یک صحنه در فیلم دون کیشوت بسیار به برخی جریانها در صحنهی امروز اقتصاد ایران شبیه است؛ جایی که سانچو پانزا سوار بر الاغی پا کوتاه روبهروی آسیابهای بادی آماده حمله به این غولها است. عزم و اسلحه سانچو و عظمت آسیابها ترکیبی از کمدی و درام را به روی پرده میبرد و این چیزی جز شرایط امروز برخی از به اصطلاح متفکران اقتصادی ایران نیست.
ترکیبی از توهم، ایدئولوژیزدگی سطحی و امکانات ناقص تصویری است که امروز شاهد آن هستیم. ایدولوژیزدگی تا آنجا در این تفکر سطحی است که دریابیم بخش عمدهی صادرات ایران امروز به دلار در قالب نفت، گاز، محصولات پتروشیمی و مواد معدنی و فلزی صورت میگیرد و از آن سو عمدهی واردات نیز از حوزهی کشورهایی است که دلار برای آنها ارز اول به شمار میرود.
درست است که در جهان کنونی، بسیاری از کشورها با ایالات متحده تضاد ایدئولوژیک و رفتاری فاحش دارند اما جز چند کشور، سایرین، دامنهی این ایدولوژی را در حوزه سیاسی نگه داشتهاند و در حوزه اقتصادی – به عنوان نمونه چین کمونیست – اصول کار با جهان را به خوبی انجام داده و به دنبال فرو ریختن نظامی که خود برپایهی آن در حال رشد هستند نیستند.
به صورت تاریخی فلات ایران یک فلات فقیر به لحاظ کشاورزی و تامین مواد مورد نیاز خود بوده و چارهای جز ایفای نقش پررنگ در حوزهی بازرگانی با اتکا به موقعیت ژئوپولتیک خود ندارد. در واقع ایران چارهای جز توجهی ویژه به حوزه صادرات و واردات ندارد و این امر با مفروضات مربوط به دلارزدایان ندارد.
در واقع تفکر دلارزادیی را باید یک تفکر چپ انحرافی دانست. جایی که معتقد است اقتصاد داخلی میتواند همه قیمتها را تعیین کند و نیازی به تجارت جهانی ندارد و کشور در ساختار ایزولهای قرار دارد. این تصویر با واقعیت امروز ایران و جهان هیچ شباهتی نداشته و از این نظر سیاست دلارزدایی بیهیچ تردیدی محکوم به شکست است. اقتصاد ایران علیرغم اندازهی کوچک آن – تقریبا اقتصاد ایران یک هفتادم اقتصاد آمریکاست – به میزان قابل ملاحظهای در اقتصاد جهانی به لحاظ صادرات و واردات درگیری دارد از این رو معامله با ارزهای جهانی در آن غیر قابل اجتناب است.
در همین حال، مرزهای گستردهی آبی و خاکی و تنوع کشورهای همسایه نیز موجب شده است مبادلات مرزی دارای اهمیت و گستردگی فراوانی باشد. این دو مشخصه باعث میشود هر حرکتی که به نوعی بخواهد اقتصاد ایران را از اقتصاد جهانی جدا و حذف کند بیفایده است. تجربههای متعدد از عدم توجه به تعادل بازار داخلی و خارجی در مساله بنزین و حاملهای انرژی، نان و کالاهای اساسیِ دیگر نشان داده است فرض داخلیسازی قیمتها در ایران به هیچ وجه امکانپذیر نبوده و مبادلات مرزی باعث از دست رفتن منابع خواهد شد.
در همین حال به صورت تاریخی فلات ایران یک فلات فقیر به لحاظ کشاورزی و تامین مواد مورد نیاز خود بوده و چارهای جز ایفای نقش پررنگ در حوزهی بازرگانی با اتکا به موقعیت ژئوپولتیک خود ندارد. در واقع ایران چارهای جز توجهی ویژه به حوزه صادرات و واردات ندارد و این امر با مفروضات مربوط به دلارزدایان ندارد.
در همین حال اقتصاد نحیف ایران که هر روز در برابر رقبای منطقهای کوچکتر و کوچکتر میشود نیز دیگر تابِ بارِ سنگین ایدئولوژی را نداشته و اگر حتی قصد دارد در راستای ایدئولوژی سیاسی حرکت کند چارهای جز حرکتی مشابه چین ندارد؛ چینی که امروز بزرگترین شریک تجاری آمریکا و اروپاست برایش حرکتهای کمدی نظیر جایگزینی یورو به جای دلار در لایحهی بودجهی چنان بیمعناست که ارزشی برای توجه و بحث ندارد.