مقدمه: شهر، توسعه و محیط زیست
توسعهی شهرها، افزایش جمعیت شهرنشین، آلودگی مناطق شهری و همهی عواملی که بخشهای انسانساز شهرها را گسترش میدهند، خواه ناخواه در حال پاک کردن مناظر طبیعی از منظرهی شهرها هستند. توسعهی ناهمگون، آهن را بر درخت ترجیح میدهد و برای پیدا کردن وسعتی از زمینهای قابل ساختوساز عرصهی طبیعی را از میان میبرد.
نوعی در تئوری «محیط زیست شهری» فضاهای موجود در شهرها به سه فضای «ساخته شده»، «اجتماعی و اقتصادی» و «طبیعی» تقسیمبندی میشود. محیط زیست شهری در پی این است تا با تاکید بر مرزی که میان فضاهای طبیعی و فضاهای انسانساز وجود دارد، به سوی توسعهی پایدار محیطهای شهری حرکت و شهرها را برای احترام به حریم حقوق محیطهای طبیعی تربیت کند. و از طرفی توسعهی پایدار شهری در پی برقراری توازنی است تا همهی نسلهای اکنون و آینده بتوانند سهم برابر و مشخصی از ظرفیتهای طبیعی داشته باشند. ظرفیتهایی که علیالقاعده فقدانشان با صنعتیتر شدن شهرها، افزایش آلودگی و … بیشتر احساس خواهد شد.
هرچند که این بندها و تبصرهها بیشتر تدوین شدهاند تا اجرا اما مروری بر بندهایی که در بارهی محیط زیست شهری بحث کردهاند خالی از لطف نیست. مثلا در تبصرهی سیزده از قانون اول توسعه که در سال ۱۳۶۸ تدوین شده است، کارخانهجات و واحدهای صنعتی موظف شدهاند تا سالانه یک در هزار از درآمد خود را صرف مقابله با آلودگی محیط زیست شهرها و جبران خساراتی کنند که به دنبال فعالیت این واحدها به محیط طبیعی وارد میشود
در بند دوم تبصرهی ۸۲ از برنامهی دوم توسعه نیز دولت مکلف شده است با استفاده از امکانات خود زمینههای کاهش آلودگی هوا در شهرهای بزرگ را فراهم کند.
در ماده ۱۹۳ قانون پنجم توسعه نیز شهرهای بالای ۲۰۰ هزار جمعیت، شهرهای ساحلی و شهرهای دارای تالابهای داخلی مکلف شدهاند تا پایان سال چهارم از این برنامه (۱۳۹۴) زبالههای خود را به شیوههای نوین دفن کنند.دغدغههای قانون نیز در چهار دههی گذشته به توسعهی مبتنی بر محیط زیست بی توجه نبوده است.
فعالان محیط زیست در توضیح چرخهی زباله میگویند افزایش روند تغییرات آب و هوایی در سطح استان گیلان و بارش های شدید ناگهانی، نوسانات شیرابهی حاصل از کوه زباله سراوان را شدیدتر میکند و با نفوذ به آبهای زیرزمینی میتواند چاههای بیشتری را در منطقهی گستردهتری آلوده کند. از سوی دیگر رودخانههای زرجوب و گوهرررود پس از آنکه شهر رشت را میپیمایند و فاضلاب شهری و فاضلاب شهرک صنعتی رشت و روستاها را دریافت میکنند، در پیربازار به هم میپیوندند و رودخانه پیربازار را میسازند.
در ادامه این رودخانه در مسیر حرکت تا رسیدن به تالاب انزلی زمینهای کشاورزی بسیاری را آبیاری میکند و اگر بار آلودگی رودخانه به دنبال بحران دفع زباله بیشتر شود، تولیدات روستایی مانند توت فرنگی و برنج میتوانند به شدت آلوده شده و چالشهایی جدی برای سلامت جامعهی انسانی شهر ایجاد کند.
