادرش را به فاصله کوتاهی از دست داد و پدربزگ کفالت او و برادرش را پذیرفت و معین در محلهای بزرگ شد که اکنون آخرین نام و نشان هایش نیز نابود شده است.
از آن سال تاکنون باوجود انتشار سلسله گزارشهایی برای خرید و احیای بنا، تنها شاهد تعویض تابلوی رنگ و رفته نام کوچه یعنی«معین العلما» بودم. و عکسهای یادگاری متولیان فرهنگی و وعدههایی که فراموش شد.
این معرفی البته رویه دیگری هم داشت و تورهای گردشگری بعضا در محله گردیهای خود، به بن بست معین العلما هم میرفتند و نام و یاد دکتر معین همراه با افسوس از وضعیت این خانه از سوی بازدیدکنندگان واگویه میشد.
سال1380، خانه دکترمعین و بانو امیرجاهد، از سوی شهرداری تهران خریداری و مرمت شد و اکنون بهعنوان «مرکز فرهنگی غدیر»کاربری یافته است. در این خانه سکانسهایی از سریال «شهرزاد» فیلمبرداری شد. اما المانهای باقی مانده از خانۀ کودکیهای دکتر محمد معین در رشت به تاریخ پیوست.
محمد شش سال بیشتر نداشت که پدر و مادرش را به فاصله کوتاهی، از دست میدهد. آن سالها، شیوع بیماری خیلیها را از پا درآورده بود. از آن پس «معینالعلماء»، مسؤولیت تكفل محمد و برادرش را بر عهده گرفت. محمد به مکتبخانۀ «میرزا غلامرضای تهرانی» فرستاده شد.
بعد از ایجاد اداره ثبت احوال، خانوادۀ معینالعلماء به اعتبار لقب رسمی پدربزرگ، نام فامیلی«معین» را انتخاب كردند. معینالعلماء با كمك اهالی، مكتبخانه میرزا غلامرضا را به مدرسۀ ابتدایی تبدیلكرد. پس از تبدیل مكتبخانه به مدرسه، تیزهوشی محمد موجب شد در كلاس پنجم بنشیند.
محمد معین، در سال1303 خورشیدی، در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی و علوم تربیتی موفق به دریافت مدرك لیسانس از دانشگاه تهران گردید. دکتر معین، دینش را به زبان فارسی ادا کرد، چه در سالهایی که عضو فرهنگستان بود، چه زمانی که با «علیاکبر دهخدا» در تدوین لغتنامه همکاری میکرد و چه وقتی که خود، «لغتنامه معین» را تدوین میکرد.
اما او، بر اثر بیخوابیهای مکرر و کارعلمی زیاد برای شرکت در یکی از کنفرانسهای خارج از کشور، (قبل و بعد از سفر)، نهم آذرماه1345 دردفتر گروه دانشكده ادبیات دانشگاه تهران، بیهوش و به اغمایی رفت که پنج سال طول كشید و در نهایت مرگ زودهنگام دکتر معین را در13 تیر1350 رقم زد.