«مهرداد هنرمند»، کارگردان تئاتر و مدرس دانشگاه، یکی از چهرههای تأثیرگذار در هنرهای نمایشی رشت است که با وجود همه محدودیتها، همچنان به اجرای نمایشهای جدی و ساختارمند در این شهر ادامه میدهد.
او با نگاهی منتقدانه به وضعیت تئاتر در گیلان، از کمبود امکانات، نبود حمایت دولتی، کیفیت پایین سالنها و مدیریت ناآشنا با هنر گلایه دارد؛ اما در عین حال معتقد است؛ اگر تولیدات باکیفیت و صادقانه روی صحنه بروند، مخاطب جدی تئاتر همچنان حاضر است برای دیدن یک اثر ارزشمند، پای اجرا بنشیند.
او در این گفتوگوی مفصل از تجربه کارگردانی نمایش «زبان تمشکهای وحشی»، تفاوتهای تئاتر در تهران و رشت، دلایل مهاجرت هنرمندان و آینده تئاتر در گیلان سخن گفته است.
تئاترهای شهر رشت همیشه متکی به اجرا بودهاند نه یک بازیگر خاص یا معروف. این البته خاصیت تئاتر شهرستانهاست.
مهرداد هنرمند، متولد سال ۱۳۵۹ و فارغالتحصیل رشته بازیگری در مقطع کارشناسی و کارگردانی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.
وی تا امروز نمایشهای متعددی را روی صحنه برده که از میان آنها میتوان به «روز داخلی ۱۲ شب»، «یادداشتهای روزانه یک دیوانه»، «کابوسهای دنبالهدار»، «گوهر»، «افرا»، «آنتیگون»، «نگاتیو»، «کلفتها» و «روال عادی» اشاره کرد.
مهرداد هنرمند علاوه بر کارگردانی، سالهاست که به عنوان مدرس تئاتر در دانشگاه فعالیت میکند و مؤسس آموزشگاه هنرهای نمایشی افرا نیز هست. گفتوگوی مروربا این این کارگردان به بهانه شروع اجرای تئاتر « زبان تمشکهای وحشی» در سالن تئاتر شهر رشت را بخوانید؛
دلیل انتخاب این نمایشنامه چه بود؟
-در برخورد اول لذت خوانش نمایشنامه برایم اهمیت دارد. من از خواندن زبان تمشکهای وحشی خیلی لذت بردم. همچنین مسئله مطرح شده در آن همسو با دغدغههای من بود. به لحاظ کارگردانی یک جورهایی برای من کارگردان پرچالش بود. مجموعهی این عوامل و امکانات موجود از نیروهای انسانی و بازیگران تا امکانات فنی و سخت افزار سالن من را به این نتیجه رساند که باید زبان تمشکهای وحشی را روی صحنه بیاورم.
آیا در بازار فعلی فرهنگی نمیترسیدید که یک داستان پرچالش و سورئالیسم را به صحنه ببرید؟
-حقیقتاً خیر. در محصولات فرهنگی هم مثل بسیاری چیزهای دیگر، تنوع سلیقه وجود دارد. یک روایت غیرخطی و سورئال اگر در بستر خودش درست اتفاق بیافتد میتواند مخاطب مخصوص به خودش را پیدا کند. هیچ وقت هیچ کاری نبوده که بتواند همه مخاطبها را با خودش همراه کند.
اگر کار خوب تولید بشود مخاطب سالن را پر میکند. بارها هم در همین شهر این اتفاق پیش آمده است. کارهایی بودن که از شب اول سالن را پر کردند و مخاطبینشان را هم راضی نگه داشتند.
این از تنوع و تکثر سلیقه مخاطب ایجاد میشود. قبول دارم که زبان تمشکهای وحشی در گونه نمایشهای سرگرم کننده قرار نمیگیرد اما حتماً مخاطب جدی تئاتر را میتواند راضی نگه دارد.
این نمایش قبلا با بازی صابر ابر در تهران اجرا شد که با استقبال تماشاگران مواجه شد ولی بدون داشتن بازیگر معروف به صحنه بردن یک نمایشنامه سورئال ایرانی که برای مخاطبان عام تئاتر ناآشناست ریسک محسوب نمیشود؟
-مختصات تئاتر شهر رشت با تهران خیلی فرق می کند. اگر بگوییم ما بازیگری که سلبیریتی محسوب بشود و با خودش تماشاگر به سالن بیارود به آن معنای مرسوم نداریم، پُر بیراه نگفتیم. تئاترهای شهر رشت همیشه متکی به اجرا بوده نه یک بازیگر خاص یا معروف. این البته خاصیت تئاتر شهرستانهاست.
