تصمیمسازان تجارت مرغشان یک پا دارد
مصاحبه با سید جلیل جلالیفر، فعال اقتصادی و کارشناس تجارت با روسیه
اقتصاد این روزهای ایران و موج قیمتهای سنگین بازار گاه به این پرسش دامن میزند که وضعیت فعلی حاکم بر کشور منهای آن سیاستها و ادله ها و راهکارهای کلان چه عاملی میتواند باشد؟ به بیان دیگر با فاکتور گرفتن علت اصلی تحریمهای اقتصادی، چه چیز باعث میشود توان مقاومت یک کشور در برابر این تحریمها تا این حد کاهش یابد؟ برای پاسخ به این سوالات و همچنین یافتن پاسخی برای علل توسعهنیافتگی گیلان و سهم آن از سیاستگذاری های اقتصادی کشور به سراغ سیدجلیل جلالیفر کارشناس اقتصادی رفته ایم.
جلالی فر در کنار مشاوره اتاق بازرگانی گیلان، از جمله فعالان اقتصادی ربع قرن گذشته است که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در ایجاد و توسعه روابط اقتصادی استان گیلان با روسیه و آسیای میانه اهتمام جدی از خود نشان داده است. وی در سال های اخیر نیز با تاسیس دو شرکت تجاری با شرکای روسی، در مسکو و آستاراخان فعالیت های اقتصادی ـ تجاری خود را توسعه بخشیده است.
* آقای جلالیفر از نظر شما ضعف اقتصادی گیلان چه ریشههایی دارد؟ ما تولیدگر موفق نداشتهایم یا مشکل از جای دیگری ناشی میشود؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید ظرفیتهای اقتصادی استان گیلان مورد بررسی قرار گیرد تا مشخص شود عمدتا در کدام بخش متمرکزند. با این وجود نباید از این نکته غافل ماند که ظرفیت اقتصادی یک استان فقط به بخش تولیدی آن بستگی ندارد. استان گیلان دارای یک موقعیت ویژهی ژئوپلیتیکی در حوزه تجارت و ترانزیت است. گیلان در جوار دریای کاسپین قرار گرفته و بدین ترتیب میتواند با چهار کشور حاشیهی این دریا و همچنین از طریق این کشورها با کشورهای چین ، اروپای شرقی و همچنین غربی ارتباط تجاری و ترانزیتی داشته باشد. پس موقعیت جغرافیایی نیز در کنار تولید میتواند از عوامل دستیابی به توسعه باشد. به گواه آمارهای موجود سابقهی تاریخی استان گیلان نیز در تجارت با اتحاد جماهیر شوروی، سابقهی پرباری است و آنگونه که اسناد نشان میدهند بندرانزلی از مهمترین بنادر شمالی کشور بوده است که مبادلات تجاری قابل قبولی با کشورهای منطقه و اروپایی داشته است و چیزی حدود ۲۰۰ سال عبور کشتی از مسیر بندرانزلی به سمت اتحاد جماهیر شوروی برقرار بوده است.
پس با این توضیحات باید گفت مزیت اقتصادی استان گیلان پیش از آنکه وابستهی تولیدش باشد به موقعیت درخشان جغرافیاییاش وابستگی دارد. اما برای اینکه بتوان از این موقعیت درخشان ژئوپلیتیکی استفادهی کارآمد کرد باید اقدامات ژئواکونومی درستی را که متناسب با این مزیت بالقوه باشد انجام داد.
مسوولین اقتصادی استان اگر این دو موضوع را خوب تحلیل میکردند قطعا میتوانستند در راستای هدفگذاریهای توسعهای و تامین منافع ملی کشور که استان گیلان نیز جزیی از این جغرافیاست، اقدامات اساسی و زیربنایی را مطالبه، سازماندهی و پیگیری کنند.
البته من یک بخش از اشکال را در ساختار مدیریتی میبینم. ما در ساختار مدیریتی اقتصادی استان هم دچار ضعف هستیم. برخی از مدیران و افرادی که منصوب شدند متاسفانه جدیت لازم برای پیگیری پروژهها را ندارند و نمیتوانند در دستگاه ذیربط خود انسجام فکری برقرار کنند. بنابراین به دلایل عدیده از جمله فقدان آشنایی با روشهای علمی و تخصصی مدیریتی در سالیان گذشته نتوانستیم در مطالبهگری به اتحاد برسیم.
