یادگیری الکترونیک یک نظریه و علم جدی آموزشی با پشتوانهی عظیم آکادمیک است. آنچه در ایران تجربه شده کمتر از یافتههای تکنولوژی آموزشی در این حوزه استفاده کرده و بیشتر یک بستر دیجیتال را از این دانش به امانت گرفته تا مشکلی آنی را بدون در نظر گرفتن دورنمای استراتژیک آن حل و فصل کند. این توفیق اجباری اما به دو دلیل مورد استقبال گسترده متخصصان حوزه تکنولوژی آموزشی قرار گرفته است.
دلیل اول، از بین رفتن بعضی باورهای غلط همچون سادگی بیش از حد دورههای آنلاین یا نبود یادگیری در این بستر است. اگرچه نمیتوان در مورد دیدگاه عمومی، به یادگیری در بستر وب، اظهار نظر قطعی کرد؛ به نظر میرسد این نظر با کیفیت آموزش نسبت مستقیم داشته و با فاصله گرفتن از تهران، کاهش کیفیت آموزش و زیرساخت و در نتیجه تغییری منفی در نگاه به این شکل از یادگیری را شاهد هستیم. به دلیل تمرکز متخصصین تاثیرگذار حوزه تکنولوژی آموزشی در تهران، نگاه این متخصصین تا حد زیادی به تجربه این کلانشهر محدود مانده است. به نظر نگارنده کیفیت خدمات آموزشی ارائه شده در سطح تهران با بسیاری از مناطق کشور قابل مقایسه نبوده و در نتیجه این دید، چندان جامع نیست. الته برخی از این متخصصان به این امر واقف بوده و تنها امیدوارند تهران صفشکن یک حرکت طولانی و زیربنایی در این حوزه باشد.
دلیل دوم تخصیص آنی بودجه توسط مراکز آموزشی و افزایش توان زیرساختی نهاد آموزش در حوزه آموزش الکترونیک است. به راحتی میتوان پیشبینی کرد که افزایش توان سختافزاری نهاد آموزش -در بخش دولتی و خصوصی- تاثیری یکسویه و مثبت بر کیفیت و ظرفیت آموزش الکترونیک خواهد گذاشت، اما این خطر وجود دارد که ملزومات فلسفی و آموزشی این فرم به طور کامل نادیده گرفته شود.
اگرچه تاثیر تجربه اخیر آموزش الکترونیک در ایران از نگاهی استراتژیک در دو حوزه زیرساخت و مقبولیت عمومی متمرکز است؛ اما نباید یک تجربه انسانی و اجتماعی را به حوزه استراتژیک محدود کرد. دانشجویان، معلمان و دانشآموزان از اجرای ضعیف این طرح صدمه دیدهاند. این تغییر ناگهانی بستر نه تنها در سومدیریت جدی اجرا شده و باعث هدر رفت زمان با ارزش جامعه علمی و آموزشی کشور شده است بلکه با ایجاد تصویری غلط و بدشکل از آموزش الکترونیک، روایتی عمومی از ناکارآمدی این بستر ساخته که جامعه را در استفاده از این ابزار سودمند ناامید کرده و به کیفیت تجربه شده و درک شده آموزش لطمه جدی وارد آورده است.
میتوان ادعا کرد تاثیر این تجربه بر نگاه جامعه به آموزش الکترونیک چندان یکپارچه و منظم نیست. تغییر ناگهانی بستر و اجرای ضعیف طرح در سطح دولتی دیدی منفی برای عموم ایجاد کرده است و باعث کاهش تمایل به استفاده از آموزش الکترونیک در کوتاه مدت شده، که این امر خود تشدید کننده فشار اجتماعی وارده بر دانشجویان و فارغالتحصیلان آموزش الکترونیک خواهد شد. اما در بخش خصوصی اجرای قوی (احتمالا ناشی از رقابت)، نتیجهای نسبتا مثبت بر جای گذاشته و بسیاری از یاددهندگان در نظر دارند، تمام یا بخشی از کلاسهای خود را به صورت برخط ادامه دهند. از جمله این مراکز میتوان به مراکز آموزش زبان، مهارت و کلاسهای خصوصی دبیرستان و کنکور اشاره کرد.
وزارت علوم و آموزش مجازی
برای درک ضعف عملکرد وزارت علوم در این حوزه کافیست به سرگردانی دانشگاهها در ماههای پایانی زمستان و هماهنگی ضعیف وزارت علوم و وزارت ازتباطات نگاه کنیم. واگذاری اجرای طرح به دانشگاهها بدون ارائه پشتیبانی دانشی لازم، اولین خشت کج این دیوار بوده است. در شرایطی که معاون آموزشی وزارت علوم بهجای وزیر صحبت میکند، معاونتهای فرهنگی وزارت علوم و دانشگاههای کشور، در وضعیتی نیمه خواب، فعالیتهای حداقلی خود را باز هم محدودتر کردهاند. عدم اختصاص خدمات اینترنتی مناسب و ارزان به دانشجویان و تعلل در شروع مذاکرات بین وزارتخانهها نشان دهنده نبود عزم جدی در بدنه دولت برای پیگیری مشکلات آموزش عالی کشور است.
