عباس پناهی- دانشیار تاریخ و مطالعات ایران شناسی دانشگاه گیلان
نغمه هایی ناجور درباره مهمترین دستاورد اجتماعی و فرهنگی چندسال اخیر شهر رشت موسوم به «پیاده راه فرهنگی شهر شهرداری» به گوش میرسد، شنیدن این سازهای بدکنشت موجب شده است تا مروری داشته باشم بر تاریخ پُرشُکوه رشت و بر این نکته تاکید داشته باشم، امروز بدهکار این شَهریم، بویژه مسندنشینانی که پرهیاهو آمدند و رفتند و اقدامی درخور و شایسته این شهر انجام نداده و نیامدگان و تازه آمدگانی که سخنانی درخور نداشته و نه تنها مرهم نبوده، بلکه نمک بر زخم میپاشند.
رشت با تاریخ پانصد ساله خود مسیر پر فراز و نشیبی را در تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران پیموده است. از دوره صفویه تا دهههای اخیر همواره این شهر شاهد رویدادهای مهمی در فرایندهای داخلی و خارجی از یک سو و شکلگیری بسیاری از کانونهای فرهنگی، ادبی و سیاسی بوده است. اطلاق عنوان«نخستینها» به این شهر به جهت نقش آفرینیهای آن در تحولات فکری، سیاسی واجتماعی ایران معاصر بوده است. دوران شُکوه رشت به نیمه دوم حکومت قاجار باز میگردد؛ زیرا رشت به جهت دارا بودن عنوان دروازه اروپا، به سرعت در مسیر نوگرایی قرار گرفت و ساختار شهری آن از مدرنیسم بهرههای زیادی برد. از این رو علاوه بر ایجاد ساخت و سازهایی نوین در زمینه معماری بسیاری از نخستین نشانه های مدرنیسم و کالاهای صنعتی، نخست وارد این شهر میشد. همچنین این شهر به عنوان نخستین شهر مدرن ایرانی بود که ماموران، سیاحان و نمایندگان خارجی برای عزیمت به اروپا و یا ورود به ایران وارد آن شده و جذب فرهنگ، مناسبات انسانی و جاذبههای فرهنگی رشت و گیلان میشدند. خوانش سفرنامههای این شخصیتها نشان میدهد که اغلب آنها تحت تاثیر فضای فکری و فرهنگی شهر رشت قرار گرفته و خاطرات بسیاری از این شهر در دل و جان داشتند. همچنین تبدیل شدن شهر رشت به عنوان یکی از مراکز مهم تجارت ایران با روسها، به ویژه تجارت جهانی ابربشم موجب شد تا علاوه بر کمپانیهای خارجی، بازرگانان و فعالان اقتصادی زیادی وارد این شهر شوند. رشت در اواخر عصر قاجار و اوایل دوره پهلوی تبدیل به شهری چند ملیتی و چند فرهنگی شده بود. تاسیس کنسولگریهای کشورهای عثمانی، فرانسه، انگلستان، روسیه نشان دهنده اعتبار جهانی این شهر بوده است. اقوام قفقازی همواره شهر رشت را به عنوان خانه خود تلقی نموده و تا چند دهه پیش حضور فعالی در عرصه اقتصاد و فرهنگ این شهر داشتند. همچنین وجود کاروانسراهای متعدد در بازار شهر رشت که هنوز برخی فعال و برخی تبدیل به ویرانهای شدهاند، نشان از رشد تجاری رشت، پویایی و سرزندگی آن در دورههای نه چندان دور بوده است.
با وجود این گذشته تاریخی درخشان و پویا، رشت در چند دهه اخیر از شهر تجاری، تولید کننده و پرجنب و جوش، تبدیل به شهری خدماتی شده است. به موازات رشد و گسترش شهر، فضای شهری متناسب برای فراغت و آسایش مردم طراحی نشده است. بسیاری از محلات جدید شهر در سی سال پیش کشتزارهایی بوده که در اطراف شهر وجود داشته اند، اما بدون برنامه و طراحی فضای مناسب شهری تبدیل به فضاهای مسکونی شدهاند. با این توضیح پرسشی که مطرح میشود این نکته است؛ مدیران ارشد شهری و استانی برای شهری با چنین صِبغه فرهنگی و سیاسی مهم در ساختار اداری و شهری ایران چه اقدامی جهت تبدیل شهر رشت به عنوان مهمترین شهر شمالی ایران انجام دادهاند؟ چه فضای فرهنگی درخور جایگاه شهر رشت برای معرفی به جامعه شهری و مسافرانی که از این شهر بازدید میکنند، ایجاد شده و آن را برای نسل امروز و فردا قابل معرفی میکند؟
با وجود همه این تردیدها، اقدام تحسین برانگیز شهرداری در دهه ۱۳۹۰ مبنی بر ایجاد فضای پیاده راه در مسیرهای منتهی به میدان شهرداری به رغم همه اشکالات جزیی که ممکن است هر طرح عمرانی و فرهنگی از آن برخوردار باشد، اقدامی ماندگار در توسعه فضای فرهنگی شهر، ایجاد سَر زندگی، نشاط شهری و توسعه فرهنگی شهر رشت شده است. امروز اگر بخواهیم برای توسعه فضای فرهنگی معاصر رشت دو نقطه آغاز مطرح کنیم، نخست طراحی نقشه جدید شهر و ایجاد بناهای جدید نظیر پُستخانه، کتابخانه ملی، هتل ایران، شهرداری، میدان کنونی نقطه تحولی در فضای مدرن شهری رشت در اوایل عصر پهلوی بوده و دیگری نیز ایجاد پیاده راه فرهنگی در همین بستر به فاصله نود سال پس از اقدام نخستین در تاسیس فضای شهری.
خوشبختانه شهر رشت و استان گیلان همواره در چند دهه اخیر از مسئولانی دلسوز برخوردار بوده که همواره اولویتهای فکری آنان مردمگرایی، توسعه استان و ترجیح منافع فرهنگی و اجتماعی مردم است. با این حال برخی همواره به جهت دانش اندک، تمایل چندانی به تداوم توسعه فضای فرهنگی شهر ندارند.
متاسفانه همواره نغمههای ناساز وجود دارد، اما مدیران باید به این پایه فهم دانش رسند که اولویتهای اساسی مردم در این دوران پرتلاطم اقتصادی و اجتماعی بیش از هر چیز گسترش همگرایی و ایجاد روحیه نشاط است. مشارکت مردمی نیز تنها با گسترش فضای فرهنگی ایجاد میشود. وگرنه ویران نمودن خانه بسیار آسانتر از ساختن آن است.
برای رشت پُرافتخار که بخشی از برگهای زَرین ایران مدیون این شهر است، بیش از پیاده راه فرهنگی انتظار داریم. خواسته کنشگران فرهنگی این است؛ با حمایت نهادهای دولتی و بخش خصوصی، کاروانسراهای قدیمی، محلات بافت مرکزی شهر، خانههای تاریخی ساماندهی شده و این شهر بار دیگر شکوه تاریخی خود را بازیافته و علاوه بر آن در عرصه گردشگری تبدیل به قطب شهری گردشگری تاریخی و فرهنگی شمال ایران شود. رشت با توجه به فضای تاریخی، معماری و آثاری که در دل خود دارد، از این قابلیت برخودار بوده و تنها نیازمند به عزم و اراده تصمیم گیران شهر و استانی است.
فرصت اندک است، واژه و کلام میماند و اراده فرادستان…..