دانش شهرسازی، عمیقاً سیاسی است

50

در کشور ما، این شهر نیست که ارزش‌های سیاسی را می‌سازد؛ بلکه این مناسبات قدرت است که معین می‌کند شهر چیست. در واقع این شهروندان نیستند که  باید الگوی قدرت باشند، بلکه این منافع گروه‌های سیاسی‌ست که مشخص می‌کند چه تصویری از شهر باید ارایه شود. تصویری که جزء توجیه کنش سیاسیِ جناح‌های چپ و راست، کار ویژه‌ای ندارد. این نظمی است که بر سر کلیت سیاست شهری کشور حاکم است. نظمی که مطالبات جامعه و مردم از آن بیرون افتاده است. مطالباتی که نیازمند اتخاذ سیاست‌های اجتماعی و رفاهی است.

مدیرانی که روابط سلطه و سرمایه را به نفع دار و دسته‌ی خود تغییر می‌دهند و با یکدیگر به رقابت می‌پردازند، هر کدام‌شان با گفتمان خاصی در این رقابت شرکت می‌کنند. تاریخ پنجاه ساله‌ی مدیریت شهری تمامی جناح‌های سیاسی نشان داده است که همه‌ی آن‌ها بر سر این‌که مسیر توسعه‌ی شهری از سپردن تمامی وجوه زندگی شهری به بازار می‌گذرد، کاملاً هم‌نظر و هم‌راه هستند. عیناً این مسیر را در طرح‌ها و برنامه‌های شهری نیز داریم. به‌گونه‌ای که متن طرح و برنامه، در توجیه منافع جناح‌های سیاسی مصادره می‌شود و طرح و برنامه به اُبژه‌ی سیاست تبدیل می‌شود.

این مطالبات، خواسته یا ناخواسته بیانی سیاسی دارد؛ چرا که حوادث سیاسی در فضاهای عمومی رخ می‌دهد، و همین‌طور وقتی که برای انجام ایده‌های شهری نیاز به سیاست است و تحقق‌پذیری این طرح‌ها و برنامه‌ها بدون پشتوانه‌ی سیاسی غیرممکن است. بنابراین شهرسازی و سیاست ارتباط مستقیمی باهم دارند. اتفاقی نیست که بارون هوسمان – شهردار پاریس – در میانه قرن نوزدهم میلادی، مواضع تند و تیزی سیاسی داشت. در ایران هم اگر شهردار تهران اوّلین کسی بود که بعد از انقلاب اعدام شد، این مسئله تصادفی نبوده است. اگر مردم جنوب‌ شهر تهران از سیاست‌های نوسازی آمرانه، بسیار ناراحت بودند و به ‌روایتی بعد از ساواک، منفور‌ترین سازمانِ حکومتی، شهرداری بوده، بی‌سبب نیست. شهرداران با مردم در تماس‌اند و بسیاری از احساسات آن‌ها را تغییر و تحول می‌دهند و این حوزه‌ی مشترک شهرداری‌ها و دولت‌هاست.

شهرسازان نمی‌توانند موضع‌گیری سیاسی نداشته باشند؛ بالاخره ارزش‌ها و برنامه‌های‌شان در یک حزب، بهتر از حزب دیگر عملی می‌شود. جالب این‌جاست که معمولاً سیاست‌های فضایی احزاب هم با هم متفاوت است و این هم دلیلی است بر سیاسی‌بودن دانش شهرسازی. امروزه جامعه‌ی حرفه‌ای شهرسازی ایران ساکت است. شور و هیجانی در میان ‌آن‌ها نیست. محافظه‌کار شده‌اند. اصولاً جامعه‌ی ایرانی و شبه‌حوزه‌ی ‌عمومی آن‌که شامل نشریات، روزنامه‌ها و شبکه‌های اجتماعی می‌شود، نه در راستای تعمین منافع مردم، بلکه در راستای پیروی از یک چهره کنش می‌کنند؛ امّا در فضای کنش‌‌اجتماعی، مهم‌تر از چهره‌ها، منافع و خواست مردم بوده است. هرچند چهره‌ها بعد از ایجاد نوعی فردیت در ایران چهره‌های وابسته به قومیت‌ها نشدند؛ امّا این چهره‌ها هستند که پیروانی را جمع می‌کنند و فضایی مانند حوزه‌‌ی عمومی کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد.

ما تاریخ اشتباه‌های خود را به اندازه کافی ثبت نکرده‌ایم، ایکاش تاریخ جنایاتی که در این کشور رخ داده مکتوب بود تا با دیدن آن حداقل عبرت بگیریم. ایکاش بدنه‌ی مدیریت شهری اشتباه‌های خود را می‌پذیرفت و آن را ثبت می‌کرد. چرا یک تجربه‌ی اشتباه را بارها و بارها امتحان می‌کنیم؟ به‌طور خاص مدیریت‌ شهری در ایران به ‌شدت تکرار اشتباهات گذشته‌ی خود را دارد. امروزه وضعیت شهرهای ما و شکایت مردم حاصل فعل دیروزمان بوده است و از طرف دیگر هم مسئله بسیار پیچیده است و راه حلش آسان. البته شاید برای ما آسان نباشد یا آسان به ‌نظر نیاید. این درست است که انسان اساساً ناشکر و شاید در شرایط خوب هم ناراضی باشد؛ امّا انسان فکر هم دارد، مقایسه هم می‌کند. آرمان سرکوب شده هم دارد. مردم ناراحت‌اند، قدیمی‌ترها هم ناراحت بودند. خیلی هم مهم نیست که دقیقاً چه‌کسی مقصر است. مهم آن است که دقیقاً کنش ما در این وقایع چه خواهد بود؟

شاید بتوان تصور کرد آینده‌ای را که از حالت انفعالی در‌آییم و بر اساس منافع‌مان حرکت کنیم و شرایط را تغییر دهیم. نقد، مهم‌ترین عامل پیشرفت است. نقد گذشته، علم را نو کرده و از تَکرار اشتباهات جلوگیری می‎کند. درست است که در ایران نقد مطلع، بسیار کم‌رنگ است و خوبی‌ها و بدی‌های گذشته را د رهم ‌آمیخته بررسی می‌کنیم. حداقل‌ترین کار این است که از مدیران شهری مطالبه کنیم. سپرده ‌نشدن تمامی وجوه زندگی شهری به بازار، کالازدایی از شهر، باز توزیع بدون تبعیض منابع فارغ از تفاوت‌های طبقاتی، نژادی، جنسیتی، ایدئوژیک، قوم و قبیله‌ای و باز پس‌گیری حق تصمیم‌گیری برای فضای زیست مردم به معنای واقعی کلمه را مطالبه کنیم. مدیران شهری باید باور کنند که توسعه‌ی شهری «شهرفروشی» و «تراکم‌فروشی» و «سپردن فضای شهری به بخش خصوصی» نیست. مطالبات عقل سلیم جامعه از مدیران شهری باید به این ‌صورت شفاف و مشخص باشد.

 

دانش‌آموخته مطالعات شهری*

نظرات بسته شده است.