نگاهی به شعار امسال روز جهانی ارتباطات، مخابرات و جامعه اطلاعاتی با عنوان «ارتباطات تا سال ۲۰۳۰: فناوری اطلاعات و ارتباطات در خدمت اهداف توسعه پایدار» میتواند جایگاه رسانهها و شبکههای اجتماعی را بیش از پیش نشان دهد.
این روزها میبینیم که شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام، توییتر و فیسبوک به طور آشکاری، جایگاه پر مخاطب تری نسبت به رسانههای سنتی، مثل تلویزیون پیدا کرده اند.
سوال اینجاست که شبکههای اجتماعی در جهان امروز چه مزیت و چه امتیازی نسبت به رسانههای سنتی دارند که به تدریج در بین مخاطبان، نفوذ و جایگاه آنها را تصاحب میکنند؟
مهارت استفاده از شبکههای اجتماعی و یا سواد رسانهای در تشخیص اخبار و اطلاعات درست، نکتهای است که نیازمند تحقیق و بررسی آماری است. همانگونه که آمارها نشان میدهند، درصد بالایی از جامعه، انواع رسانهها یا شبکههای اجتماعی را بر روی صفحه تلفن همراه خود نصب کردهاند اما مهارت لازم و کافی برای استفاده از آن را ندارند و گاها در اطرافیان مشاهده میشود که شخص پس از مدتها نصب و استفاده، در مورد ابتدایی ترین مسائل مربوط به حریم خصوصی و مسائل فنی از جمله تنظیمات اپلیکیشن اطلاعاتی ندارد و تنها پس از برخورد خود یا عزیزانش با مشکل به دنبال آموزش است که این خود جای نگرانی و نیز برنامه ریزی برای آموزش دارد.
تنها راه بهرهمندی درست و اصولی از رسانهها و شبکههای اجتماعی چه در بعد فرهنگی و اجتماعی و چه بعد امنیتی آموزش درست و آگاهی به شهروندان است.
دسترسی آسان به رسانهها و به خصوص شبکههای اجتماعی از طریق تلفن همراه این فرصت را به همگان میدهد که در هر وقت آزادی مانند نشستن در تاکسی و یا انتظار در ایستگاههای اتوبوس و حتی سر کلاس درس برای رهایی از بی حوصلگی درونی، وارد آن شوند و به جهانی پر از اطلاعات ریز و سرگرم کننده دست یابند.
این در حالیست که هم اکنون بسیاری از افراد در سایر اوقات حتی همزمان در حین کار در اداره یا جلسات، بخش عمدهای از تمرکز خود را به گردش در بین این شبکههای اجتماعی میگذرانند.
دسترسی به رسانهها یا شبکههای اجتماعی نیاز به دانش خاصی ندارد، کافی است آن را نصب کرده و منتظر دریافت انواع اطلاعات باشید. اینجا تدبیر و فرصت طلبی رسانههای سنتی باید مورد بررسی قرار گیرد که چگونه از این فرصت ناب برای سیراب کردن مخاطبان از اطلاعات درست و به موقع بهرهمند شوند.
شبکههای اجتماعی امروز، رسانههایی شده اند که به راحتی در دسترس عموم قرار دارند و این زیرکی رسانههای سنتی را میطلبد که در فضای مجازی امروز و عمق اجتماع چگونه وارد شوند.
در دسته بندی فراگیری محتوا نیز، همه اقشار و سنین درگیر این موضوع هستند. از کودکانی که تازه ترین بازیها را جستجو میکنند تا میانسالانی که مرور خاطرات گذشته تلویزیونهای سیاه سفید را در خروجی شبکههای اجتماعی یادآوری میکنند.
بی اغراق نیست اگر بگوییم، امروز کودکان ما در کوچه ها بازی نمیکنند؛ حیاطهای بزرگ جای خود را به آپارتمانهای ۷۰ متری داده اند و تلفن همراه هوشمند و تبلت جای همبازی کودکمان را گرفته است؛ میتوان گفت کودک امروزبه جای کوچه، در بزرگراه اینترنت بزرگ میشود و در شبکههای اجتماعی به برقراری ارتباط میپردازد؛ تا جایی که انواع دابشو، آموزش، اجرا و … را در این دهکده جهانی به آسانی تجربه میکند.
