سیویکم ژوئیه روزجهانی محیطبان است و جا دارد به همهی آنان که دل در گروی طبیعت داشته و عاشقانه بخشی از زندگی خود را به حفاظت و پایداری طبیعت و مادر همهی موجودات یعنی زمین اختصاص دادهاند، این روز را شادباش بگویم. چه آنان که بصورت حرفهای به این کار اشتغال دارند و چه آنان که داوطلبانه در اینباره میکوشند.
چندروز پیش باز هم آتشسوزی در زاگرس زیبا و این بار در آبیدر کردستان سه قربانی از میان محیطبانان داوطلب گرفت که آرزو میکنم یاد و نامشان تا ابد زنده و جاوید بماند.
واقعیت این است که محیطبانی در همه جای دنیا بدون شک شغلی سخت، خطرناک، پر از اضطراب و فشار و سراسرمسؤولیت است. اما در ایران به گواه بسیاری از علاقمندان طبیعت این سختی و فشار چندین برابر و دلایل آن نیز روشن است.
نخستین دلیل اینکه تعداد محیطبانان ایران تناسبی با مساحت این میهن عزیز و پهناور و اقلیم گونهگون و بعضا خشن آن ندارد.
بهعنوان مثال چندسال پیش خواندم شاهرود که با داشتن ویژگیهای خاص طبیعی از نقاط مهم طبیعت ایران محسوب میشود با بالغ بر ۱۹۰ هزار هکتار پناهگاه، منطقهی شکارممنوع و جنگلهای مهمی همچون جنگل ابر تنها ۲۰ محیطبان دارد. در این راستا برخی معتقدند به ازای هر هزار هکتار باید یک محیطبان استخدام شود و با فرض صحت این ادعا تعداد محیطبانان شاهرود یک دهم نیاز واقعی است و شوربختانه اینکه این موضوع عمومیت داشته و اختصاص به شاهرود ندارد.
دوم اینکه امکانات و تجهیزات در اختیار آنان نیز چه به لحاظ کمی و چه کیفی تناسبی با وظایف و مسؤولیتهایشان ندارد و خود درباره تالاب انزلی بارها این گلایه را شنیدهام.
دلیل سوم لزوم حضور در طبیعت در بدترین شرایط آب و هوایی و در عین حال توجه کامل و دقیق به همهی اطراف و اکناف در شب و روز، گرما و سرما، باران و طوفان و … است که کاری سخت و طاقتفرسا است.
و اما چهارمین دلیل و دردآورترین دلیل این است که به گواه بسیاری از حقوقدانان، قوانین موجود نیز آنگونه که باید و شاید از محیطبانان حمایت نمیکند و تعداد قابلتوجهی از محیطبانان را به همین سبب از دست دادهایم.
آنها که علاقمند به طبیعت و زمین و محیطزیست هستند این نکات را بارها شنیده و خواندهاند و بهویژه هر گاه محیطبانی از حیات وحش و یا دشمنان طبیعت (برخی از انسانها) آسیب دیده، این مسائل در رسانهها بیان شده اما تاکنون چارهای برای آن اندیشیده نشده است.
متأسفانه حوادث رخداده برای محیطبانان در ایران به حدی فراوان بوده که ما در مقاطعی کنگرهی شهدای محیطبان برگزار کردهایم و این تازه سوای محیطبانانی است که مورد ضرب و شتم قرار گرفته یا با شلیک دشمنان زمین زخمی شده اما جان به در بردهاند.
جنگلبانان نیز وضعی مشابه دارند و درسالیان گذشته شاهد آسیب و شهادت این قشر از خدمتگذاران زمین نیز بودهایم.
بر پایهی خبری که در بهمن سال ۱۴۰۱ و از زبان سرهنگ محبتخانی در پرتال سازمان حفاظت محیطزیست نشر یافته تعداد شهدای محیط بان ۱۵۱نفر و تعداد آنان که آسیب دیده و به قولی جانباز شدهاند ۲۷ نفر است.
از شهدای جنگلبان آمار دقیق و مستندی در دست نیست اما بنا بر برخی روایات تعداد آنها بالغ بر ۲۰ نفر است. در خصوص جنگلبانان نیز ادعا میشود تعداد آنها نسبت به مساحت جنگلهای کشور ۱ درصد استانداردهای بینالمللی است و همهی این آمارها حکایت از مظلومیت این بخش شریف از هموطنان دارد.
جالب اینکه اگر در فضای مجازی جستجو کنید علاوه بر مطالب گلایهآمیز که در قالب مصاحبه، گزارش و … در رسانهها موجود است، مقالات علمی و پژوهشی زیادی در زمینهی نقد قوانین موجود و لزوم اصلاح آنها در نشریات علمی یا سمینارها ارائه شده اما در عمل اقدامی درخور و شایسته از سوی دولت برای همکاران خود، از سوی قوه قضائیه برای ضابطان خود و از سوی مجلس برای بخشی مهم از موکلانشان صورت نپذیرفته است.
و اما جمعبندی اینکه محیطبانی در ایران را از هر سو که نگاه کنی جز درد و رنج و مظلومیت نمیبینی؛ شغلی سخت، خشن، پرمسؤولیت، پراضطراب و با درآمد کم که نه تناسبی بین تعداد شاغلان در آن با ابعاد و مساحت حوزهی مسؤولیت وجود دارد و نه تجهزات کافی و روزآمد در اختیار آنهاست و نه امکانات لجستیک (خودرو، قایق و …) کافی و مناسب به آنها اختصاص مییابد.
گرچه مشکل در زمینهی محیطبانی تنها مشکلِ محیطزیست ما نیست اما حتی در کشورهایی که توسعهی پایدار به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده نیز حضور کافی و مؤثر محیطبانان ضروری است چون در هر صورت عوامل انسانی و غیر انسانی مخربِ محیط در همه جای دنیا کم و بیش حضور دارند.
با این اوصاف در کشوری چون ایران که متأسفانه فاصله زیادی با تبدیل شدن توسعهی پایدار به یک فرهنگ عمومی داریم نمیتوان انتظار داشت که با این میزان از مشکلات، محیطبانان همهی کاستیها را با از خود گذشتگی پوشش داده و جبران کنند و طبیعت آسیبدیده و زمین سوخته در چنین شرایطی چیزی عجیب نیست.
و پرسش نهایی اینکه چه زمانی و چه کسانی قرار است به این وضع و این روند معیوب پایان داده و بهویژه قوانینی درخور شانِ محیطبان و ضامن جان آنان تصویب و اجرایی کند؟
گرچه توجه و عنایت لازم از سوی حاکمت به نظرات سمنها نمیشود اما شاید لازم است کنشگران و بهویژه سمنهای فعال این حوزه، موضوع مذکور را مانند سایر موضوعات، بدون توجه به بختِ نتیجهگیری در دستور و اولویت ویژهی پیگری دائمی قرار دهند.
و در پایان به قول نیما: به کجای این شبِ تیره بیاویزم قبای ژنده خود را ….