کوه‌های تالش زیر تیغ جاده‌ها جان می‌دهد؛

تالش در بزنگاه تاریخی

0 ۱۹

کوه‌های تالش یکی از سامانه‌های شگفت‌انگیز ارزشمند و آسیب‌پذیر در ایران است که جغرافیای خاص آن اکوسیستم بی‌بدیل را فراهم آورده است که میزبان بخش قابل توجه‌ای از میراث هیرکانی و یخچال‌های کوهستانی کهن است.

 

درهم‌تنیدگی جغرافیای این رشته‌کوه با دریای کاسپین زمینه‌ساز شکل‌گیری حتی نحوه خاص معیشت و فرهنگ برای بومیان این منطقه شده است. این جغرافیا در چند دهه اخیر با موجی از ناملایمات محیط‌زیستی مواجه است که فارغ از مباحث علمی می‌تواند تاثیرات به‌سزای بر جمعیت ساکن در مناطق کوهستانی و پایین‌دست بگذارد.

 

نمونه بارز تاثیر در مناطق پایین‌دست، ورود حجم بالای رسوب به تالاب انزلی است. آنچه آمار روایت می‌کند، افزایش فراوانی وقوع آتش‌سوزی جنگل، سیلاب‌ها و لغزش‌های است.

 

مجموعه عوامل مؤثر بر این جغرافیا عبارتند از فرسایش خاک، تغییر آب‌وهوا، راه‌سازی، خانه‌های دوم (ویلا)، گردشگری توده‌ای، بیراهه‌سواری، معدن کاری، برداشت چوب و فراورده‌های جنگلی. دامنه وسعت و اثرگزاری این پدیده‌ها خود موضوعاتی جدا و نیاز به بحث‌های مجزا دارد.

 

در این یادداشت به راه‌سازی به‌عنوانِ یکی از مهم‌ترین و ملموس‌ترین فعالیت مخرب در کوهستان در میان مشکلات محیط‌زیستی کوه‌های تالش اشاره شده است، گسترش این ساخت و سازها بدون ضابطه نه تنها عرصه محیط‌زیست منطقه را متاثر کرده بلکه موجب خدشه در عرصه چشم‌اندازها و مناظر این منطقه شده است فارغ از اینکه افت طبیعی و فرهنگی منطقه نیز دستخوش تغییر شده است.

 

کوه‌های تالش زیر تیغ مسیرهای مواصلاتی
ابتدا نگاهی به وضعیت موجود راه‌های ارتباطی در کوه‌های تالش می‌اندازیم. به‌طور سنتی ۲ مسیر و دو گردنه مهم اتصال‌دهنده استان گیلان با مناطق داخلی فلات ایران هستند که از شهرت به‌سزایی برخوردار هستند. اولین گردنه حیران است که درمنتهی‌الیه استان گیلان از عمده مسیرهای خروجی استان به مناطق شمال غربی کشور است و البته که عملیات به‌سازی و توسعه آن هم در جریان است.

 

این مسیر در مقیاس منطقه‌ای اتصال کرانه‌های جنوبی دریای کاسپین به آن سوی ایران است. البته که ارزش‌های بصری و چشم‌اندازها و مناظر آن را به یکی از مشهورترین مسیرهای گردشگری ایران و گیلان تبدیل کرده است. این مسیر به دلیل موقعیت خود از اهمیت ترانزیتی و راهبردی‌تری برخوردار است و آن را می‌توان یکی از مهم‌ترین مسیرهای مواصلاتی کشور است.

 

علاوه براین مسیر راه خروجی-ورودی دیگر به استان مسیر اسالم-خلخال است که از گذشته‌های دور مسیر ارتباطی در غرب استان بوده است و البته که نه به اهمیت مسیر آستارا آن هم به دلیل اینکه غیر از شهر خلخال در آن سوی تالش که در مجموع شهری به نسبت کوچک در استان اردبیل بوده (به ویژه در گذشته) عموما آن منطقه دور از دسترس مسیرهای عمده ارتباطی بوده است.

 

اهمیت آن مسیر بیشتر به ارتباطات دوسویه کوه‌های تالش برمی‌گشت که به مرور زمان با توجه به زیبایی‌های منظر آن، تبدیل به یکی از مسیرهای گردشگری معروف ایران و گیلان شد. شهرتی حتی به مراتب از بیشتر از گردنه حیران.

 

مسیر سوم که البته در مجموع ارتباط آن مسیر اسالم و خلخال است مسیر پونل و خلخال است که نقش آن با تکیه بر گردشگری و البته میان‌بر بودن برای سریع‌تر رسیدن برای مناطق میانی گیلان، مورد توجه است. هرچند به دلیل اشتباه بودن احداث آن با هر انگیزه‌ای عموما در بخش عمده‌ای فصل سرد بسته است! در این میان مسیرهای خاکی محلی دیگری ارتباطات محلی مسیرها را به عهده داشته‌اند که به دلایل محلی کشیده شده‌ و به طور نسبی ارتباط‌دهنده دو سوی این رشته کوه هستند و ارتباط دوسویه را برقرار می‌کنند.