در بخش تولید هم استان گیلان ظرفیتهای خوبی در حوزه صنعت دارد که باید برای آن بخش از توان تولیدی استان نیز در حوزه بازاریابی و مارکتینگ در بازار هدف کشورهای همسایه کارهای اساسی انجام شود. ناگفته نماند متاسفانه در حوزه اقتصاد و خصوصا تجارت در کل کشور به علت نفوذ دو گروه رانتساز و رانتخوار مشکلات اساسی و ریشهای وجود دارد و از همین رو پس لرزههای زلزله بزرگ فساد اقتصادی، توسعه اقتصادی استانها را نیز تحت تاثیر خود قرار میدهد .
* چندی پیش مصاحبهای داشتم که مصاحبهشونده معتقد بود توسعهی گیلان بیش از آنکه به پولهای کلان نیاز داشته باشد وابستهی فکر خلاق است. چقدر با این گفته موافقید؟
در خصوص فکر خلاق بنده معتقدم هر چه تعداد بیشتر باشد بهتر است. ما در استان گیلان از نظر داشتن فکر خلاق فقیر نیستیم. استان گیلان در همهی حوزهها دارای جوانان خلاق و نخبه و همچنین افراد باتجربه است اما همانطور که میدانید ایده و فکر خلاق، جهت عملیاتی و تجاری شدن نیاز به سرمایهگذاری و حمایت دارد . اساتید زحمتکش ما از محیط مدرسه تا دانشگاه زحماتی زیادی برای تربیت علمی فرزندان گیلانی میکشند و مجموعه عزیزان در پارک و علم و فنآوری تلاشهای زیادی متحمل میشوند و خانوادهها نیز از سبد هزینه خود کسر و برای رشد فرزندان نخبه خود به امید آینده هزینه میکنند. در پایان کار باید سرمایه و سرمایه گذار وارد کار شود و این نخبگان را حمایت و ایدههای خلاق آنها را تجاریسازی کنند . ولی دیگر گفتن و تکرار کردن فایده ندارد همگان رتبه جذب سرمایهگذاری گیلان را میدانند. فکر نکنم این عیب بزرگ فراری دادن سرمایهگذار در استان خیلی ربطی به دولت مرکزی داشته باشد لذا برای این بخش از توسعهیافتگی مدیریت سازمانی دستگاههای دولتی استان، استاندار و نمایندگان مجلس استان هستند که باید پاسخگوی مردم باشند و در رفع آن تدبیری کنند و سعی کنند همیشه عملکرد خود را ارزیابی و برای کسب رتبه مدیریتی بالاتر اقدامات موثری داشته باشند.
متاسفانه انتخاب و انتصاب برخی از مدیران و روند فعالیت بخش دولتی متاثر از جناحبازی است و در این حوزه میتوان حرفهای زیادی گفت، اما چون به هر روی در سال آخر فعالیت دولت دوازدهم قرار داریم ترجیح میدهم به این حوزه خیلی وارد نشوم.
ضعفی که کل نظام حاکم بر کشور را تحت تاثیر خود قرار داده است و گیلان هم جزیی از این کل است، جدی نگرفتن سیاستهای اقتصاد مقاومتی است. این منشور و سند راهبردی اگر به خوبی نه فقط در استان بلکه در سطح ملی بهدرستی درک و اجرا میشد قطعا ما موفقیتهای بزرگی کسب میکردیم. اگرچه در پیرامون این سند مهم راهبردی، همایشها و تریبونها و سمینارهای زیادی با صرف هزینههای هنگفت منجر به شعارهای امیدوارکننده شد اما کلیات دولت تدبیر امید در تدوین و تنظیم و اجرای اقدامات آن ناتوان و ناکام بوده و در مرحلهی اجرایی حتی یک قدم نیز جلو نرفته است.