از سوی دیگر فرهنگ، اقتصاد، تجارت و سیاست امروز تحت تاثیر طوفانهای شبکههای اجتماعی، نوع دیگری از جهانی شدن را به خود میبینند و رسانههای سنتی باید بر این امر واقف باشند که تعیین نرخ بازار در هر حوزه ای، دیگر در انحصار حوزههای تخصصی یا دولتها نیست و همه باید برای ورود به این محیط پر رقابت آماده شوند.
امروزه شبکههای اجتماعی ابزاری پر قدرت برای تقویت و تسریع در روند اجرایی هر نوع فعالیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هستند تا جایی که تعداد بینندههای لایو صفحه یک فرد، بی آنکه بخواهیم یا تحت کنترل ما باشد، در جای متفاوت و حوزه دیگر، چنان تاثیری میگذارد که جبران شدنی نیست.
شبکههای اجتماعی امروز برای هر شهروند یک تریبون با دسترسی آسان محسوب میشود و این نکتهای است که نهادها و رسانههای رسمی باید به آن توجه کنند، چرا که کارکردهای روزنامهنگاری شهروندی در بسیاری از تحولات نقش به سزایی داشته و دارد و میتواند نه تنها صدای یک شهروند بلکه یک ملت را به گوش جهانیان برساند و این امری است که در هر گوشه جهان به طریقی نمود یافته است.در این میان نهادها و ابزارهای رسانهای موفق ترند که توان ورود به عرصههای جدید و شجاعت تسخیر فضای اطلاعاتی در جهان نو را داشته باشند.
در دنیای جدید فن آوری اطلاعات و ارتباطات، رقابت تنها مختص رسانهها نیست. هر کسب و کار و دانشی که نتواند خود را با این جهان هماهنگ کند، محکوم به نابودی است مانند گوشیهای نوکیای قدیمی در دنیای گوشیهای هوشمند جدید.
نهادها و رسانههای سنتی و رسمی، باید با نوآوری و خلاقیت وارد میدان رقابت با رسانهها و شبکههای اجتماعی شده و با برنامه ریزی درست و علمی، مخاطب را برای دریافت اطلاعات به سمت خود جذب کنند. در واقع نباید به رسانهها و شبکههای اجتماعی به عنوان تهدیدی برای رسانههای سنتی و با مجرای دولتی یا حاکمیتی نگریست، بلکه باید با تدبیر حلقه اتصالی ایجاد کرد؛ چرا که در دنیای رگبار اطلاعات این مخاطب نیست که گزینش میکند این روش و نحوه تزریق اطلاعات گزینش گر است و مخاطب را تخدیر میکند.
جهانی شدن یک واقعیت غیر قابل انکار است و دانش اطلاعرسانی و رسانه، نه تنها در علم ارتباطات بلکه در رشتههای علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی، پزشکی و… جایگاه ویژهای پیدا کرده است و در این میان ابزارهای دسترسی به اطلاعات، انقلاب ارتباطات را رقم زده اند.
رسانهها و شبکههای اجتماعی دنیا را متحول کرده اند و مرزهای جغرافیایی را دگرگون ساخته اند. در این میان پرسش این سوال که چرا شبکههای اجتماعی جایگاه رسانههای سنتی را تصاحب کرده اند سوالی ساده لوحانه است. چرا که رسانههای سنتی عقبمانده از فرایند جهانی شدن، در مسیر رقابت با شبکههای اجتماعی حذف خواهند شد.
امروز هر تحول فرهنگی، اجتماعی و سیاسی و اساسا هر توسعه پایداری، بدون حضور و نمود در رسانهها و شبکههای اجتماعی رخ نمیدهد. اندیشمندان علوم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در دنیای تراکم اطلاعات نمیتوانند نگران باشند، بلکه همراه فرآیند جهانی شدن درحرکتند.
دوران حین و پسا کرونا نشان میدهد که جهانی شدن مانند یک ویروس، هم میتواند مضر باشد و هم مطلوب؛ به شرط آنکه واقع بینانه ببینیم، پیشگیری کنیم، آموزش درستی دیده باشیم و همدلانه حرکت کنیم.