 

از شمال این راه‌ها عبارتند از جاده گاز لوندویل به نیارق که عمدتا توسط‌ مردم بومی و برخی از گردشگران مورد استفاده قرار می‌گیرد هرچند این جاده دسترسی لوله گاز است ولی عملا در سال‌های اخیر توسط مردم بی‌هیچ محدودیتی از آن استفاده می‌کنند.

 

مسیر خطبه‌سرا به ییلاقات که توسط تعداد قابل توجه‌ای از راه‌های فرعی به سمت آن سوی تالش (شهر حور اردبیل) مورد استفاده بومیان است. راه دیگر، مسیر اصلی هشتپر-مریان-آب‌کلیه که این مسیر هم مورد استفاده بومیان و گردشگران است. به غیر از این راه‌ها یکی از جاده‌های مهم در غرب استان، مسیر ماسال-خانقاه که به لطف به‌سازی‌های صورت گرفته کاملا توسط مردم بومی و گردشگران مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

راه ماسوله به ماجولان که تا منتهی‌الیه خط‌الراس آن از سوی خلخال، آسفالت شده هم توسط بومیان و گردشگران مورد استفاده است. بنابراین راه‌های که دوی سوی این رشته‌کوه را به هم اتصال دهند کم نیستند. تا مدتها همین راه‌های محلی که عمدتا کم گذر و مورد استفاده بومیان بودند در معرض توجه نبودند اما مدتی است، بسیار مورد توجه قرار گرفته‌اند.

 

دلیل این توجه را می‌توان ذیل دو مسئله بررسی کرد. یکی فشار عمدتا اهالی استان‌های مجاور که جهت دسترسی به ییلاق‌های این مناطق جهت بهره‌برداری‌های چون زنبودرداری، دام‌داری، ایجاد تفرجگاه، هتل و احیانا در دیدگاه بلندمدت شهرک‌های ویلایی و… و اینکه طمع پیرامون ساخت‌و‌ساز ویلاسازی و شهرک البته مطالبه‌گرانی در این سوی کوه‌های تالش دارد با توجه به مالکیت ارضی که در مناطق ییلاقی دارند.

 

ارزش پیدا کردن زمین‌های واقع در مناطق کوهستانی، نگاه‌ها را به این مناطق بالا برده است. مسئله دیگر در افزایش اشتیاق به این راه‌های کوهستانی، افزایش دسترسی عموم مردم به وسیله نقلیه و همچنین تغییر ذائقه ایشان است که موجب شده سفرها حتی در این جاد‌ه‌های سخت دسترس به شدت افزایش یابد.

 

چرا نه با آسفالت ماسوله و ماسال و چرا نه به طارم-شفت
از دلایل اهمیت مسئله تبعات عبور این جاده‌های کوهستانی موارد بسیاری را می‌توان برشمرد. عبور این مسیرها از میان بکرترین رویشگاه‌های کوه‌های تالش است و این آسفالت کردن سهولت دسترسی بیشتر، لگدمال کردن مراتع و از بین رفتن این رویشگاه‌ها که اتفاقا برخی به دلیل شرایط آب‌وهوایی، از گونه‌های نادر و‌اندمیک هستند فراهم می‌کند. در مورد اهمیت رویشگاه‌ها نمی‌توان از رویشگاه‌های مناطق میان‌بند هیرکانی هم غافل بود که این روزها به راحتی در معرض استفاده عموم قرار می‌‌گیرد از‌جمله رویشگاه‌های بارانک، راش و…

 

یادمان نرود این جاده‌ها عمدتا از سخت‌گذرترین مناطق و خط‌الراس‌های این مناطق تا دل جنگل‌ها کشیده شده است. برداشت بی‌رویه از گونه‌های گیاهی دارویی و خوراکی، یکی از تبعات مستقیم دسترسی به این مناطق است که در جای‌جای مناطق کوهستانی قابل مشاهده است. ساخت آلاچیق‌ها، کباب‌سراها، تصرف، تخریب چشم‌اندازها و… از دیگر تبعات منفی آن است هرچند به موارد دیگری از جمله زباله و پسماند هم باید اشاره کرد.

 

نکته بعدی ضعف ساختاری دستگاه‌های نظارتی است که همین الان نیز با توجه به مشکلات مالی، لجستیکی و مدیریتی در مناطق حفاظت‌شده خود دچار مشکل هستند، چه برسد به عرصه‌های دیگر. بنابراین هرگونه آسفالت و بازگشایی مسیرهای جدید، تنها قرار دادن این عرصه‌ها در برابر منافع کاسبان مختلف است که کمتر می‌توان جلوی ایشان را گرفت و درگیری بیشتر سازمان‌های چون محیط‌زیست و منابع طبیعی است که هم اینک بار زیادی را به دوش دارند.