نمونه بارز این ناتوانی در استان گیلان انتصاب دبیر کمیتهی اقتصاد مقاومتی به ریاست سازمان مدیریت برنامه و بودجه استان بود؛ ایشان میتوانست با پیگیری و با کمک فعالان اقتصادی استان و همچنین با ایجاد و خلق ایدههای قوی در اجرای ماده ۱۰ اقتصاد مقاومتی کارنامه موفقی از خود و مجموعهی استان در کشور به جا بگذارد ولی افسوس ایشان ضعیفترین عملکرد را در این بخش به نمایش گذاشتند. به نظرم ایشان اصلا با مفاهیم سیاستهای اقتصاد مقاومتی آشنا نبودند. دولت نباید آن بخش از اقدامات روتین عمرانی خود را در قالب آمار اقدامات ستاد اقتصاد مقاومتی به حساب بیاورد زیرا با این روش اهداف مهم راهبردی این سند به انحراف کشیده میشود .
دولت تدبیر و امید باید در این مدت با تدبیر خود با اجرای ماده ۱۶ اقتصاد مقاومتی دولت را چابک و با حذف مقررات و دستورالعملهای غیر ضرور امور را به بخشهای خصوصی واگذار میکرد نه اینکه برخلاف این سند راهبردی به دنبال تبدیل وزارت صمت به دو وزارت خانه ناکارآمد باشد. (وزارت صمت دارای ۴۵ هزار پرسنل است که بیش از ۵۰ درصد آنها دارای مدرک تحصیلی زیر دیپلم و دیپلم هستند. این درحالی است که وزارت توسعه صنعت و تجارت در کشور روسیه با داشتن ۸۴ استان و ۱۴۵ میلیون جمعیت تنها ۱۴ هزار نفر پرسنل دارد که همگی در قالب یک وزارتخانه فعالیت میکنند) من فکر میکنم آنها ماده ۱۶ سیاست اقتصاد مقاومتی را زودتر و بهتر اجرا و تدبیر کردند.
من قبول دارم بخش بزرگی از تحقق بندهای ماده ۱۰ اقتصاد مقاومتی با دولت و ستاد فرماندهی کشوری بود اما دبیرخانه استان هیچگاه نخواست ایدههای خلاق استانی را در راستای توسعه تجارت و تولید و لجستیک جمعآوری و به عنوان پیشنهاد و مطالبه در ستاد کشوری پیگیری کند. متاسفانه دبیر این ستاد در استان به سلیقه فکری و حزبی خودش رفتار میکند و این وظیفهی استاندار محترم بود که در مواجه با این رفتارها برخوردهای لازم را منظور میکردند.
حتی با قبول این باور که مسوولیت اجرای این سیاست ابلاغی با دولت است اما نمیتوان متصور بود که بخش بزرگی از مفاد ماده ۱۰ اقتصاد مقاومتی در حوزه تجارت و لجستیک با توجه به مزیتهای گیلان از حیطهی اختیارات استان خارج باشد. از نظر من در بسیاری از موارد میشد با شناسایی و تحلیل اشکالات و موانع، نیاز به دستورالعملهای تسهیلکننده در حوزهی تجارت را در استان پردازش و تحلیل کرد و با ایجاد همسویی و تعامل و همراه کردن استانهای همجوار و همچنین با استفاده از ظرفیتهای منطقهای، دولت را برای تسهیل مقررات و رفع موانع اقتصادی مجاب کرد . این موضوع میتوانست تولید را گسترش دهد. نه فقط تولید استانی یا منطقهای بلکه تولید کشوری و به دنبال آن توسعهی اقتصادی و ایجاد زمینههای اقتصادی در کل کشور. بدین ترتیب تمام این زمینهها میتوانست موجب توسعهی عملکرد صادرات و تامین منابع ارزی شود تا در نهایت از افزایش افسارگسیختهی نرخ ارز جلوگیری کند. اما متاسفانه ما بلد نبودیم، چون مدیریتها فارغ از عزم و انگیزهی ملی لازم بود.
دولت مرکزی برای واسپاری اختیارات نه فقط به استان گیلان بلکه به هیچ استانی خوشبین نیست. کدام اختیار را به استانها دادهاند؟
تمام این موارد به یک نظام فرماندهی و راهبری نیاز دارد و در سطح استانی تنها کسی که باید عهدهدار این مسئولیت مهم باشد، استاندار به عنوان نماینده دولت است. اما متاسفانه اکنون و در چند دورهی گذشته استانداران نتوانستند در این زمینه موفق عمل کند. از نظر من مهمترین عامل بازدارندهی استان گیلان در دستیابی به توسعهی اقتصادی اول به عدم انسجام و ضعف مدیریتی باز میگردد و سپس متوجهی عدم استفاده از نخبگان است. در نتیجه مدیریت و سرمایه هر دو لازمه تحقق ایدههای خلاق است.
