زنان روستایی حلقه اصلی کشاورزی، کشت برنج، حفظ تنوع و امنیت غذایی در روستاهای شمال هستند. از گذشته دور تاکنون زنان دوشادوش همسران خود از صبح زود تا غروب بر روی زمین کار میکنند تا بتوانند هر طور که شده اقتصاد خانواده را باثبات نگه دارند.
طبق یک رسم نانوشته حتی وقتی مردان به خاطر مشقتها و سختیهای زندگی، ناامید از ثمره کار کشاورزی میشدند و نومیدانه در قهوهخانهها و یا شغلهای کاذب قدم برمیداشتند این زنان بوده و هستند که یک تنه و یا با کمک فرزندان ریز و درشت خود امورات مزرعه را سامان دادهاند.
در شمال، مردان در شش ماهه اول سال در شالیزار به کار و فعالیت میپردازند و پس از دروی برنج تا اسفند سال بعد، اندک مردی را میتوان دید که در کنار زنان به کار کاشت سبزی و صیفی و حبوبات و … مشغول باشد و اغلب به فکر فروش زمینهای خود و قرار دادن پول در بانک و گذران زندگی با سود حاصل از آن هستند.
امروزه نیز فروش زمینهای باغی گسترش زیادی پیدا کرده و زنان دستشان کوتاه از کاشت و داشت و تأمین خوراک خانواده شده است. اما حتی اگر اندک زمینی گیرشان بیایید سریع مشغول کاشت بذر صیفیجات و محصولات جالیزی میشوند.
زنان روستایی مظهر زایش، تولید، باروری و رشد هستند. آنها حتی یک بذر را هدر نمیدهند و با دانش آموخته از مادرانشان به بهترین نحو محصول خود را پرورش داده و عمل میآوردند. هر چند امروزه وجود برخی آفات مقاوم مانند حلزون(راب) سبب شده سراغ کاشت برخی محصولات نروند زیرا زحماتشان بینتیجه میماند.
طبق بررسیهای انجام شده زنان روستایی در خطه شمال و به خصوص در گیلان در طول شبانهروز ۱۲ ساعت کار میکنند که شامل کار در خانه و مزرعه میشود. در عوض مردان به نسبت زنان کمتر مشغول هستند زیرا به غیر از اشتغال در کارهای کشاورزی، دامداری و رسیدگی به زمین، مسئولیتهای ریز و درشت دیگری بر عهده آنان نیست.
امروزه بین مدرنیزه شدن و حفظ سنتها در کشاورزی، جدالی سخت در گرفته است. از یک سو اگر کشاورزی بخواهد بصورت سنتی پیش برود و به تولید محصول بپردازد با چالشهای فراوانی مواجه میشود.
در حال حاضر بر اساس تغییرات جمعیتی و موالید، تعداد زنانی که در روستاها بخواهند به کار کشاورزی بپردازند کاهش پیدا کرده و اغلب آنان در سنین بالا هستند از آن سو جوانان را میبینیم که به هر دلیل راه پیشینیان خود را در پیش نگرفتهاند.
مورد دیگر آنکه حقوق و دستمزد کارگران زن و مرد بسیار بالاست و تامین آن برای کشاورزان دشوار است. بنابراین بهرمندی از تجهیزات کشاورزی مدرن در بخش کاشت، داشت و برداشت در مقایسه با متدهای سنتی نه تنها به صرفهتر است بلکه امید کشاورزان را به ادامه کار افزایش میدهد.
هر چند که در پیش گرفتن این رویه مدرنیزه در روستا، شاید سنتهای قدیمی که از دیرباز وجود داشتهاند و ریشه در فرهنگ گیلان زمین دارد را به فراموشی بسپرد.
آوازهای محلی زنان روستا هنگام نشا و وجین در شالیزار، رقص هنگام خوردن غیر ناهار(وعده غذایی قبل از ظهر برای کارگران آماده میشود)، رسم دیرینه یاوردهی و خوش بودن، زدن برنجها با خرمنکوب و گرفتن کاه و کلش از برنج بجای سوزاندن یا خراب شدن، پیج کردن بجای بستن شالیها با نخ نایلون که به افزایش زباله منجر میشود تنها بخشی از سنتیهایی قدیمی هستند که با ورود شیوههای مدرن به روستاها کم و بیش در حاشیه قرار خواهند گرفت و چه بسا دهها شغل دیگر را از بین خواهد برد.
همه موارد ذکر شده سبب میشود کشاورزی نتواند مسیرش را در خطه شمال به درستی طی کند. اما برای مردمی که به زندگی مصرفی و مشاغل کم تحرک روی آوردهاند وجود تجهیزات مدرن کشاورزی، ضروری است. بنابراین تلفیق کشاورزی سنتی و نیمه مدرن همراه با حفظ سنتها نه تنها اجتنابناپذیر است بلکه حرکتی رو به جلو محسوب میشود.
در چنین شرایطی حداقل زنان و کودکان روستا که مجبور بودند از سن بسیار کم در کار کشاورزی مشارکت کنند بالاخره به آسودگی میرسند. هرچند در کشاورزی نیمه مدرن، نقش و جایگاه زنان در مدل زندگی روستایی دستخوش تغییراتی میشود اما این نقش و جایگاه هنوز هم تعیینکننده و الهامبخش خواهد بود.
نظرات بسته شده است.