طعم شیرین کتابخوانی درعمارت قندچیان

هفدهمین قدم از رویداد فرهنگی «تو هم بخوان» در انزلی

0 786

آخرین  پنج شنبه‌ی  سال ۱۴۰۰ در انزلی با برگزاری هفدهمین قدم از رویداد  فرهنگی «تو هم بخوان» مقارن شد تا اهالی این شهر ساحلی  آخرین  زمستانِ قرن را با عطر  آگاهی و کتاب و کلمه  بدرقه کنند. این رویداد فرصتی مغتننم است تا  آنها که به فرهنگ می‌اندیشند کتاب‌هایی را که خوانده‌اند از قفسه‌ها  برهانند و به دست دیگران برسانند. « تو هم بخوان» همنشینیِ ارزشمندی‌ست که  بر دوستی و دانستن  می‌افزاید و از آن جا که هر بار در بنایی  تاریخی  یا مکانی  واجد ارزشِ ویژه از طبیعت شهر برگزار می‌شود بر اهمیت حفظ داشته‌های بندر مه ‌آلود نیز تاکید دارد. اینبار اما «تو هم بخوان» در عمارت  تاریخی قندچیان برگزار شد، بنای شکوهمندی  در قلب انزلی که در دست مرمت است.

  هفدهمین قدم «تو هم بخوان» از سفر و  روایت شهرها نشان داشت. «زهرا میری» هنرمند اهل انزلی به خوانش صفحاتی ازسفرنامه‌ی مادام «کارلا سرنا» پرداخت  تا حاضران،  انزلی و رشتِ زمان قاجار را از دریچه‌ی نگاه و قلم این بانوی جهانگرد بنگرند. سپس «محمد کهنسال» کنشگر شهری صفحاتی از کتاب « یادداشت‌های مسافرت گیلان»  اثر «عباس مسعودی»  را خواند و سخنرانی «نوید  پورمحمدرضا» نویسنده، محقق، روزنامه نگار و  پژوهشگر مطالعات شهری  با عنوان «حرف بزن حافظه» هم  بخشی دیگر از این رویداد فرهنگی بود.

 همه‌ی لایه‌هایی که پدید می‌آیند

پورمحمد رضا در این نشست فرهنگی  به موضوع  لایه‌های متعددی که با گذشتِ زمان  بر اماکن افزوده می‌شود ، پرداخت  و گفت: وقتی امروز ما در ساختمان قندچیان به گفت‌وگو نشسته‌ایم، معاصرترین لایه‌ی این مکان هستیم و در قالب عامل انسانی، امکان صحبت با یکدیگر را یافته‌ایم و آن چه از در و دیوار با فرسودگی‌هایی که دربرش گرفته، پیش روی ماست، لایه‌های قدیمی این بنا هستند که شاید با خیال‌پردازی به شکل ذهنی و از طریق مرمت به شکل عینی‌ بتوان پی به واقعیتش برد.

شهر حافظه به معنای پاسداشت گذشته به هر قیمت نیست. یعنی نباید آن‌قدر به  گذشته پرداخت که امروز را فراموش کنیم. شهر نسیان آدم‌ها و مکان‌ها را به سمت  از یاد بردن و حرف نزدن سوق می‌دهد.

وی با بیان این که اماکن دارای جسم و جان هستند، یادآور شد: پنجاه سال پیش برای این مکان  تصورِ گرد هم آمدنِ جمعیت متنوع و متکثر  امروز، زیر سقف این  بنا وجود نداشت. در واقع  دو دیدار اتفاق افتاده، یکی  دیدار جمع متکثر در لحظه‌ی اکنون  و دیگری دیدار لایه‌ی اکنون با لایه‌های  گذشته‌ی تاریخ.