شاید به همین دلیل هنوز فضاهای تئاتر شهرستانها خیلی بازاری نشده است. چیزی که مسلم است عنصر سرگرمی یکی از مولفههای هنر مخاطب پسند محسوب میشود. تئاتر زبان تمشکهای وحشی شاید در مختصات یک کار سرگرمکننده جای نگیرد اما اطمینام دارم آنقدر نکات برجسته با خودش دارد که بتواند خاطب خودش را پیدا کند.
شما سابقه زیادی در تئاتر دارید. تمایل شخصی خودتان متنهای پیچیده با روایتهای نمادین و استعاری است یا متنهایی همه فهمتر که بتواند مخاطب بیشتری را به سالن تئاتر بکشاند؟
-در یک کمال میتوانم بگویم تمایلم به اجراهای صادقانه ست. اجراهایی به دور از ادا. ارتباط با مخاطب حتماً یکی از اهداف من بوده و هست. اساساً یک ضلع تئاتر مخاطب است که تئاتر بدون او معنا نمیشود. اما یک اثر ساده و روان با یک اثر سطحی متفاوت است.
تئاتر در گیلان به یک حرفه تبدیل نشده است. به تعداد بسیار محدودی از فعالان حوزه تئاتر تنها از این راه زندگی میکنند. وقتی مجموعهایی از بایدها وجود نداشته باشد و بستر لازم برای رشد یک رویداد فراهم نباشد دیگر نمیشود انتظار زیادی هم داشت.
یک اثر پر از ادا و اطوار هم با یک اثر عمیق فرق دارد. هر نمایش مختصات خودش را دارد و لازم است که با توجه به ماهیت و مخاطب خودش طراحی بشود. در کل ارتباط با مخاطب بیشترهمیشه برای من یک هدف بوده اما همینطور سعی دارم برای رسیدن به این هدف اجرا را به سطح و ابتذال نرسانم.
بیایید درباره تئاتر در رشت صحبت کنیم. با آنکه رشت اولین شهری است که دارای سالن تئاتر بود اما مخاطبان به مراتب کمتری نسبت به تهران دارد. دلیلش چه چیزی میتواند باشد؟
-تفاوت جمعیت که عامل اصلیست. اگر نگوییم تمامی امکانات هنرهای نمایشی در تهران جمع شده اما با جرئت میشود گفت بیش از هشتاد درصد این امکانات مختص شهر تهران هست. وجود متعدد دانشگاههای هنری که سالانه هزاران نفر را پذیرش و فارغ التحصیل میکند و همینطور حضور بازیگران سرشناس سینما و تلویزیون در تئاتر تهران هم بی تاثیر نیست.
امکانات مالی و سختافزاری در مرکز خرج میشود و از این رو اجراها با امکانات بیشتری به روی صحنه میرود. بنابراین مقایسه مخاطب رشت با مخاطب تهران اساساً قیاس معل الفارق است.
آیا یکی از دلایلش مهاجرت هنرمندان گیلانی به تهران نیست؟ مثلا همین صابر ابر که این تئاتر را در تهران به روی صحنه برد یا افرادی مانند همومن سیدی که در رشت نماندند باعث نمیشود مخاطب برای تماشای تئاترهای با عوامل نه چندان معروف ریسک نکند؟ مساله را طور دیگری طرح میکنم. در رشت هر وقت هنرمندان معروفی مانند حسن معجونی تئاتر به روی صحنه بردند تمام سانسهای اجرا تکمیل ظرفیت شد. چگونه میتوان این توازن را برقرار کرد که شاهد حضور هنرمندان معروف در رشت باشیم؟
-به نظرم حضورهنرمندان معروف به روی صحنه تئاتر شهر رشت مهم است. اما مهمتر این است که چطور میتوانیم در شهر خودمان و با همراهی هنرمندان خودمان تئاتری با کیفیت و استاندارد بالا تولید کنیم که بتواند مخاطب سخت پسند امروز را راضی کند.
لازم است تولید آثار با کیفیت با هنرمندان بومی آموزش درست، امکانات سختافزاری اجرا و سالنهای مناسب میتواند باشد. البته چندین متغیر دیگر هم میشود به این عناوین اضافه کرد.
اگر کار خوب تولید بشود مخاطب سالن را پرمیکند. بارها هم در همین شهر این اتفاق پیش آمده است. کارهایی بودن که از شب اول سالن را پر کردند و مخاطبینشان را هم راضی نگه داشتند.
متاسفانه مقدار زمانی که برای اجرا به هر گروه نمایشی میرسد ده تا پانزده شب است. این بازه زمانی کوتاه اجازه نمیدهد که کار، مخاطب خود را پیدا کند. یعنی تا یک اثر نمایشی میخواهد سروصدایی ایجاد کند و به گوش مخاطب برسد، مجبور است اجرایش را به پایان برساند. هنرمندان ما بعضاً هفت، هشت ماه تمرین تئاتر میکنند برای ده، دوازده شب اجرا که این اصلاً منصفانه نیست.