* طبعا نمیتوان وضعیت امروز استان را بدون در نظر گرفتن وضعیت کلی حاکم بر کشور برآورد کرد. اما اگر بخواهیم ریشهای تر به موضوع نگاه کنیم شما چقدر وضعیت راکد گیلان را ناشی از نگاه بدبینانه یا بیاعتماد دولت مرکزی به گیلان میدانید؟ در واقع همان مسالهی مرکزنشینی و توسعهی مرکز بدون توجه به نواحی چهارگانهی کشور.
نمیتوانم اینگونه پاسخ دهم که دولت مرکزی به استان گیلان بی اعتماد است. بخشی از نظام مدیریتی در استان گیلان گرفتار عافیتطلبی است و در سطح کشوری هم همین معضل دیده میشود. ما باید مطالبهگری را جایگزین عافیتطلبی کنیم و اگر موقعیت ارزندهی استان گیلان را قدر میدانستیم قطعا اقداماتی را تنظیم میکردیم که در شان و منزلت مردم و جایگاه جغرافیایی ژئوپلیتیکی استان گیلان باشد.
مشکل اساسی کشور ما در بخش اجرایی این است که دولتها شعارهای خوبی میدهند. دولتها و خصوصا همین دولت تدبیر و امید هیچگاه در راستای تمرکززدایی عمل نکرد و اتفاقا به دلیل نفوذ رانتخواران، تمرکزگراتر هم شده است. همین شد که بسیاری از افراد سودجو با سوءاستفاده از ارز دولتی ضربهی مهلکی به اقتصاد کشور وارد کردند. با این وجود متاسفانه علیرغم آنکه همگان بر چند نرخی بودن ارز اشکال گرفتند و سیاست چند نرخی ارز را عامل فساد و به غارت رفتن منابع مالی و ارزی کشور دانستند ولی دولت به خاطر سیاست غلط تمرکزگرایی اصرار به چند نرخی کردن ارز داشت و همچنان هم این رویه را ادامه میدهد. مرغ وزارت صمت و بانک مرکزی هم که یک پا دارد زیرا رانتسازان و رانتخواران اینگونه میخواهند.
دولت مرکزی برای واسپاری اختیارات نه فقط به استان گیلان بلکه به هیچ استانی خوشبین نیست. کدام اختیار را به استانها دادهاند؟ به طور مثال امور واردات و صادرات را می توانند آنقدر آسان و روان کنند که نیازی به کارت بازرگانی و تشکیلات و منابع عظیم مالی و انسانی نداشته باشد. برقراری یک سیستم الکترونیک و مکانیزم درست از فساد و سرگردانی منابع انسانی و سازمانی جلوگیری میکند و با برقراری نظام تعرفه و کاهش دخالت انسانی، منابع درآمدی مناسبی را برای کشور ایجاد خواهد کرد و همچنین مانع از وقوع اتفاقات ناگوار کسری بودجه خواهد شد. با یک بررسی رفتاری و اداری و آماری در همین کشورهای همسایه به خوبی این موضوع مشهود است. بنده میتوانیم در فرصت مقتضی اقدامات موفق کشور روسیه در این بخش را با ارائه شاهد آماری تشریح کنم.
در گیلان چندین سال طول کشید تا راهآهن را به رشت بیاورند اما در نهایت به دریا وصلش نکردند. اینها همه به خاطر سیاستهای نادرست و جاهلانه وزیر وقت وزارت راه و شهرسازی، آقای عباس آخوندی بود. سیاستهایی که سبب شد پروژهای که میتوانست با ۴۸ میلیارد تومان افتتاح شود، اکنون با ۳۰۰ میلیارد تومان هم افتتاح نشود.