آنچه مسلم است خطر بحران جدی آب سالم در شهر رشت است و اگر محیط زیست شهری در کوتاهمدت پاسخی برای چالشهای خود نیابد، ممکن است در ناحیهی خزری و شهر پربارانی مثل رشت نیز شاهد بحران آب باشیم و دامنهی بحرانهای شهری تا سطح استانی هم امتداد یابد.
زبالهها، کابوسهای خاموش شهر
با گذشت بیش از سه دهه از تدوین اولین برنامهی راهبردی توسعهی ایران، بسیاری از شهرهای شمالی و ساحلی کشور با بحرانی دست و پنجه نرم میکنند که رفتوآمد دولتها فقط ایدههای مقابله با این بحران را عوض کرده است. اگر بپذیریم که بخشی از سیاستهای حاکم بر خیابان به وسیلهی شهرداریها و سایر نهادهای تاثیرگذار در تصاحب مناظر شهری تعیین میشود، پس سیاستهای شهری نیز برای عرصهی طبیعی زندگی ما در شهرها تصمیم میگیرند. در شرایطی که شهرها به تعبیری به «ساختارهای انگلی مصرف کنندهی انرژی» تبدیل شدهاند نقش سیاست شهری در برقراری توازن میان محیطهای طبیعی و محیطهای انسانساختهی شهری غیر قابل انکار است.
در گیلان و تاکیدا در شهر رشت، دفنگاه سراوان بزرگترین مرکز دفع زبالهی استان گیلان است که روزانه انبوهی از زبالههای تفکیکنشده را در خود میپذیرد. بحران دفع زباله با کاهش درآمد افراد، افزایش مهاجرت به حوزهی شهری و نبود برنامهای مشخص برای مدیریت زبالهها به خلق حجم کثیری از زبالههای غیربازیافتی در دفنگاه سراوان منجر شده است که در آینده سراوان را وارد مشکلات بنیادیتری خواهد کرد.
با توجه به بحران دفع زبالهی شهر رشت، تنها زبالههای خانگی نیستند که حیات رودخانهها و به دنبال آن در سطح استانی تالاب انزلی و دریای خزر را تحت تاثیر قرار میدهند. در وضعیت امروز این رودخانهها چند نهاد از جمله سازمان آب و فاضلاب و دانشگاه علوم پزشکی مدعی دریافت بودجههای تخصیص یافته به رودخانهها هستند اما درنهایت نه از شیوهی دفع زبالههای بیمارستانی و نه زبالههای صنعتی اطلاعات جامعی در دست نیست و روزانه بخش زیادی از پساب ورودی به این دو رود را ترکیبات شیمیایی تشکیل میدهد.
متاسفانه محیط زیست در شهر رشت یک چرخه است با چند مولفه و این مولفهها هر یک بحرانهای مخصوص به خود را دارند و مجموعهی این عوامل در کنار هم وضعیت بحرانی امروز محیط زیست شهر را تشکیل دادهاند. ارتباط تنگاتنگ رودخانهها با شهر، همجواری آنها با فضای سبز، معضل دفن بهداشتی زباله و در نهایت روان شدن شیرابهی زبالهها به آبهای زیرزمینی و دو رود اصلی شهر، اجرایی است از چند دهه سیاست محیط زیستی ناکام که هنوز راهکاری برای برونرفت از این وضعیت پیدا نکرده است.