آموزش بی شکل و بی کیفیت
آموزش که بخشی مهم از کارکرد دانشگاههاست، در ایران کمتر آن جایگاهی که میباید را داشته است. سرعت تغییر بستر در کنار ارائه نشدن آموزش لازم و کافی به اساتید و دانشجویان شرایط را پیچیدهتر کرده است. در تغییر ناگهانی پیش آمده، اساتید فرصت کافی برای آشنایی با امکانات و ملزومات آموزش الکترونیک پیدا نکردهاند و این مسئله در بسیاری از دانشگاهها به نارضایتی کامل از شکل آموزش دریافتی منجر شده است.
کیفیت دورههای ارائه شده در دانشگاههای وزارت علوم نه تنها به دانشگاه ارائه کننده این دورهها وابسته بوده، بلکه از استادی به استاد دیگر نیز دارای تفاوتهای چشمگیر و غیر قابل انکار است. همچنین روش ارائه دروس در دانشگاههای مختلف از برگزاری کلاس برخط همزمان تا ضبط فایل تصویری توسط استاد، ارسال فایل صوتی، ارائه جزوه و ارجاع به سامانههای الکترونیک خارج از دانشگاه متفاوت بوده است. در نمونه دانشگاه گیلان میتوان به سایت ec.nahad.ir اشاره کرد. (در بخش «درباره» سایت، هیچ اشارهای به نهادی که سایت به آن وابسته است نشده.) در برخی از دانشگاهها به منظور فراهم آوردن زیرساخت مناسب آموزش با توقفی بیش از یکماهه مواجه بوده است. حجم بالای فایلها (خصوصا فایلهای تصویری که برای هر جلسه حجمی نزدیک به ۱۰۰ مگ داشتهاند) و کیفیت پایین زیرساختهای مخابراتی، در کنار ضعف سرورهای دانشگاهها، دسترسی دانشجویان را با مشکلات جدی مواجه کرده است.
آنچه بیش از پیش در آموزش عالی پیگیری شده و به شکلی افراطیتر در آموزش و پروش هم دیده میشود، تلاش برای یکسانسازی آموزش(احتمالا با هدف نظارت بهتر) بوده است که به علت ضعف زیرساختی یک عامل محدود کننده بزرگ برای یاددهندگان و یادگیرندگان ایجاد کرده است. علیرقم تمام تفاوتها بسیاری از دانشگاهها حذف ترم و حذف درس را برای دانشجویان مجاز دانسته و امکانات تسهیلی مناسب را در این حوزه در نظر گرفتهاند.
تکنولوژی و عدالت آموزشی
پرهام دانشجوی ترم ششم ریاضی در دانشگاه گیلان میگوید:« آموزش الکترونیک، فی نفسه تبعیض آمیز است، به این دلیل که داشتن تلفن همراه، لپتاپ و دسترسی به اینترنت با کیفیت را پیش فرض قرار میدهد.»
در حالی که بسیاری از فعالان حوزه آموزش به آموزش الکترونیک به عنوان راهی برای رسیدن به عدالت آموزشی نگاه میکنند، تجربه ایران در ماههای گذشته، -بدون شک- تشدید کننده بی عدالتی بوده است. تغییر بستر آموزش، نیازمند دسترسی یاددهندگان و یادگیرندگان به ابزارهای الکترونیک برای دسترسی به این فضا و بهربرداری درست از آن است. بدیهیست که پیوند زدن آموزش با امکان خرید و یا میزان آشنایی با این ابزارها، اقشار کم درآمد را تحت فشار گذاشته و آموزش دریافتی آنها را با مشکل جدی مواجه خواهد کرد.
این موضوع نه تنها بر آموزش دریافتی توسط این قشر تاثیر میگذارد بلکه دیدی منفی به آموزش الکترونیک در سطح جامعه ایجاد میکند. برخی از سمنها و خیریهها در این دوره تلاش کردهاند با فراهم کردن این امکانات از میزان ضربه وارده به آموزش دریافتی توسط دانشآموزان محروم بکاهند. این وظیفه در یک شرایط «منطقی» بر عهده بخش دولتی خواهد بود چه بنا به اصل ۳۰ قانون اساسی«دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.». عمیق شدن باور ناعادلانه بودن آموزش الکترونیک در اذهان عموم، امکان استفاده از این ابزار را به شدت محدود خواهد کرد و این در حالیست که این ابزار در موارد بسیاری موثرترین راه تضمین یک آموزش عادلانه در سطحی ملی و بین المللیست.به عنوان مثال امکان دسترسی به اساتید و منابع در یک مقیاس جهانی، تضمین کننده شکلی بدیهی و ابتدایی از عدالت آموزشی در بعد بینالمللی است.
