زیر پوست دنیای مجازی؛

خشونت کلامی، بازتاب فرسودگی جمعی

0 ۱۲

شبکه‌های اجتماعی قرار بود میدان گفت‌وگوی آزاد باشند؛ فضایی که در آن انسان‌ها بتوانند بدون سانسور، تجربه و نظر خود را به اشتراک بگذارند. اما امروز همان فضا بیش از آن‌که شبیه گفت‌وگو باشد، بوی جدل و پرخاش می‌دهد. خشونت کلامی چنان گسترده شده که گویی بخش رسمی زیست دیجیتال ماست؛ رفتاری که نه تنها به چشم کسی عجیب نمی‌آید، بلکه برای بعضی‌ها تبدیل شده به ابزار هویت‌سازی.

 

پرخاشگری در این فضا محصول یک سوءتفاهم جمعی نیست، یک چرخه‌ی پایدار است؛ نمایه‌ای از جامعه‌ای که خسته، مضطرب و بی‌صبر شده است و عصبانیت‌اش را در ساده‌ترین نقطه تخلیه می‌کند: کلمات.

 

ریشه‌های این وضعیت را نمی‌توان فقط در اخلاق فردی جست‌وجو کرد. این خشم انباشته، نتیجه‌ی فشاهای مختلف است، نتیجه‌‌ی فرسودگی روانی، فشارهای اقتصادی، نتیجه بی‌اعتمادی گسترده به نهادها و رسانه‌ها.

 

مردمی که در زندگی روزمره، دائما با اضطراب، گرانی و ناامنی شغلی مواجه‌اند، در اولین فرصت که احساس کنترل بیشتری داشته باشند، واکنشی تندتر نشان می‌دهند. شبکه‌های اجتماعی جایی است که افراد با نام‌های مستعار، پروفایل‌های غیرواقعی و هویت‌های نامشخص می‌توانند بدون هزینه‌ی اجتماعی، هر میزان از خشونت را تخلیه کنند. نبود پیامد واقعی، این چرخه را تشدید کرده و خشونت کلامی را به هنجارهای رفتاری برخی از کاربران تبدیل کرده است.

 

اما باید به این نکته توجه داشت که پیامد این وضعیت،  فقط چند برچسب تند و چند توهین گذرا نیست. مساله عمیق‌تر از آن است که تصور کنیم با چند توصیه‌ی اخلاقی حل می‌شود. وقتی خشونت کلامی عادی می‌شود، استانداردهای گفت‌وگو سقوط می‌کند. استدلال جای خود را به تحقیر می‌دهد و توان شنیدن دیگری از بین می‌رود. آدم‌ها پیش از شنیدن، می‌خواهند حمله کنند. این یعنی فروپاشی تدریجی آن چیزی که اخلاق گفت‌وگو نامیده می‌شد. در چنین فضایی افراد متخصص، نویسندگان، فعالان فرهنگی و کسانی که می‌توانند کیفیت بحث را بالا ببرند، به‌تدریج عقب می‌نشینند، چون تجربه‌ی این صحنه‌ها برایشان تلخ‌تر از آن است که حضور خود را تقویت کنند. نتیجه آن است که میدان اصلی به دست صداهای بلندتر اما کم‌مایه‌تر می‌افتد.

 

این حجم از پرخاشگری یک پیام واضح دارد: جامعه‌ای که در آن مردم احساس شنیده‌شدن نمی‌کنند، به تدریج زبانش تیزتر می‌شود. خشونت کلامی یک نشانه است، نه علت. نشانه‌ای از شکاف‌های عمیق‌تر، از خستگی عمومی، از امید خدشه‌‌دار شده، از روابطی که در فشار روزمرگی ساییده شده‌اند. اگر آن ریشه‌ها پابرجا بمانند، هر روز شکل تازه‌ای از خشونت زبانی سر برمی‌آورد.

 

راه برون‌رفت از این چرخه نه با شعار ممکن است و نه با هشدارهای اخلاقی که در پنج ثانیه اسکرول گم می‌شود. این وضعیت نیازمند مداخله‌ی اجتماعی است. نخست باید سواد رسانه‌ای در جامعه تقویت شود؛ آن هم نه به شکل کلاس‌های نمادین، بلکه در قالب آموزش واقعی مهارت گفت‌وگو، مدیریت تعارض و خواندن انتقادی.

 

نسل‌هایی که بدون این مهارت‌ها وارد فضای دیجیتال می‌شوند، ناگزیر ابزار خشونت را به کار خواهند گرفت، چون ابزار دیگری بلد نیستند. دوم، پلتفرم‌ها باید قوانین شفاف و برابر در مدیریت خشونت کلامی اجرا کنند. نه گزینشی، نه نمایشی. وقتی کاربر بداند رفتار او پیامد دارد، آستانه‌ی خشونت‌اش پایین می‌آید. سوم، نیاز به تولید محتوای حرفه‌ای و باکیفیت داریم؛ محتوایی که زبان سالم و منصفانه را الگو کند، نه این‌که خودش حامل خشونت پنهان باشد. و در نهایت، جامعه باید فضایی برای شنیده‌شدن فراهم کند؛ جایی که احساس مشارکت و اثرگذاری واقعی وجود داشته باشد. مردمی که دیده می‌شوند، کمتر می‌جنگند.

 

خشونت کلامی در شبکه‌های اجتماعی تنها یک رفتار پرهیجان چند کاربر خشمگین نیست؛ آینه‌ای است در برابر ما. تصویری بزرگ‌شده از شکاف‌های روانی و اجتماعی که در زندگی واقعی نادیده گرفته‌ایم. اگر این آینه را بشکنیم یا به آن بی‌اعتنایی کنیم، چیزی حل نمی‌شود، فقط نشانه‌ها را گم می‌کنیم. مساله، خودِ ما هستیم و راه‌حل نیز از تغییر در خود جامعه آغاز می‌شود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.