حافظه و خاطره‌ی شهرها

   شهرها و اماکن  از سویی دارای قابلیت ذخیره کردن خاطرات هستند و از سوی دیگر می‌توانند خاطرات را در معرض یادآوری قرار دهند، و این همان مفهوم  شهر حافظه و شهر خاطره است.  پورمحمدرضا با  شرح این موضوع، تصریح کرد: جان بخشیدن به شهرها و اماکن نباید سببِ  این  فهم نادرست شود که شهرها، خیابان‌ها یا بناها می‌توانند بدون  دخالت عامل انسانی  به مکان حافظه یا مکان خاطره تبدیل شوند. باید توجه داشت که  بناها و شهرها از ظرفیت بکارگیری کلام بهره‌مند نیستند و  از طریق معماری و  نقش و نگارهاشان و بطور کلی نشانه‌هایشان با ما حرف می‌زنند و فهم این  نشانه‌های  غیرکلامی چندان آسان نیست. در واقع  هر انسان  مطابق بضاعتش، برداشت خویش را  از آنها دارد. اما آن چه که کمک می کند تا مکان‌ها قصه‌ی خویش را آسان‌تر روایت کنند، ارتباطشان با عوامل انسانی است. مثلا وقتی سفرنامه می خوانیم، اطلاعات یک شهر را از طریق آن که سفرنامه را نوشته، دریافت می کنیم. بنابراین  مکان‌ها برای حرف زدن نیازمند عوامل انسانی هستند؛  چرا که آدم‌ها زبان دارند و از گذر زمان آگاهند. همچنین از یاد نباید برد که ما بعنوان شهروند دربرابر اماکن  مسوولیم، زیرا  بدون زبان ما  آنان به شدت آسیب‌پذیر و تنها هستند و به تدریج از بین می‌روند.

امروز را از یاد نبریم

 این پژوهشگر در بخشی از سخنانش تاکید  کرد: شهر حافظه به معنای پاسداشت گذشته به هر قیمت نیست. یعنی نباید آن‌قدر به  گذشته پرداخت  که  امروز را فراموش کنیم. واقعیت این است که  هویت  تنها متعلق به گذشته  نیست. اگر چنین برداشتی از هویت داشته باشیم موجب ایستایی آن می‌شویم و شهر از پویایی و معاصریت باز می‌ماند.  شهر حافظه و شهر خاطره معرف دیالوگ بین معاصریت و امر سپری شده است و این دیالوگ می‌تواند هویت را در معنایِ پویای خود بسازد؛  اما باید به یاد داشت که برقراری این دیالوگ مستلزم  آن است که ما ساکن شهرحافظه یا شهر خاطره باشیم نه ساکنِ شهر نسیان و یادزدوده.

 وی با بیان این که ما عموما در حال زندگی در شهرهای نسیان هستیم، گفت: شهر نسیان آدم‌ها و مکان‌ها  را به سمت  از یاد بردن و حرف نزدن سوق می دهد. از این رو اهالی  شهر نسیان قصه‌گوی شهری نیستند تا از لایه‌های مکان پرده بردارند. البته بخشی از فراموشی‌ها طبیعی است و آن  قسمتی است که از تمنای اکنونِ آدمی ناشی می‌شود. مثلا فرزندان شما تصمیم می‌گیرند محل سکونت خویش را تغییر دهند. اما ورای این فراموشی‌های فردی و شخصی، فراموشی‌هایی هم هستند که  به  سیاست‌های شهری که کلان‌ترند، گره خورده‌‌اند. بعنوان مثال گاهی استراتژی  دستکاری  خاطرات جمعی شهر  انتخاب می‌شود  یا خاطراتی با هدف‌گذاری‌های اقتصادی، کنار گذشته می شود. همچنین  راهبرد دیگری بر گزینش لحظه‌ها  یعنی حذف برخی و حفظ برخی دیگر تاکید دارد.

پورمحمدرضا  همچنین  اظهار داشت: پذیرفتن این موضوع که شهر نسیان به شهر حافظه  تبدیل شود، تنها  ابتدای مسیر است. باید توجه داشت  اگر عناصر قدیمی  فرصت  تماس با خواست‌ها و آرزوهای  تازه  را پیدا کنند، همان تماسِ امر سپری شده با امر معاصر رخ داده و در همین  اتفاق شاید هسته‌ی اصلی شهر حافظه یا شهر خاطره زاده شود.

گفتنی‌ست اهدای کتاب و اجرای موسیقی از دیگر بخش‌های  هفدهمین قدم از رویداد «تو هم بخوان» بود که با حضورعلاقمندان به کتاب  و جمعی از مسوولان شهر انزلی به همت «آرمین صافدل»  و دوستان  پرتلاشش برگزار شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.