 

آسفالت احتمالی جاده ماسال-گیلوان و جاده ماسوله-ماجولان به ویژه اینکه در دو محور مهم گردشگری کوهستانی قرار دارد به شدت آسیب‌پذیر خواهند بود. خیلی خودمانی، فاتحه مولوم (شاه معلم) با توجه به عبور این جاده‌ها از کنارش خوانده است!

 

اما مشکل اصلی، طرح عملیاتی جاده احداثی است که مدت‌ها زمزمه آن بود و اکنون با تمام قوا در حال از سوی استان مجاور درحال انجام است. اگر جاده‌های ماسوله و ماسال در زمانی احداث شدند که شرایط اجتماعی به گونه‌ای بود که برخی ملاحظات در نظر گرفته نمی‌شد و جوی هیجانی بر اوضاع مسلط بود، در ابتدی سده شمسی جدید، ایجاد جاده‌ای جدید با هیچ ضرورتی عمده در دل منطقه کوهستانی بکر شفت قابل پذیرش نیست. آن هم در منطقه حفاظت‌شده گشت رودخان-سیاهمزگی! آیا معیارها و استاندارهای مناطق حفظت شده اجازه احداث چنین منطقه‌ای را می‌دهد.

 

ییلاقات شفت از بکرترین و دور از دسترس‌ترین ییلاقات گیلان هستند هرچند سال‌هاست جاده‌ای از آن سوی تا خط‌الراس تالش کشیده شده است. ولی با توجه به وجود دو محور اصلی و ۳ محوری خاکی به سمت منطقه خلخال و طارم، کدام توجیه برای احداث یک جاده جدید قابل توضیح است؟ چگونه است که بن بست جغرافیای مناطق مورد نظر باوجود این همه جاده از بین نرفته است؟ و چرا بری از بین بردن بن‌بست این مناطق با توسعه و احیای اقتصاد روستاهای این مناطق توجه نمی‌شود.

 

نه در آن سوی کوهستان تالش و نه در این سوی آن اصلا مراکز اقتصادی چشمگیری هم وجود ندارد که هرگونه بحث جاده سازی بحث جدیت و عملیاتی را در برداشته باشد. هردو منطقه منطقه‌ای کشاورزی هستند و جالب اینکه حداقل در منطقه طارم، گیلان میزبانی مهمی در خرید محصولات کشاورزی این دیار است.

 

 

سوال‌ها در این زمینه زیاد است مردم منطقه خلخال و طارم مدتهاست در میان مردم منطقه گیلان زندگی می‌کنند و کم نیستند از ایشان که شهروند این استان باشند و از قضا در منطقه طارم راه ورودی ایشان از جاده منجیل تا مرکز استان گیلان خیلی هم طولانی نیست و به لطف وجود آزادراه از منجیل به سمت رشت و به همچنین دو بانده کردن آن در منطقه طارم خیلی روان‌تر و بهتر شده است.

 

بهره‌برداری از ارتباطات نزدیک مردم این مناطق با گیلان و بخش تالش، جهت احداث جاده‌ای که میلیاردها تومان بودجه هر دو استان را از بین می‌برد قابل توجیه نیست چه خوب بود همین ‌بودجه‌ها صرف ایجاد اشتغال و رفاه مردم کوهستانی دوسوی این مناطق و صرف به‌سازی همین جاده‌های کوهستانی موجود می‌شد.

 

رشته‌کوه‌های تالش؛ میراثی است بی‌بدیل با کالا و خدماتی که طی هزاران سال به مردم دو سوی خود ارایه می‌کند. مدت زمان زیادی نیست که این سامانه پربرکت تبدیل به محل وقوع برخی از مخاطرات طبیعی شده است. مخاطراتی چون سیل، لغزش و آتش‌سوزی جنگل، بدون شک این جاده‌سازی‌ها و توسعه فیزیکی جز اینکه صدمات محیط‌زیستی را افزایش داده خیر دیگری ندارد.

 

کوه‌های تالش در روزها با فشارهای مضاعفی دست پنجه نرم می‌کند، در یک بزنگاه تاریخی قرار دارد هر روز که می‌گذرد با این فشار فزاینده به این سامانه، خط تعادل اکولوژیک آن در حال باریک شدن و گسسته شدن است، هرگونه تعجیل در این جاده‌سازی با توجه به شیب بسیار زیاد این منطقه به ویژه در جبهه شرقی، وجود سکونتگاه‌های متراکم انسانی در پای آن می‌تواند خسارات و تلفات جبران‌ناپذیری را پدید بیارود، بر طبل زوال این سرزمین نکوبیم، ما در همان بزنگاه هستیم، بزنگاه زوال، زوال کوه‌ها شروع زوال ماست.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.