فردا روز رشت است. دوازدهم دی ماه سال ۹۳۶ شمسی، روزی که مرکز شدن رشت به فرمان شاه طهماسب صفوی به حاکم وقت شهر ابلاغ شد. آغاز راهی که رشت را جزو اولینترین ها در تاریخ شهرها ثبت کرد. به گونهای که این اولینها حتی موجب تعدد درخواست برای تعیین روز رشت بر اساس هر کدام از منابع اول شد. با این حال اکنون در سده ۱۴۰۰ شاید کمتر شهروند و شارمند و شورایی به رشت امروز فکر کند. همهی ما در حال فکر کردن به رشت دیروزیم. رشتی که موجبات افتخار در سابقهی مدنیت خود بود. رشتی که اکنون هیچ آشنایی با دیروز خود ندارد؛ با گذشتهی پر ثمر و اکنون ِ محروم. رشت ِ محروم از ظرفیتها و فرصتهای منابع انسانی در گام اول و سپس محروم از همدستگیها و همگراییها برای توسعه و پیشرفت.
شورای رشت در ابتدا و ادامهی کار به مانند دیگر اسلاف خود، در حال حاضر برای توسعه و تحرک شهر و آبادانی آن برنامهای ندارد و تنها گزینهی روی میزشان چون پیشینیان، تعویض پی در پی شهرداران است. شهردارانی که روزی با اصرار خود روی کار میآورند و روزی با اصرار خود از کرسی مدیریت به پایین میکشند.
نگاهی به سرتیتر اظهارات گفته شده شورا دست کم از شورای چهارم تاکنون تغییر خاصی نکرده است. اگر چه در شورای اول تا سوم تلاشهایی برای بهبود عملکرد و تغییر چهره رشت به سمت توسعه شده است. اما از شورای چهارم تاکنون که شورای ششم است و یک دهه از آن زمان میگذرد همچنان مباحث اصلی و مشکلات رشت پابرجا مانده و حتی مشکلات جزیی تر بر آن افزوده شده است. حتی اگر تمرکز هر کدام از شوراها پیگیری و اتمام دو یا سه معضل اساسی شهر میبود اکنون دست کم ۷ مشکل اصلی رشت حل و فصل میشد. مشکلاتی چون ساماندهی رودخانههای شهر، زیباسازی هدفمند شهر، خانههای نسقی، ایجاد پارکینگ طبقاتی و طرح هایی برای کاهش معضل ترافیک، اجرای شهر هوشمند، اجرای تفکیک از مبدا زباله، ایجاد اماکن فرهنگی و … که آرزوی هر جوان دغدغهمند رشتی است. شهروندی که نه تنها از گذشته رشت، بلکه میخواهد از فضاهای جدید شهر هم لذت ببرد اما مدام میخواند و میبیند که شوراهای ادوار گذشته تاکنون به جنگ قدرت مشغولند و تنها تاکتیک پیشرفت و توسعهشان حل معضل «سندرم بیقرار شهردارِخوب» برای رشت و مقادیری قابل توجه حرف درمانی برای جلوگیری از رفتن آبروی قبل از رای آوری برای راهیابی به پارلمان شهر هستند. شوراییهایی که همیشه ناراضی و طلبکارند، همیشه خوبند و تنها یک جای کار مدیریت شهری میلنگد و آن شهردار است. شهرداری خوب و حرف شنو و بر مدار شورا که احیانا اگر نتواند اینها باشد ضرورتا باید «جمع کند و برود»! اما مشخص نیست در هر دورهای از شورا چرا هیچ نهادی نمیتواند و یا نمیخواهد کسانی که بر سر عضویت در کمیسیونهای شورا با یکدیگر چالش دارند و مشکل شهروندان، اولویتشان نیست را برکنار کند؟ چرا از دل شوراها افرادی چون حاج محمدیها و نصرتیها و علویها و… بروز و ظهور مییابند و به ماه و ساعتی نکشیده رویکرد آقایان چون پاندول ساعت دیواری به سویی دیگر در چرخش است؟ به نظر میرسد باید کارزاری برای رشت راه بیاندازیم . کارزاری که رشت را از شورای همیشه ناراضی نجات دهد؛ سپس از دست مدیران بی کفایت حوزه شهری.
فردا روز رشت است، هوا آفتابی است، اما آفتاب توسعه و پیشرفت سالهاست به رشت پشت کرده است. شاید این گزاره دلایل مختلفی داشته باشد. شاید نتوانستیم جوری عمل کنیم که سرمایههای واقعی از دل شهروندان رشت زمینه بروز و ظهور یابند، شاید آنقدر در انتخاب اصلح و مصلح وقت گذاشتهایم که کسانی فینالیست این رقابتهای نابرابر و گزینش شده، شدهاند که حتی بصیرتشان برای انتخاب شهرداران در حد یک ماه هم نیست، اما کاش کسی بپرسد در بین این همه بلوا شما برای رشت چه کردهاید؟ شما کسانی که وارد اصلیترین نهاد مردمی شهر شدید و بدون رعایت حیا در پیشگاه شهروندان هر چیزی که میخواهید در صحنهای علنی و کمیسیونها میگویید!
شورا در ۸ بند از شهردار فعلی رشت سوال پرسیده است که به جز «بی توجهی شهردار رشت به تذکرات شورا پیرامون انتصابات مدیران شهرداری» که دغدغه پررنگ اعضای شوراست!! مابقی سوالات طرح شده جزو سوالات رسانهها، مردم و دغدغهمندان رشت است که باید هم شهردار و هم شورا به آن پاسخ دهند که هر دو نهاد با کمک هم چه کاری برای حل مسایل جزیی و اولیه رشت که در بسیاری از مراکز استانهای کوچکتر نیز فراهم است، کردهاند و چرا شهروند شهر ِ اولینهای شما، به مرکز هر استانی میرود، جز آه حسرت راهآوردی برایش در پی ندارد؟