رودخانهها، ضلعی دیگر از تهدیدی محیط زیست
معمولا در شهرهایی که شهروندمحورند و نه قدرتمحور، مولفههایی سبب برتری یک منطقهی شهری بر منطقهی دیگر میشوند و قیمت زمین در آن مناطق را بالا میبرند. یکی از این مولفهها قرارگیری محلهها در کنار رودخانههای شهری است. با این وجود نه تنها ارزش زمینهای مسکونی در حاشیهی رودخانههای شهر رشت به طور معناداری پایینتر از سایر مناطق است، بلکه شاخصهای با عنوان «امید به زندگی» نیز در این مناطق کمتر برآورد شده است. دو رودخانهی شهر رشت بیش از یک دهه است که در انتظار دریافت بودجه از ساماندهی بازماندهاند و طرحهای مختلف برای نجات آنها تاکنون موفقیتآمیز نبوده است. با وجود این بحران و قرارگیری بخش عمدهای از فضای سبز شهر رشت در بستر یا نزدیکی این رودخانهها، در بازههای مشخصی از سال زیستن در محلات حاشیهی این رودها به شدت غیرقابل تحمل میشوند و به سختی قابل استفاده هستند؛ بهطوری که عملا زیستگاههای سبز شهری (مانند پارک شهر یا باغ محتشم) از چرخهی استفادهی سالم شهروندان خارج میشوند.
تالابی در مرکز شهر که هست اما نیست
رودخانهها، زبالهها و فضای سبز؛ آنچه که محیط زیست شهری رشت را آزار میدهد تنها محدود به این سه عامل نیست. شاید چهارمین متهم وضعیت نابسامان محیط زیست رشت را بتوان تالاب عینک معرفی کرد، تالابی با ظرفیتهای ویژه اما عملا بی استفاده.
تالاب عینک که به دلیل شکل عینکمانندش به این نام خوانده میشود از چند نظر اهمیت بسیاری دارد؛ تالاب عینک یا دریاچه عینک یا مرداب عینک تالابی است طبیعی که در منطقه ۴ شهر رشت واقع است و از شرق به تقاطع غیرهمسطح شهدای گمنام (یخسازی) از شمال به بلوار شهید افتخاری، از جنوب به پارک دانشجو و از غرب به اراضی کشاورزی محدود است.
این تالاب بزرگترین تالاب شهری ایران است و از آنجا که در مسیر کریدور پروازی پرندگان مهاجــر قرار دارد،
میتواند به عنوان یک تالاب باارزش جهانی و اولین تالاب شهری ایران ثبت شود. با این وجود حدود ۲۰ سال است طرحهای گردشگری مختلف توسط مشاوران و سرمایهگذاران متعدد برای استفاده از ظرفیت این تالاب پیشنهاد شدهاند.
اما هنوز تغییری در وضعیت تالاب رخ نداده، بلاتکلیف است و مسیری درحال تخریب را آغاز کرده است. بخش خشکی تالاب عینک که در مالکیت شهرداری رشت قرار دارد تاکنون دو بار در اختیار دو نهاد سپاه قدس و بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس قرار گرفته است تا در آنجا موزه و دهکدههایی با مضمون مقاومت برقرار شود.
که عملا محیط تالاب را به چهار قسمت تقسیم کرده است. از سوی دیگر به دلیل مهاجرپذیر بودن محلات اطراف تالاب میزان تولید زباله و فاضلابهایی که بدون دفع بهداشتی به حریم تالاب عینک وارد میشوند کار را برای حیات گونههای طبیعی بسیار سخت کرد.
همانطور که پیداست متهمان وضعیت نابسمان محیط زیست در رشت عموما همه بیگناهند و این عوامل انسانی و نوع کارکرد آنهاست که میتواند آنها را تبدیل به عواملی سودزا، گردشگرپذیر و پربازده کند.
طرحهایی که تغییری در نگاه پیگیرانه به وضعیت این تالاب به وجود نیاوردهاند. آنطور که کارشناسان محیط زیست میگویند مشکلات مالکیت سطوح آبی و خشکی تاکنون مانع از عقد قرارداد با سرمایهگذارانی شده است که برای بهسازی تالاب اقدام کردهاند.