اگر امروز در شرایط تحریم با کسری بودجه مواجه هستیم به دلیل این است که هزینهی خود دولت بسیار بالا است. از طرفی سیستم دولتی در حوزه ثبت سفارش واردات نیز فسادآور و هزینهبر است. کدهای اشتباهی که به دولت داده میشود منجر به اتخاذ تصمیمات اشتباه و انحرافی و همچنین کاهش انگیزه رقابت در تولید، کاهش درآمد عمومی دولت و نارضایتی مردمی میشود. پس اینگونه نیست که بگوییم فقط به استان گیلان بدبین هستند. خیر، نظام اداری کشور در حوزه تجارت و توسعه عملکرد صادرات دارای سیستم نادرستی است لذا اگر دولت کوچک و چابک نشود و تمرکززدایی را ترویج و عملیاتی نکند شرایط اقتصادی همینگونه خواهد ماند و چه بسا بدتر شود و پرونده مفسدین همچنان مفتوح بماند.
جالب است بدانید هیچ کجای دنیا تجارت را محدود نمیکنند و اصلا دلیل ندارد واردات محدود شود. باید واردات کالا در کشور قائم به صادرات شود. بدین مفهوم هرکسی که صادرات کرده بتواند واردات کند. اگر کسی توان مالی دارد جنس خارجی را ده برابر گرانتر از نمونهی داخلیاش بخرد. دولت باید اجازه دهد واردات با دریافت تعرفه و حقوق و عوارض گمرکی بالا انجام شود و طالبان توانمند نیز با پرداخت بها گرانتر خرید کنند. هیچ دولتی در دنیا به مردمش با ایجاد محدودیت واردات حکم نمیکند چه بخرید و چه بپوشید، بلکه سیاست شان این است که «اگر پول دارید هرچه میخواهید بخورید و بپوشید» و مالیات بخش دولت را نیز به درستی بپردازید.
واقعا برای وزارت صمت و سازمان توسعه و تجارت ننگ است که روسیه در همسایگی ما ۲۴۳ میلیارد دلار از دنیا واردات دارد اما صادرات کشور ما تنها نزدیک به نیم میلیون دلار است. با این وجود کشورهایی مانند اسرائیل از بالای سر ما عبور میکنند و نزدیک به دو برابر کشور ما به روسیه کالا صادر میکنند. این شرایط زمانی اسفناکتر میشود که بدانیم ۵۳ اسکلهی بیکار در سواحل شمال ایران وجود دارد
بی تدبیری دیگر دولت در عدم بهره برداری مناسب و به موقع از ظرفیتهای استانها از جمله استان گیلان است. به طور مثال شما به شبکهی ریلی کشور دقت کنید؛ ریلها تا مرز کشورهای همسایه پیشروی کردهاند اما پس از آن یا پروژه متوقف شده و یا اینکه به صورت بسیار لاکپشتی حرکت میکند. در گیلان چندین سال طول کشید تا راهآهن را به رشت بیاورند اما در نهایت به دریا وصلش نکردند. اینها همه به خاطر سیاستهای نادرست و جاهلانه وزیر وقت وزارت راه و شهرسازی، آقای عباس آخوندی بود. سیاستهایی که سبب شد پروژهای که میتوانست با ۴۸ میلیارد تومان افتتاح شود، اکنون با ۳۰۰ میلیارد تومان هم افتتاح نشود. هم پروژه عقب افتاد، هم زمان را از دست دادیم و هم برای ساختن این پروژه باید پول بیشتری خرج کنیم. چه توجیهی داشت وقتی میتوانستیم نفت بفروشیم و وضعیت ارزی ما هم خوب بود این پروژه عقب بیفتد؟ و یا سایر پروژه های ریلی کشور که آنها هم از شرق تا نزدیکی مرز میرجاوه با پاکستان و از غرب تا مرز خسروی تا مرز عراق کشیده شده و سرانجام رها شدند.