یکی از دلایل اصلی هجرت هنرمندان از گیلان به خاطر عدم توجیه اقتصادی هنر در گیلان است. در چه صورت میشود این مشکل را برطرف کرد؟
-مسئله این است که تئاتر در گیلان به یک حرفه تبدیل نشده است به تعداد بسیار محدودی از فعالان حوزه تئاتر تنها از این راه زندگی میکنند. وقتی مجموعهایی از بایدها وجود نداشته باشد و بستر لازم برای رشد یک رویداد فراهم نباشد دیگر نمیشود انتظار زیادی هم داشت.
یکی از مشکلات اساسی ما مشکل مدیریتی محسوب میشود. بسیاری از مدیران فرهنگی ما متاسفانه هیچ نسبتی با فرهنگ و هنر ندارند. بسیار جای تاسف است که شما با مدیری وارد گفتوگو میشوید که به نظر میرسد حتی یک تئاتر ندیده است و یا در سال یک کتاب هم نمیخواند.
سالنهای بیکیفیت، عدم حمایتهای دولتی و سوبسیدهای فرهنگی هنری برای فعالین تئاتر شرایط را بسیار سخت کرده است. متاسفانه حتی دستگاههای دولتی هم از هنر تئاتر انتظار درآمد دارند و سهم خواهی میکنند. در صورتی که در گذشتهایی نه چندان دور برای هر اجرای صحنهایی مبلغی هم به گروههای نمایشی کمک مالی میشد.
بنابراین توجیه اقتصادی حتماً وجود ندارد. بسیاری از فعالان هنرهای نمایشی استان تنها بخاطر عشق و علاقه شخصیشان کار میکنند و چه بسا حتی چیزی هم از جیب در این راه خرج میکنند تا تئاتری را به روی صحنه ببرند.
یکی دیگه از دلایل هجرت نبود امکانات هست. با این قضیه موافقید؟
-حتماً موافقم. بوجه تئاتر آنقدر نهیف هست که معمولا بخش عظیمی از آن در پایتخت مصرف میشود و چیزی از آن برای شهرستانها باقی نمیماند. کمبود امکانات در عصر پیشرفته امروز یک ضعف بزرگ محسوب میشود.
یک نقص که یک گروه اجرایی را مجبورمیکند خیلی از ایدههای اجرایش را نادیده بگیرد و عملی نکند زیرا اساساً شرایطش وجود ندارد. پس هیچ عجیب نیست که در همچین شرایطی بخش زیادی از هنرمندان به تهران هجرت کنند.
فکر می کنید با برقراری پیوند اقتصاد و فرهنگ بتوان باعث شکوفایی مجدد تئاتر در گیلان شد؟ آیا گیلان همچنان به لحاظ فنی و کیفی قابلیت این شکوفایی دوباره را دارد؟
-گیلان این قابلیت را دارد اگر حداقلهای لازم در آن وجود داشته باشد. اجازه بدهید به نکتهایی اشاره کنم. مشکل تماماً به اقتصاد و امکانات فنی و کیفی بر نمیگردد. یکی از مشکلات اساسی ما مشکل مدیریتی محسوب میشود. بسیاری از مدیران فرهنگی ما متاسفانه هیچ نسبتی با فرهنگ و هنر ندارند.
بسیار جای تاسف است که شما با مدیری وارد گفتوگو میشوید که به نظر میرسد حتی یک تئاتر ندیده است و یا در سال یک کتاب هم نمیخواند. این بسیار دردناک است که برای خیلی از متولیان فرهنگی، شما نقش یک مزاحم را داشته باشی.
به همین دلیل تئاتر برای خیلی از مدیران تبدیل به یک دردسر اضافه شده است. اینکه تلاش کنند تئاتر کمتر اجرا بشود تا دردسر کمتری هم باشد. خیلی از مدیران متوجه نیستند که یک گروه نمایشی گاهی نزدیک به یک سال برای یک تئاتر تمرین میکند. اینکه کسانی از راه تئاتر امرارمعاش میکنند.
بسیاری از مدیران به راحتی روزهای اجرا را کم میکنند تا زودتر به خانه بروند و استراحت کنند. ما هنوز برای اجرا در روزهای تعطیل باید چانهزنی کنیم. زیرا اساساً سالنهای ما نیروی آماده برای روزهای تعطیل که بهترین روزهای یک نمایش از نظر استقبال مخاطب است را ندارد.
سالنهای تئاتر بعضاً نیروی متخصص فنی ندارند. همکاران سالنهای تئاتر مثل یک کارمند انتظار دارند ساعت چهار سالن را تعطیل کنند و به خانههای خود بروند.
همه اینها به مدیریت نامناسب بر میگردد. عدم وجود نیروی انسانی درست و کمبود نیرو. در کل متاسفانه هیچ اتفاق رو به جلویی به شکل کلان در گیلان شاهد نبودم و اگر اتفاقی هم بود جرقههایی بود از ذوق و هنر هنرمندان.