تخریب تالاب عینک اگرچه از لحاظ فنی و محیط زیستی دلایلی مشخص و علمی دارد، اما آن بخش از آسیب وارده به این تالاب که ناشی از سیاستهای نهاد متولی آن یعنی شهرداری رشت است میتواند چند عامل بسیار مهم باشد؛ در سالیان اخیر در پهنههای مختلفی از این تالاب چهار پل خاکی و بدون پایه نصب شد
رشت، یک شهر انبوه که فضای سبز کافی ندارد
تقریبا تمام فعالان عرصهی محیط زیست استان گیلان میدانند که در یک مقایسهی موردی سرانهی فضای سبز شهر جلگهای رشت پایینتر از استاندارد کشوری است. بنابر قرائت غیررسمی از سرانهی فضای سبز در رشت میزان این شاخصه به ازای هر فرد سه متر مربع است درحالی که استاندارد کشوری این شاخصه هشت الی ۱۲ متر مربع و استاندارد جهانی آن ۲۰ الی ۲۵ متر مربع است. بافت متراکم شهر رشت و افزایش روزافزون جمعیت آن بیش از پیش نگرانی از کمبود فضای سبز این شهر را تشدید میکند. زمانی که عرصههای شهری در توازن با نیاز جمعیت قرار نگرفته باشند، سرنوشتی که در طول چند دهه برای شهر رشت به وجود آمد، اتفاق میافتد.
با افزایش مهاجرت و نیاز ناخودآگاه انسان به عرصههای طبیعی، هجرت به مناطق حاشیهای بیشتر شده و شهرها روز به روز وسعت بیشتری از طبیعت اطراف خود را به سازوکار شهری اضافه میکنند. شهر بزرگ میشود، مصرف افزایش مییابد، اقتصاد شکننده خواهد شد و در نهایت کیفیت زندگی پایین میآید. به طور کلی پایین بودن سرانهی فضای سبز شهری نقاط حرارت نقاط مختلف شهر را افزایش میدهد، آلودگی بصری و صوتی ایجاد میکند و امکان زیست بسیاری از گونهها را در محیطهای شهری سلب میکند.
سه سال پیش احمد رمضانپور یکی از اعضای شورای شهر رشت با اشاره به استاندارد کشوری فضای سبز، سهم رشت از این استاندارد را حدود ۴.۲ درصد برآورد کرد و این آمار را برای شهری که ظرفیتهای طبیعی بسیاری دارد، یک «فاجعهی اکولوژیکی» خواند. رمضانپور در ادامه تاکید کرد احداث فضاهای سبز باید به فوریت در دستورکار شهرداری قرار بگیرد چرا که رشت نه تنها از استاندارهای بینالمللی بلکه استانداردهای کلانشهری نیز فاصله دارد. او در نطق آن روز خود از اضافه شدن باغهایی مانند لاکان، زربافی، سالار و احمدزاده سخن گفت اما آنطور که پیداست امروز بعد از گذشت سه سال به صورت موردی مثلا باغ لاکان هنوز در انتظار جذب سرمایهگذار بلااستفاده مانده است.
پایین بودن سرانهی فضای سبز در رشت همواره در چند سال گذشته مورد تاکید بوده است اما اقدامات شهرداری برای جبران این کمبود هنوز دوایی برای سیمانی شدن روزافزون شهر رشت پیدا نکرده است.
شاید نگاهی هم به تنوع و دقت کاشت درختان در اقلیم شهری رشت بد نباشد؛ آنطور که فعالان محیط زیست میگویند درحال حاضر برنامهی مشخصی برای کاشت درختان در فضای شهری رشت وجود ندارد. گونههای شهری عمدتا از دو گونهی ممرز و چنار انتخاب میشوند اما چند سالی است که از چنار به دلیل عارضههایی که ایجاد میکند، کمتر استفاده میشود. از سوی دیگر رطوبت بالای رشت میتواند پوسیدگی درختان را شدت ببخشد و عارضهی فضای سبز در رشت را شدیدتر کند.