من واقعا امیدوارم اتفاقات قرهباغ بحرانی برای صادرات ما به وجود نیاورد چون برای صادرات بخشی از محصولات کشاورزی زیرساختی جز زیرساختهای زمینی آستارا و بیلهسوار وجود ندارد. اگر ریل سراسری میتوانست به بندر کاسپین وصل شود شاید وضعیت صادرات ما اکنون بسیار بهتر بود و نگران تهدیدی نبودیم. واقعا برای وزارت صمت و سازمان توسعه و تجارت ننگ است که روسیه در همسایگی ما ۲۴۳ میلیارد دلار از دنیا واردات دارد اما صادرات کشور ما تنها نزدیک به نیم میلیون دلار است. با این وجود کشورهایی مانند اسرائیل از بالای سر ما عبور میکنند و نزدیک به دو برابر کشور ما به روسیه کالا صادر میکنند. این شرایط زمانی اسفناکتر میشود که بدانیم ۵۳ اسکلهی بیکار در سواحل شمال ایران وجود دارد. ضعف دولت در اینجاست که ظرفیتهای اقتصادی استانهای مرزی را به خوبی نشناخته است یا نخواسته بشناسد. البته شاید هم شناخته و منافع برخی ایجاب کرده است که مانع تکمیل زنجیرههای اقتصادی، لجستیکی و زیرساختی این استانها شود. استانهایی مثل گیلان، کرمانشاه، خراسان، کردستان و … اینها همه نقش اساسی و کلیدی در اقتصاد کشور دارند اما متاسفانه کمترین توجه را از سوی دولت دریافت میکنند و کمترین نقش نیز بر عهدهی آنها قرار میگیرد.
* ما چرا نتوانستیم نیروی انسانی کارآمد در سطوح بالای حاکمیت تربیت کنیم؟ و چرا آقای نوبخت یک استثنا است که اتفاقا چندان موفق هم عمل نکرد؟
من با حرف شما مخالفم. ما در استان نیروهای کارآمد و مدیر و خلاق بسیار داریم اما در استان گیلان متاسفانه یک فرهنگ غلط حاکم است؛ فرهنگی که مبنی بر عدم مدارا در برابر انتقاد از یکدیگر است. و البته وقتی به برخی مدیران مسئولیتی محول میشود که قادر به انجام آن نیستند حاضر نیستند آن منصب را رها کنند و جا را برای متخصصان آن حوزه باز کنند.
اولا باید باید بگویم این مردم گیلان در حوزه انتخابیه آقای دکتر نوبخت بودند که با همراهی همیشگی و با رای قاطع خود به ایشان موقعیت دادند. به همین خاطر شفاف و قاطع عرض میکنم از این بابت آقای دکتر نوبخت مدیون مردم گیلان و حوزه انتخابیه خود است. ضمن اینکه خودشان هم از هوش، ادب و اخلاق برخوردار بودند و این شرایط عمومی و اجتماعی ایشان را تبدیل به یک فرد استثناء کرد. حال چقدر آقای دکتر نوبخت دین خود را به گیلان ادا کرد؟ باید بگویم هنوز خیلی بدهکار است امیدوارم در فرصت باقیمانده از عمر دولت کنونی با ایفای دین خود به گیلان نامی ماندگار داشته باشد. باتوجه به اینکه چهل سال طول کشید گیلانیها در این سطح مدیریتی کرسی معاونت ریاست جمهوری را در اختیار یک گیلانی ببینند، این مسئولیت بسیار مهم است. بعد از این هم شاید سالها بگذرد تا حضور یک سیاستمدار گیلانی در این سطح از حاکمیت به وقوع بپیوندد. بنده هم موافقم که دکتر نوبخت بدهکاریهای زیادی به مردم گیلان دارد. دکتر نوبخت میتوانست با دخالت در انتصابهای درست در استان بیشتر از این نقشآفرینی کند. حالا یا ما نتوانستیم به خوبی از ظرفیت ایشان در دولت استفاده کنیم یا ایشان نتوانست دین خود را به مردم گیلان ادا کند. البته نباید فراموش کرد که آقای نوبخت فقط متعلق به مردم گیلان نیست و قطعا محدودیت هایی نیز داشتند که میتوانست با همراهی نمایندگان مجلس مطالبات کلان استانی را تحقق ببخشد. راهکار آقای نوبخت برای خدمت به گیلان این بود که عدهای از مدیران را خودشان میگماشتند و البته برخی را هم گماشتند اما به هر صورت انتخابهای درستی صورت نگرفت.
آقای نوبخت باید کسانی را منصوب میکرد که توانایی وصول مطالبات به حق و عقبماندهی گیلان را داشته باشند نه اینکه افراد حزبی را منصوب کند. باید مطالبات عمومی استان به صورت پروپوزالهای اجرایی در میآمد و با پشتیبانی آقای نوبخت اجرایی میشد. نباید فراموش کرد که آقای دکتر نوبخت در ادوار نمایندگی مجلس خیلی راحت بودجه میگرفت و موفق عمل میکرد چراکه به عنوان سخنگو و عضو موثر و رئیس کمیسیون تلفیق بودجه دارای تجارب و مهارت خاصی بود و میتوانست در صورت همراهی زنجیرهای از مدیران و مجمع نمایندگان اقدامات مفیدتری انجام دهد.