فرهنگ و آموزش عالی
تجربه دانشگاه، بسیار فراتر از کسب دانشِ صرف است. فضای دانشگاه امکان رشد همه جانبه و گسترش ابعاد شخصیتی دانشجویان را فراهم میکند. فعالیت دانشجویان در این فضا همچنین میباید مقدمه مسئولیتپذیری اجتماعی آنها و تمرین ورود به جامعه مدنی باشد. عملکرد ضعیف معاونتهای فرهنگی در چند ماهه گذشته، ناشی از عدم آمادگی، مسئولیت گریزی و میل دولت به سکوت دانشگاهها در این حوزه است. فرصت اخیر میتوانست آزمونی برای عملکرد دانشگاههایی نظیر دانشگاه گیلان باشد تا کیفیت خدماتی که در بستر الکترونیک ارائه میکنند بررسی کنند.
دانشگاه گیلان همچون بسیاری دانشگاههای دیگر کشور در ترمهای معمول دانشجوی الکترونیک و غیر حضوری میپذیرد. حضور فرهنگی دانشگاه در فضای دیجیتال میتوانست به معنی امکان خدماتدهی به این دانشجویان و ایجاد دسترسی آسانی برای دانشجویانی باشد که امکان حضور فیزیکی در دانشگاه را برای برخی فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی ندارند و با فراهم آوردن جایگزینهای سازنده در فضای دیجیتال از تسلیم کامل این فضا امتناع کند. در نمونه دانشگاه گیلان هیچ نشانهای از برنامههای فرهنگی در حد فاصل ۴ دی ماه و ۳۱ فروردین وجود ندارد و حجم فعالیتها در بهترین شرایط غیر قابل قبول و بسیار کمتر از دانشگاههای مشابه بوده است. انتخابات کانونهای دانشگاه گیلان نیز در حالی که این مجموعهها تنها یک ترم فعالیت موثر داشتهاند به صورت تلفنی! در حال انجام است.
گفت و گو، قربانی اصلی تغییر بستر
در نظریه ارتباطگرایی که یکی از جدیدترین نظریههای یادگیریست، یادگیری از طریق ایجاد ارتباط با گرههای دانش صورت میپذیرد. همکلاسیها یا همسانانان یکی از مهمترین راههای ما برای یادگیری هستند. این در شرایطیست که در اکثر دورههای ارائه شده توسط دانشگاهها امکان تعامل دانشجویان با یکدیگر به شدت کاهش پیدا کرده و ارتباط با استاد تنها به صورت یکسویه انجام شده. این شکل از آموزش و یادگیری، بسیار ناقص و موید مشکلات جدی در کیفیت یادگیری یادگیرندگان است.
آموزش و پرورش، تکنولوژی و مقاومت ساختاری
اسدی معلم پایه ششم دبستان از سواد کوه:«تجربه کرونا، اموزش و پرورش ما را ده سال به جلو برد … معلمی که اجازه استفاده از موبایل نداشت و بخاطر داشتن موبایل در کلاس توبیخ میشد، حالا کلاس را در موبایل خود برگزار میکند.»
تجربه آموزش الکترونیک در آموزش و پرورش بسیار متفاوت از تجربه وزارت علوم است. برخی از فعالین حوزه آموزش الکترونیک، به تجربه پیش آمده به چشم یک فرصت بزرگ برای آموزش و پرورش نگاه میکنند. آموزش الکترونیک برای کودکان و نوجوانان مورد بررسی و تحقیق همه جانبه آکادمیک قرار گرفته است و اگرچه برای کودکان امکان خودآموزی در فضای آنلاین کمتر از بزرگسالان وجود دارد، در نگاهی به ساختار صلب آموزش و پروش بتوان دلیل نگاه مثبت به این تجربه را درک کرد.
یادگیری الکترونیک برای کودکان دارای ملاحظاتی ویژه و جدی است. تقلید شکل فرمی آموزش در محیط الکترونیک، نمیتواند پاسخگوی نیاز آموزشی کودکان، خصوصا در سنین پایه باشد. آموزش و پرورش برای استفاده صحیح از این بستر نیازمند استفاده جدی از آموزههای تکنولوژی آموزشی در حوزههای فنی و فلسفی است.
فردایی مبهم
اگرچه پیشبینی دقیق آینده یادگیری الکترونیک در ایران چندان ساده نیست، میتوان ادعا کرد که دولت یک فرصتی ایدهآل و استراتژیک را در این حوزه سوزانده است. آینده بخش خصوصی اما به نظر روشن میرسد. کسب و کارهای بسیاری تلاش کردهاند در این دوره بستر خود را تغییر دهند یا توان خود را بهبود بخشند. در مورد دیدگاه عمومی به آموزش الکترونیک هم نمیتوان مطمن بود اما به نظر میرسد تلاطم ایجاد شده و افزایش کیفیت و ظرفیت زیرساختهای سخت افزاری ممکن است با ارائه خدماتی ارزانتر و با کیفیتتر در این حوزه مواجه باشیم. نیاز به یادآوریست که بعید است این آخرین تجربه فاصلهگذاری اجتماعی برای کشورها در آینده کوتاه و بلند مدت باشد.