در شهرهای کویری کاشت و توسعهی فضای شهری با تاکید بیشتری انجام میشود چراکه میزان تابش مستقیم آفتاب به سطح شهرها بسیار بیشتر از همین نسبت در شهرهای ساحلی است. بنابراین در تابش بیمهابای آفتاب هیچ چیز بهتر از ساخت فضای سبز نمیتواند گرمای حاصل از تابش آفتاب را تعدیل کند. تا حدودی طبیعی است که نسبت فضای سبز شهرهای کویری بیشتر از شهرهای ساحلی و شمالی کشور باشد اما زمانی که در یک مورد خاص به مقایسهی دو شهر از شمال و مرکز کشور میپردازیم ماجرا کمی پیچیدهتر و نگران کنندهتر میشود؛ جالب است بدانید سرانهی فضای سبز شهر شمالی رشت که سطح بارش باران در آن بسیار زیاد است از شهر کویری یزد کمتر است؛ اما این اختلاف آنقدر زیاد است که به راحتی نمیتوان از کنار آن گذشت.
شهری که از کمبود فضای سبز رنج میبرد بارها قربانی سیاستهای نادرست و رانتی مدیران شهریاش شده است. در زمان صدارت محمدعلی ثابتقدم بر شهرداری رشت بنا بود تا با توجیه حل مشکل ترافیک شهر، بخش زیادی از درختان شناسنامهدار و قدیمی میدان توشیبا تا چهارراه میکاییل را قطع کنند. در آن دوره با خیز بلندی که ثابتقدم برای توسعهی عددی شهر برداشته بود، بسیاری از افراد از قطع درختان حمایت کردند اما اکنون پس از چند سال نه تنها بخشی از آن درختان از دست رفت بلکه مشکل ترافیک نیز حلنشده باقی مانده است.
گروههای زیادی در آن روزها برای جلوگیری از قطع درختان این محدوده فعالیت کردند و بسیاری از فعالان حتی به سازمان حفاظت از محیط زیست هم نامه زدند تا از این اجرای این سیاست نادرست شهری جلوگیری کنند اما به هر ترتیب آن تلاشها جواب نداد و درختان شبانه و در سکوت قطع شدند، طرح اتوبوسهای تندرو شکست خورد و اکنون خیابانی مانده است بی درختان اصیلش.
عرصهی شهری به مثابهی یک هارمونی
اما شاید جالب باشد که به این آسیب طبیعی از منظری جامعهشناختی نیز توجه کنیم. عرصههای شهری باید به هر طریق امکان گردهمایی انسانها را تسهیل کنند. هارمونی یک شهر در کنترل عوامل گوناگونی است که محیط زیست یا در تقسیمبندی کوچکتر فضای سبز شهر بخشی از این هارمونی است.
اگر شهر را کلیتی منسجم در نظر بگیریم که رابطه و تعامل بین شهروندان را ممکن میسازد خطرات کمبود فضای سبز شهری در رشت از منظر اجتماعی بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. اگر مکانهایی همچون پارکها و بوستانها مکانی برای توقف، نشستن، تعامل و گفتوگو نداشته باشند و عرصهی شهری نیز در نسبتی نابرابر از کمبود فضای طبیعی رنج ببرد زیست اجتماعی شهروند به مخاطره میافتد. با این حال بخش وسیعی از فضای سبز شهری رشت در مجاورت رودخانههایی قرار دارد که وضعیت نابسمانشان بر هیچکس پوشیده نیست و عملا امکان استفاده از این ظرفیتهای شهری از شهروندان سلب شده است.
وقتی هارمونی شهر به هم بخورد و نسبت سیمان بر درخت بیشتر شود نه تنها منظر شهرها آسیب خواهد دید بلکه شاخصههای کیفیت زندگی نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. فضای سبز در شهرها پارهای از محیط طبیعی بیرون از شهرهاست و گسترش شهرها بدون توجه به تامین فضای سبز مورد نیاز منجر به دشواری زیست طبیعی شهروندان خواهد شد.
