بیمارستانهای دولتی پناهگاه بیماران رنجوری هستند که توان پرداخت هزینههای بسیار سنگین مراکز درمان خصوصی را ندارند. در این میان گوش شنوایی اگر باشد، گلایههای مراجعان این بیمارستانها بهویژه در سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری انعکاس یافته است.
و اما اینروزها آوازه فوت اندوهبار دو نوزاد طی دو هفته در بیمارستان انزلی بیش از هر زمان دیگری بر اهمیت چگونگی خدماترسانی بیمارستانها افزوده است.
حضور فرماندار انزلی در بیمارستان متعاقب این موضوع و پس از آن سفر بازرس کل گیلان و هیأت همراهش به انزلی در راستای بررسی و رسیدگی به آن، سبب جلب نگاههای بسیاری به این واقعه شده است. واقعهای که اگر به دلیل قصور کادر درمان رخ داده باشد وچارهاندیشی نشود، میتواند پیشقراول اتفاقات تلخ بعدی باشد. و این «بعدی» که میگوییم میتواند چندان دور نباشد، زیرا نبود زیرساختهای مناسب درمانی در شهری چون انزلی که گردشگرپذیر نیز هست، میتواند به وقایع اسفباری بیانجامد.
گفتنی است که بازرس کل استان گیلان بهدنبال برگزاری نشستی با مسؤولان و پرستاران بخشهای ذیربط، دستور پیگیری ویژه برای روشن شدن ابعاد موضوع را صادر کرد. وی همچنین بیان کرد: «در صورتیکه در جریان تحقیقات مشخص شود قصور یا کوتاهی از سوی هر فرد یا نهادی رخ داده است، با خاطیان برخورد قضائی خواهد شد.»
بیتردید این پیگیری و البته نتیجهبخش بودن آن میتواند بارقهای از امید در دل مراجعان به بیمارستانهای دولتی برافروزد. اما حال پرسش اینجاست که چرا پیش از پدید آمدن چنین اتفاق تلخی، اوضاع بیمارستان انزلی مورد توجه قرار نگرفته است؟ آیا گذر مسؤولان شهر به این بیمارستان نمیافتد و یا از مشکلات آن آگاه نبودهاند؟ اگر اقدامی انجام دادهاند، چرا مثمر ثمر نبوده است؟
بهنظر میرسد بد نیست گاهی متولیان شهر و استان بهصورت ناشناس سری به مراکز درمانی دولتی بزنند و بهعنوان یک بیمار خواستار خدمات باشند و روند امور را از نزدیک ببینند. چرا که سرزدنهای از پیش تعیین نشده، بیهیاهو، بدون دوربین و همکلام شدن با بیماران میتواند مسؤولان را با حجم مشکلات موجود در مراکز درمانی از منظر نگاه مردم آشنا سازد.
البته در این میان شبکههای اجتماعی هم بازتابدهنده مشکلات موجود هستند، اما متأسفانه بهنظر میرسد عزم جدی برای کاهش این مشکلات و سامان بخشیدن به وضعیت کنونی وجود ندارد.
این روزها که بیماران بسیاری توان پرداخت هزینههای آزمایش، رادیولوژی، سونوگرافی و حتی داروی خویش را ندارند، چشم امیدشان به خدمات مراکز درمانی دولتی است.
ولی واقعیت این است که پشت چشمان خیس و کمفروغ این بیماران که فرزندان کشوری ثروتمند هستند، دردهایی عظیمتر از رنج بیماری نهفته است. گذرتان اگر به بیمارستان انزلی افتاده باشد و پای حرف بیماران نشسته باشید، آنها از کم بودن تعداد پرستاران نسبت به بیماران، برخی نابهسامانیها و بینظمیها، بیتوجهی برخی پزشکان متخصص و روند کند امور درمان سخن میگویند.
پُرواضح است که ارائه خدمات مناسب ازسوی بیمارستانها نیازمند جذب نیروی متخصص و متعهد کافی، وجود تجهیزات و امکانات مناسب، پرداخت به موقع حق و حقوق پرسنل، حضور منظم پزشکان و نظارت و مدیریت صحیح است و البته که فراهم آوردن این شرایط نیازمند توجه وعزم جدی مسؤولان شهرستان و استان است.
در این میان شکی وجود ندارد که اگر بررسیها صورت گیرد و دلیل فوت حتی یکی از دو نوزادی که در بیمارستان انزلی درگذشتند با قصور تیم درمان مرتبط باشد، میتوان گفت اتفاقی بسیار دردناک زیر سقف بیمارستان انزلی رقم خورده و رواست بر آن خون گریسته شود که کافی نیست و باید سبب پدید آمدن تلاشی جمعی در مسؤولان به منظور عدم بروز چنین حوادثی شود.
بهرهمندشدن انسانها در هر طبقه اقتصادی از خدمات درمانی مناسب، خواستهای به حق است که متولیان جامعه نباید نسبت به آن بیاعتنا یا حتی کماعتنا باشند. از سوی دیگر رسیدگی دقیق به شکایات مردم در عرصه قصورات پزشکی یا بیتوجهیها در مراکز درمانی دولتی و خصوصی نیز باید بهصورت ویژه مورد توجه و رسیدگی قرار گیرد.
اعلام شفاف نتایج بررسی شکایتها و نظارت دقیق بر عملکرد مطبها، کلینیکها و بیمارستانهای دولتی و خصوصی موضوعی است که میتواند در بهبود ارائه خدمات از سوی این مراکز تاثیرگذار باشد.
و اما در پایان باید گفت، اینروزها که مردم با دشواریهای بسیاری دستبهگریبان هستند، انتخاب مدیران متخصص، کاربلد و دلسوز برای بیمارستانها و حمایت از ایشان برای بهبود امور، به دور از در نظر گرفتن، جناحبندیها و وابستگیهای سیاسی و حواشی انتخاباتی و تنها با تمرکز بر توانمندیها، بیش از هر زمان دیگری لازم و ضروری است. چرا که دور از انصاف است جان عزیز مردم و تسکین رنجها، دردها و زخمهاشان در گرو انواع حاشیهها و دستهبندیها باشد.