* و در انتها اگر بخواهید در چند پاراگراف بگویید چرا گیلان هرگز استانی توسعهیافته نشد، پاسختان چیست؟ موانع رسیدن به توسعهیافتگی را از جنبهی اقتصادی بررسی کنید.
اینطور نیست که استان گیلان توسعهیافته نباشد. با این نوع قضاوت مخالفم. امروز منطقه آزاد انزلی یکی از بزرگترین ظرفیتهای ارزشمند ملی بوده که در استان گیلان توسط فرزندان دلسوز گیلانی با تلاشهای فراوان ایجاد شد و امروز مورد توجه کشورهای همسایه قرار گرفته و بهزودی نیز جهانی خواهد شد. اگرچه ما باتوجه به ظرفیت و موقعیت و توانایی استان، استانی کم توسعهیافته هستیم و با این وجود که نتوانستیم دروازههای توسعه را به خوبی فتح کنیم اما به نظر من آیندهی کشور درخشان خواهد بود. مردم ایران و به خصوص گیلان برای گذر از این بحران بهای سنگینی پرداخت کردند.
تصمیمسازان در حوزهی صادرات، تجارت و سیاستهای ارزی متاسفانه مرغشان یک پا دارد و نمیخواهند واقعیت را قبول کنند. همهی شعارشان این بود که اگر ارز را تک نرخی کنیم، قیمت مرغ دو برابر میشود. آیا نشد؟ وعدهی دولت آقای روحانی در سال ۹۲ بیش از این بود، این دولت صحبت از تدبیر میکرد، صحبت از ایجاد امید بود، عملکرد دولت قبل را زیر سوال بردند و ما هم باور کردیم. اما هیچوقت نخواستند تدبیری اتخاذ کنند.
باید سوال کرد چه عاملی تورم کشور ما را چندین برابر کرد؟ قطعا تحریم بهانه است. ما همیشه این مشکل را داشتهایم و هیچوقت بدون تحریم نبودیم. نمیخواهم بگویم تحریم اثر نداشت یا تحریم این دوره سختتر نبود، بله هم اثرگذار و هم سختتر بود. اما باور کنید شعار آمریکا در بزرگنمایی تحریمها بسیار بیشتر از قبل است. دشمن بیشتر جنگ روانی به راه انداخته و روان مردم را آزرده و دولت هم نتوانست سرمایههای مردم را هدایت کند. میزان نقدینگی مردم در سپردههای بانکی را با عملکرد غلط و سیاستهای ارزی وزارت صمت به کف خیابان کشاندند و عامل تورم وحشتناک امروز شدند.
کاش دولت روند واردات و صادرات و میزان دخالتهای دولتی در امور مشابه کشورهای همسایه را بررسی میکرد و برای تجارت کشور، نظام موفق مدیریت این کشورها را الگوی اجرایی قرار میداد. واقعا شرمآور است که همهی کشورهای همسایه در این بخش موفقتر از ما هستند. بنابراین اگر دولت همین امروز تصمیم بگیرد و این تصمیم را ابلاغ کند میتوانیم نتایج خوبی بگیریم. اگر دولت تصمیم بگیرد سیاستهای ارزی چند نرخی را اصلاح و تک نرخی کند، سیستم فسادآور ثبت و سفارش کالا را برچیند و برای صادرات تسهیلات، مقررات و دستورالعمل ایجاد کند قطعا وضعیت بهتر خواهد شد. بنابراین ضعف مدیریت فقط در استان گیلان نیست، ما با یک ضعف سراسری در سطح کشوری مواجهیم. و در یک کلام تنها نسخه درمانی برای ریشهکن کردن همه مفاسد اقتصادی، تورم و بیکاری کاهش هزینه و کسری بودجه و از سوی دیگر توسعه تولید و صادرات با اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی است. کشور با حرکت به سوی جوانگرایی و گسترش و نهادینه کردن رویکردهای رفتاری مبتنی بر روحیه جهادی از این بحران عبور خواهد کرد.