شکی نیست که گسترش شهرنشینی از اساس در نقطهی مقابل حیات فضای طبیعی است. اما میتوان با راهکارهایی میزان آسیب شهرها به محیطهای طبیعی را کاهش داد. با این وجود شهرها هر روز بزرگتر میشوند و انسان با تنگ کردن عرصه بر طبیعت عملا عرصهی همگرایی اجتماعات انسانی را نیز کاهش میدهد. رابطهی محیط زیست و شهر در ایران یک رابطهی تماما مصرفی است و این ارتباط در رشت در مرحلهی پسامصرفی به سر میبرد و علاوه بر مصرف محیط زیست کمر به تخریب آن نیز بسته است.
محمد سالاری در قسمتی از مقالهی «خروج از تلهی محیط زیستی» که در رزونامهی دنیای اقتصاد منتشر شده است مینویسد: «شهرها، هنگام رویش و گسترش، طبیعت پیرامونی خود را پس میزنند و حبابگونه، محیطی مصنوعی بهوجود میآورند. آنها در تمامی ابعاد، امکان نفوذ طبیعت بهدرون خود را سد میکنند و حاصل، فرآیندهایی است که به تلهی هزینههای زیستمحیطی میانجامد، هزینههای دائمی که شهرها را به نابودی میکشاند.»
با وجود آنکه فعالان محیط زیست معتقدند عدم استقلال برخی از گروههای فعال در شهر ممکن است مسالهساز باشد اما رشت ظرفیتهای قابل توجهی برای حرکت به سمت توسعهی پایدار و حرکتهای جمعی دارد. ثمنهایی که باید در فضاهای اندک کنونی بخزند و اگر توانی باقی مانده باشد جامعهی شهری را به مطالبهی شهرِ پاک علیه سیستم قدرت و سرمایه مصر کند.
سمنها؛ مهجور، مسکوت و موثر
اما شاید آخرین بخش از سیاست شهری را بتوان به تقابل گروههای مردمنهاد با سیاست حاکم و نقش آنها در وضع قوانین متمرکز کرد. امری موثر که اگرچه شاید در ایران و به ویژه رشت به اثرگذاری مطلوبش نرسیده است، اما غفلت از آن این گزارش را ناتمام خواهد کرد. اکنون سه مجموعهی محیط زیستی ثبتشده در شهر رشت فعالیت میکنند اما به صورت کلی نسبت تعداد سمنها و تعداد فعالان این عرصه در تقابل با جمعیت کلی شهر رشت عدد امیدوارکنندهای نیست.
حقیقت این است که اگر وضعیت محیط زیست در جنگلها، سواحل و سایر عرصههای طبیعی بد است، وضعیت آن در شهرها هم تعریف چندانی ندارد. محیط زیست شهری بیمار، شهری بیمار میسازد و شهر بیمار بیش از آنکه به فکر اعطای حق شهروندی به شهروندانش باشد، باید در مشغلهی بحرانهای خود غرق باشد، از زوال خود جلوگیری کند و در مسیری مخالف نیاز شهروندانش حرکتی رو به افول را در پیش بگیرد.
توضیحات:
در نوشتن این گزارش سامان صبا، نسیم طوافزاده، شیرین پارسی و تهمینه شمشادی با نظراتشان یاریگر ما بودهاند.
مصاحبههای این گزارش را هم مهسا بهشتی انجام داده است.
منابع مکتوب:
- سعید ملکی و جعفر سعیدی / بررسی ابعاد زیستمحیطی و جایگاه محیط زیست شهری در برنامههای توسعهی ایران
- عباس کریمی و غلامرضا کامیار / محیط زیست شهری در پرتو حقوق شهروندی
- رضا ارجمندی، سیدعلی جوزی، جعفر نوری و آزاده افشارنیا / مدیریت بهداشت، ایمنی و محیط زیست در پارکهای شهری